loading...

پیام شیعه | Shia

متفاوت ترین سایت مذهبی

نقدی بر یگانه انگاری هفت خوان رستم با هفت شهر عشق

سید رضا نوعی پنجشنبه 16 اردیبهشت 1400 تعداد بازدید : 5749 نظرات ( 0 )

🔴تحلیلی انتقادی از رویکرد عرفانی به هفت خوان رستم

✍️رویکرد عرفانی به هفت خوان رستم و یگانه انگاری آن با هفت شهر عشق ، ناشی از خلط میان میدانِ حماسه ( جهاد اصغر ) با میادین و منازلِ سلوک الی الله  ( جهاد اکبر ) در عرفان می باشد . در این مقاله ، دیدگاه مزبور با تحلیلی انتقادی به چالش کشیده شده است .

🔴تحلیل انتقادی از هفت خوان رستم :

خان اول :

هیچ اقدام پهلوان منشانه ای از رستم مشاهده نمی شود ، بلکه گور خری را خورده و با خیال راحت می خوابد و این رخشِ بی چاره است که شیر را به تنهایی از پا در می آورد .

خان دوم :

رستم از بیابانی گرم و خشک عبور نموده و باز هم  گور خری را خورده و سپس دوباره می خوابد . 

خان سوم :

رستم که گویا کسر خواب داشته ، در حال خواب است که اژدهایی ظاهر می شود ، رخش رستم را بیدار می کند و رستم ، رخش را تهدید می کند که اگر دوباره او را بیدار کند ، سرش را از تن جدا می سازد . نهایتا رخش با دیدن اژدها بی اعتنا به تهدید رستم ، او را از خواب بیدار می کند و این بار رستم متوجه اژدها شده و با کمک رخش او را می کشد .

تبصره : 

علامه حسن زاده آملی در کتاب نامه ها و برنامه ها (  ص 120 و 121 ) می فرماید :

(( ديدى كه در خوانِ سوم ، اژدها را كُشت ، بدانكه به قول عارف رومى : ( نفس اژدرهاست او كِى مُرده است  /  از غمِ بى آلتى افسرده است ) آرى بايد رستم بود زیرا جهادِ با نفس ، جهادِ اكبر است ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

نقد و بررسی :

1- کشتن اژدها در شاهنامه فقط مختص به رستم نیست ، بلکه منفورترین شخصیت های شاهنامه مانند گشتاسب و نیز اسفندیار ( در خوانِ سوم از هفت خوانش ) ، مبادرت به کُشتن اژدها نموده اند . آیا می توان کُشتنِ اژدها توسط شخصیت های منفی شاهنامه را نیز به عنوان کُشتنِ نفسِ اماره و پیروزی در میدانِ جهاد اکبر تلقّی نمود . ⁉️😳

2- اگر کشتن اژدها نشانه پیروزی در جهاد اکبر و غلبه بر هوای نفس می بود ، هرگز رستم در خوان بعدی ( خوان چهارم ) مبادرت به باده گساری و نوازندگی نمی کرد و از آن بدتر در مقابل زن از خود ضعف نشان نمی داد ، در خوان پنجم نیز گوش های دشتبان را به ناحق نمی برید و کشاورزانی که به یاری دشتبان آمده بودند را بی رحمانه به قتل نمی رساند .

3- در شعر مولانا ، نفس اماره به اژدها تشبیه شده زیرا منشاء همه صفات و اخلاق رذیله و اعمال زشت می باشد . لیکن اژدها در شاهنامه منشاء همه پلیدی ها نیست بلکه مظهر و نماد یکی از نیروهای اهریمنی است که موجب خشکسالی و قحطی می گردد . ناگفته نماند که اژدها در شاهنامه ، کاربرد مثبت نیز دارد کمااینکه این موجود مقدس بعنوان توتمِ اجداد کابلی رستم و نماد قدرتمندی است و بدین جهت درفش رستم با نقش اژدها آذین یافته است . 

