1. حقيقت انسان نه مذكر است نه مونث بلکه حقیقتِ انسان به انسانیت و روحِ متعالی اوست که از مَنظرِ قرآن ، زن و مرد از یک جنس ، آفریده شده اند.
(( فاطِرُ السَّمواتِ وَ اْلاَرْضَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً. )) (شورى/11)
(( آفريدگارِ آسمانها و زمين (خداست) که او براى شما مردان از جنسِ شما ، همسرانى بيافريد. ))
2. جایگاه والای زن ایجاب کرده که در قرآن کریم ، سومین سوره که از سوره های مُفصلات ( طولانی ) می باشد ، به زن ( نساء ) اختصاص یافته است .
3. متاسفانه کسانیکه از آشنائی لازم به علومِ قرآنی و ادبیاتِ عرب ندارند ، می پرسند که چرا اغلب خطاب های قرآن ، مردان هستند ؟ !
این برداشت ناصحیح از ظواهر قرآن ، ناشی از نا آشنا بودن با مختصات زبان عربی است.در زبان عربی وقتی بخواهند جمعی، که همه از زنان هستند را مخاطب قرار دهند از ضمایر و اسمهای اشاره و دیگر خطابات مؤنث استفاده میکنند، اما اگر جمعِ مورد نظر، مرد باشند یا مردان و زنان همه با هم مورد خطاب قرار گیرند، از ضمایر و خطابات مُذکر استفاده میشود.
بنابراین در اکثر مواردی که در قرآن از خطابات مذکر استفاده شده است، زنان و مردان همه با هم مورد نظر خداوند می باشند و کلماتی مانند «المؤمنین»، «الصالحین»، «المستغفرین» و «الحامدون»، هم شامل مردان است و هم شامل زنان.
ادامه مباحث در ادامه مطلب
4. زن و مرد ، هر دو در تکلیفِ بندگی ، برابر می باشند :
(( لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ )) ﴿النساء، 32﴾
( هر کدام از مردان و زنان بطور مساوی مکلف بوده و برای هر یک از این دو جنس بطور یکسان ، نتیجه ی اعمالشان در نظر گرفته می شود )
5. اینکه در قرآن آمده : (( الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ )) ﴿النساء، 34﴾
یعنی ( زنان بر مردان سیطره دارند ) ، این به معنی موظف بودن مردان نسبت به اموری سخت و خشن ، مانند جهاد ، اداره ی امور خانواده در ابعاد معیشتی و ... بوده و نشانه ی برتری و فضیلتی خاص برای آنها نیست بلکه بالعکس ، آنقدر به زن ، تکریم شده که زن هیچگونه تکلیفی نسبت به انجام امور خانه داری و حتی شیر دادن بچه ، نمی باشد و در صورتیکه زن ( مانند زنان محترمه ایرانی) براساسِ عطوفت و رأفتِ ذاتی خویش ، اقدام به این امور نمود ، مرد موظف است به مشارالیها ، حق الزحمه بپردازد .
6. اینکه سهم الإرثِ زن ، نصفِ مرد می باشد ، دلیل بر تکریم زن است زیرا این مقدار از ارث ، در صورتی به زن تعلق می گیرد که برای او هیچ تکلیفِ اقتصادی و اداره ی امور معیشتی در نظر گرفته نشده ولی اگر برای مرد دو برابر ( سهم الارث ) منظور شده ، در قبالِ آن مکلف به اداره امور اقتصادی خانواده می باشد .
7. زن از لحاظ روحی و ظرافتِ معنوی ، مایه ی آرامش مرد و گرمی کانون خانواده ، می باشد .
(( وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً)) ﴿الروم، 21﴾
ترجمه : ( و از نشانه هاى او اينكه از [ نوع ] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد ، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد . آرى ، در اين ( نعمت ) براى مردمى كه مىانديشند قطعاً نشانه هايى است .)
8. خداوند انسان را بعنوان خلیفه ی خویش آفرید و در آئینه ی وجودِ او با همه ی اسماء و صفاتش ، تَجلِّی نمود ، لیکن اسماء و صفاتِ خدا ، بر دو قسم است :
الف : اسماء و صفات جلال
ب : اسماء و صفات جمال
حضرتِ حق ، بر حسبِ جایگاهِ وجودی مرد ، در آئینه ی وجودی او ، صفاتِ جلال را ظاهر و صفات جمال را مستور قرار داد ( بهمین دلیل در مردان قهر و غلبه ، سلطه و غضب و .... ) غالب است .
لیکن در آئینه ی وجودی زن ، صفاتِ جمال را ظاهر و صفاتِ جلال را مستور نمود . از این رو زن مظهر جمال و زیبائی و لطافت و اُنس و اُلفت می باشد.
بنابراین مردِ عاشق ، در عشقِ مَجازی و در مُواجهه ی با مَظهرِ جمالِ حق ، باید مجنون وار ، روی نیاز آورده و متقابلاً زن که مُظهرِ جمالِ الهی است ، همانند لیلی ، با عشوه و زیبائی خویش ، ناز و کرشمه نموده و دلبری نماید :
از لبش بوسه طلب کردم و دشنامم داد
ماجرای من و معشوق ، شنیدن دارد