خوان چهارم :

رستم به باده گساری و نواختن تنبور و آواز خواندن می پردازد که ناگهان چشمش به زنی زیبا افتاده و عنان از کف می دهد ، اما هنگامی که نام خداوند را بخاطر فراهم شدن بساط عیش و نوش ، به زبان می آورد ، روی آن زن ( جادوگر ) سیاه می گردد و رستم نیز متوجه می شود که این زنی که می خواسته از وی کامجویی کند ، جادوگر است ، لذا او را بی درنگ می کشد .   

تبصره :

علامه حسن زاده آملی در کتاب نامه ها و برنامه ها ( ص 120) درباره خوان چهارم می فرماید :

(( ديدى كه در خوان چهارم همين كه زن جادو ، نام خدا را شنيد روى او سياه شد با اينكه در آغاز براى فريفتن با رخسارى آراسته هويدا شد . ديدى كه چگونه نام خدا را شنيد رو برگردانيد . در تفسير سوره مباركه قل اعوذ برب الناس به عرض رساندم كه خناس صفت ديو وسواس است كه تا ياد خداوند متعال در بيت المعمور قلب ذاكر نزول اجلال فرمود و نام شريفش به زبان آمد ديو وسواس بازپس شود و خود را كنار مى كشد و روبر مى گرداند ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

نقد و برررسی

1- یکی از نقاط ضعف رستم در شاهنامه ، وادادن در برابر زنان زیبا می باشد ، رستم در سمنگان وقتی رخش را گم می کند ، تا پاسی از شب به می‌گساری پرداخته و مست لایعقل در بستر می افتد که تهمینه زیبا رو بصورت پنهانی به بالین او رفته و خودش را به او عرضه می کند ، مشروط به اینکه جای رخش را نشان دهد ، رستم نیز دست رد به سینه او نمی زند و زمینه تولد سهراب را فراهم می نماید .

✔️البته عده ای برای آنکه این نقطه ضعف رستم را ماست مالی کنند چند بیت را به شاهنامه الحاق نموده اند از جمله بیت زیر :

  بفرمود تا موبدی پرهنر
                   بیاید ، بخواهد وِرا از پدر

👈چگونه ممکن است رستمی که مست و لایعقل در بستر افتاده و زنی با زیبایی و دلفریبی تهمینه آنهم بصورت پنهانی بر بالین او حاضر شده و خودش را برای کامجویی در اختیار او بگذارد ، اما رستم با آن حالتِ مستی و در آن شرایط خاص ، بفکر خواستگاری و انجام عقد و ازدواج بیافتد و جالب تر آنکه این شب ، آنقدر طولانی است که رستم علیرغم همه ی این اتفاقات ، فرصت کافی داشته  تا تهمینه را به آرزویش برساند .😳

2-  شگفتا که نورانیت ذکر ( نام خدا ) ، فقط موجبِ روی گردانی دیو و روسیاهی زنِ جادوگر می گردد ، ولی این ذکر ، در نهادِ ذاکر ( رستم ) هیچگونه نورانیتی به همراه ندارد ، نه زشتی شرابخواری و نوازندگی و نه پلیدی کامجویی از یک زنِ زیبا در بیابان را برای رستم نمایان نمی سازد .😳

✔️ذکر نام خدا و شکر گذاری رستم نیز واقعی نیست ، بلکه برای فراهم شدن شراب و تنبور و زن زیبا برای کامجویی می باشد . این موضوع مثل آن است که شخصِ جنایتکاری وقتی شرایطِ ارتکاب به عملِ ناپسندی  آنهم برخلاف انتظار و به راحتی برایش فراهم شود و او خدا را برای این موهبت شکر کند 😳😁

✔️چگونه می توان باور نمود کسی که در خوان سوم ( اژدهای نفسِ اماره ) را کُشته و در میدان جهاد اکبر پیروز  گردیده ، در خوانِ بعدی براحتی مبادرت به شرابخواری و نوازندگی کرده و به محض اینکه چشمش به زنی زیبا می افتد ، خودش را آماده کامجویی از او نماید ⁉️💥😳

 ( در ادامه همین مقاله ، افراط در شرابخواری ،  شکم بارگی و سایر ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری او را بیشتر توضیح می دهیم ) 

خوان پنجم :

رستم به مزرعه ای سرسبز رسیده و رخش را برای چریدن در آن رهاکرده و خودش نیز می خوابد ، دشتبان بی چاره ای رستم را از خواب بیدار می کند که چرا رخش را رهاکرده ای که اینگونه مزرعه را نابود کند ؟ رستم نیز بی رحمانه ، هر دو گوش آن دشتبان را کنده و در کف دستش می گذارد . سپس یه کسانی که به عدالت خواهی و حمایت از دشتبان آمده اند حمله ور شده و آنها را نیز وحشیانه از دَمِ تیغ گذرانده و نهایتا اولاد را به اسارت می گیرد .

تبصره :

آیا به رستمی که نه تنها از دشتبان بخاطر از بین بردن مزرعه اش توسط رخش ، عذرخواهی نمی کند ، بلکه طلبکارانه و گستاخانه ، گوش های او را نیز می بُرَد ، می توان به دیده ی عارفی وارسته و یا انسان کاملی که پیروز میدان جهاد اکبر است نگریست ⁉️

خوان ششم :

مبارزه رستم با ارژنگ دیو است که بدون چالش خاصی این خوان را نیز پشت سر می گذارد .

خوان هفتم :

این خوان در هیچکدام از دست نوشته های معتبر شاهنامه بعنوان ( خوان ) نیامده بلکه تحت عنوان ( رزم رستم با دیو سپید ) از آن یاد شده ، در این خوان ، رستم با کُشتنِ دیوِ سپید و ریختنِ خونابه ی جگرِ او به چشمانِ کی کاووس و یارانش ، موجباتِ بینائی دیدگانِ کی کاووس و رهایی او از بند را فراهم می سازد . 

تبصره : 

علامه حسن زاده آملی در کتاب نامه ها و برنامه ها (  ص 121 ) می فرماید

بايد رستم بود ( زیرا جهاد با نفس ، جهاد اكبر است ) و با ديوان و جادوان جنگيد و از هفت خوان درگذشت تا نفس ، مطمئنه گردد و به خطابِ ( يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ) اِرْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ، مُشرّف شود . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

نقد و بررسی : 

1- یگانه انگاری هفت خوان رستم با هفت شهر عشق و نیز پیروزی بر دیوان و جادوگران را عینا به منزله پیروزی بر نفس اماره تلقی کردن ، به دلایل پیش گفته با پارادایم شاهنامه ، غیر قابل انطباق می باشد . ضمن اینکه هفت خوان فقط به رستم اختصاص نداشته بلکه اسفندیار نیز که شخصیتی منفی است ، بسیار هوشمندانه تر و جسورانه تر از رستم ، موفق به گذر از هفت خوان می گردد . بدیهی است که بنحو اولی نمی توان او را صاحبِ نفس مطمئنه و پیروز در میدانِ جهادِ اکبر دانست . 

2- خصوصیات رستمِ شاهنامه و ضعف های او در حینِ عبور از هفت خوان و نیز ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری او پس از آن ( که در ادامه به آنها اشاره می گردد ) با ویژگی های عارفی وارسته و یا انسان کاملی که صاحبِ نفس مطمئنه باشد ، از زمین تا آسمان تفاوت دارد . 

3- کی کاووس را نیز نمی توان به منزله نفس ناطقه ی دربندِ دیوِ هوا ، تلقی کرد که به دستِ رستم از چنگِ دیو هوای نفس رها شده و به نورانیت و بینائی رسیده باشد ، زیرا او نیز بعد از رهایی ، نه تنها دست از رفتار ناشاست خویش برنداشت ، بلکه ضمن شدت بخشی به خودکامگی و ظلم و جنایاتِ خویش ، بزرگترین ناسپاسی را نیز نسبت به ناجی خود یعنی رستم ، روا می دارد و تعمّداً نوش دارو را با تاخیر برای او ارسال می کند تا مبادا در آتی این پدر و پسر ( رستم و سهراب ) برای حکومتِ وی خطر ساز شوند .

4- عده ای کی کاووس را نماد عقل اسیر هوا ( دیو سپید ) دانسته اند ، که البته این نیز خطا است . زیرا رفتار کی کاووس چه قبل از اسارت به دست دیو سپید و چه بعد از آن ، همواره از روی بی خردی و بی تدبیری است ، آنچنان که گودرز او را شاه بی مغز و دیوانه توصیف نموده است :

 تو دانی که کاووس را مغز نیست
                به تندی سخن گفتنش نغز نیست

 به نزدیک آن شاه دیوانه شو 
                      وزین در سخن یاد کن نو به نو

 5- انسانِ کامل ، مظهرِ عدالت خواهی و عدالت پیشه گی است ، لیکن رستمِ شاهنامه در طول عمرش فقط جاده صاف کُنِ حاکمانِ ظالم و جور پیشه بوده و برای سلاطینِ سفاک و بی لیاقتی مانند کی کاووس و امثال او نقشِ (تاج بخش) را ایفاء می کند . آیا بهتر نبود که رستم به موازات نبرد با دشمنان خارجی ایران ، کمی از زور و بازو و مجاهدت های خویش را نیز صرفِ مبارزه ی عدالت خواهانه در مقابل اشخاصِ بی لیاقت و جنایتکاری همانند کی کاووس می نمود ⁉️

🔴می گُساری و شکم بارگی رستم در شاهنامه : 

در جای جای شاهنامه ، سخن از شرابخواری و باده گساری رستم به میان آمده ، همچنین او فردی شکم باره توصیف شده است . او هر بار یک گور خر را کباب کرده و یکجا می خورده و شراب را نیز نه با باده و جام ، بلکه با خُم می نوشیده که از باب نمونه ، به ذکر ملاقات رستم با بهمن می پردازیم :

رستم یک گورخر را کباب کرده و به بهمن تعارف می کند ، بهمن بسیار اندک از آن میل می کند ، رستم خودش تمامی آن گورخر را می خورد ، رستم از کم خوراکی بهمن تعجب کرده و زبان به تمسخر و طعن گشوده و می گوید تو با این خوراک اندک ، چگونه به هفت خوان رفتی و چطور توان جنگیدن داری ؟

بهمن در پاسخ به رستم می گوید : 

 بدو گفت بهمن که خسرو نژاد
 سخن‌گوی و بسیار خواره مباد

 خورش کم بود کوشش و جنگ بیش
 به کف بر نهیم آن زمان جان خویش

یعنی یاوه گویی و شکم بارگی ، در خور شأنِ شهریاران نیست ، ما کمتر می خوریم و تا سر حد جان می جنگیم .

رستم نیز باز با تمسخر خندیده و جام شرابی به بهمن تعارف می کند و می گوید :

 خندید رستم به آواز گفت
 که مردی نشاید ز مردان نهفت

 یکی جام زرین پر از باده کرد
 وزو یاد مردان آزاده کرد

 دگر جام بر دست بهمن نهاد
 که برگیر ازان کس که خواهی تو یاد

✔️ شراب در شاهنامه به همان مایه ی سُکر آور و مست کننده اطلاق می گردد ، لذا حتی اگر برخی بخواهند هم نمی توانند آن را به شرابِ عرفانی تأویل نمایند . اسفندیار در هفت خوانِ خویش با همین شراب ، گرگسار را مَست نموده و در حالِ مستی از او اطلاعات مورد نیاز خود را کسب می کند . بهرام گور نیز بخاطر همین مضراتِ شرابخواری ، خوردنِ آن را اینگونه تحریم می کند :

 رخ شهریار جهان زرد شد 
                                ز تیمار کبروی پر درد شد

 همان گه بر آمد ز درگه خروش
                          که‌ ای نامدارانِ با فَرّ و هوش

 حرام است مِی‌ در جهان سر به سر
                        اگر زیر دست است ، اگر نامور

🔴تفاوت سیمرغ در شاهنامه با سیمرغ در هفت شهر عشق :

1- در نگاه عرفا ، سیمرغ رمز جاودانگی و همانِ فرامن سالِک الی الله می باشد که تنها با عبور از من و نیل به مقام ( فنا ) می توان به آن رسید ، آن هم با این توجیه که همانند داستانِ مرغان در منطق الطیر عطار ، سی مرغِ نائل به مقام فنا ، متوجه می شوند که در حقیقت ، خودشان سیمرغ هستند . به عبارت دیگر سیمرغ ، نماد انسان کامل است که در نگاه وحدت وجودی ، مشخصه انسان کامل و یا حداقل عارف وارسته است . لیکن از این نکته نیز نباید غفلت ورزید که در پارادایم  پانتئیسم افراطی ، منظور از انسان کامل و در نگاه دیگر ( سیمرغ ) در حقیقت همان خداوند می باشد .

شهید مطهری در کتاب انسان کامل ( ص 126 ) می فرماید :

(( در این مکتب (عرفان و تصوف ) انسانِ کامل در آخر ، عینِ خدا می‌شود ، 👈اصلا انسانِ کاملِ حقیقی ، خودِ خداست 👉))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

2- سیمرغ در شاهنامه بر خلافِ نگاه عرفا ، به دست اسفندیار در خوان پنجم از هفت خوان ، کشته می شود . اگر چه در جریان شکست رستم  در جنگ با اسفندیار ، دوباره برای راهنمایی رستم نقش آفرینی می کند و فردوسی برای حل این پارادوکس ، ناچار از زبان سیمرغ به رستم می گوید که آن سیمرغی که قبلا به دست اسفندیار کشته شده ، جُفتِ او بوده است . 

🔴جنایات جنگی و ناهنجاری های رفتاری رستم در شاهنامه :

1- آنجا که اسفندیار شکست خورده و فرار می کند ، رستم به خرابی توران زمین پرداخته و سپاه او ،  پیران و جوانان را به قتل می‌رسانند و حتی زنان و کودکان را اسیر می‌گیرند :

 همه غارت و کشتن اندر گرفت
           همه بوم و بر دست بر سر گرفت

 ز توران زمین تا به سقلاب و روم 
                           ندیدند یک مرز آباد بوم

 همه سر بریدند بُرنا و پیر 
                  زن و کودکِ خُرد کردند اسیر

👈چگونه می توان عاملِ چنین جنایات و بیدادگری هایی را شایسته عنوانِ جهان پهلوانی دانست تا چه رسد به عارفی وارسته و انسانِ کامل پیروز در میدانِ جهاد اکبر و صاحبِ نفس مطمئنه .

2- رستم آنگاه که برای خون خواهی سیاووش نمی تواند به اسفندیار دست یابد ، فرزند بی گناه او بنام ( سرخه ) را به جای پدرش ، بی رحمانه سر بریده و سرنگون به دار می آویزد ، تنها با این توجیه که با نهادنِ داغِ او بر دلِ اسفندیار ، موجباتِ تشفی خاطرِ خود را فراهم سازد .

  گُنَه کرد در بَلخ آهنگری 
               به شوشتر زدند گردنِ مِسگری

3- فردوسی علاوه بر ضعف های فوق ، صفاتِ ناپسند دیگری را برای رستم ذکر نموده مانند : آز ، بی تدبیری ، دروغگویی ، پیمان شکنی و ... که بمنظور اجتناب از تطویل کلام ، پرداختن تفصیلی به آنها را به مجالی دیگر موکول می نمائیم .

🔴رستم در زبان عرفا و متصوفه :

همانطوریکه توضیح دادیم رستمِ شاهنامه و نیز هفت خوانِ او ، هرگز با انسانِ کامل و هفت شهر عشق ، قابل انطباق نیست ، اما قطع نظر از پارادایم شاهنامه ، اینکه نام عارف وارسته و یا انسان کامل را کسی بخواهد ( رستم ) بگذارد ، این تسمیه و کاربردِ استعاره ای با رستمِ شاهنامه صرفا اشترکِ لفظی خواهد داشت ، مانند :

1- سنایی که دیو سپید را استعاره و نمادِ نفسِ امّاره و رستم را نماد و استعاره مَردِ میدان جهاد اکبر دانسته :

 چون ولایتها گرفت اندر تَنَت دیوِ سپید
                     رستمِ راهی گر او را ضربتِ رستم زنی

2- مولانا نیز می گوید :

 طبلِ غَزا برآمد ، وز عشق لشگر آمد
                   كـو رستمِ سرآمد ؟ تا دست بـرگـشـايـد

3- حافظ می فرماید : 

 سوختم در چاهِ صبر از بهرِ آن ماهِ چگل 
                شاهِ تركان فارغ است از ما خدايا رستمی

4- سعدی می گوید : 

 رستمی باید که پیشانی کند با دیوِ نفس
                        گر بر او غالب شویم افراسیاب افکنده‌ایم

🔴نتیجه :

🔘انگیزه اصلی فردوسی از هفت خوان ، نائل آمدنِ رستم به افتخارِ جهان پهلوانی است ، نه عارف یا انسانِ کامل نشان دادنِ او ، کما اینکه در پایان هفت خوان ، می گوید :

  جهان پهلوانی به رستم سِپُرد 
                      همه روزگارِ بِهی زو شِمُرد

🔘حکیم طوس با تسلطی که به آموزه های قرآن و مبانی اسلام داشته ، به راحتی می توانست رستم را بعنوان یک عارفِ وارسته و یا انسانِ کامل ، معرفی نماید لیکن او در کنار صفاتِ برجسته و مثبتی که برای جهان پهلوان شاهنامه آورده ، از نقطه ضعف پهلوانان خویش و پاشنه ی آشیل آنان نیز غفلت نورزیده و بر این مبنا نه تنها برای رستم در تمامی دوران زندگی اش نقاطِ ضعف و ناهنجاری های رفتاری و اخلاقی ذکر نموده ، بلکه بعضا از زبانِ شخصیت های داستان ، زبان به نقد و تعریضِ او نیز گشوده است . 

🔘فردوسی هیچ گاه حقیقت را در پای احساساتِ ناسیونالیستی ذبح نکرده و فقط ایرانیان را واجد صفات نیک معرفی ننموده است ، بلکه در سپاه تورانیان نیز شخصیت های مثبتی را مانند ( اغریرث ) معرفی کرده ، لذا واقع نگری و نگاه منصفانه این بزرگ مرد ، شایسته و سزاوارِ هزاران آفرین می باشد .

🔵برگرفته از دروس نقد متون ادبی سید رضا نوعی ( حکیم )


امضاي حکيم

اعتراف علامه طهرانی به اشتباه خود در قرائت قرآن

سید رضا نوعی پنجشنبه 26 فروردین 1400 تعداد بازدید : 7191 نظرات ( 0 )

✍️یکی از مبانی تصوف لاله زاری که جایگاه ویژه ای در پارادایمِ فرقه ی مزبور دارد ،  اعتقاد به حُجّیتِ قول و فعلِ اقطاب ، مشایخ و اساتیدِ طریق می باشد که از آن به مقام عصمت اولیاء ، تعبیر می کنند . بدیهی است ره آوردِ اعتقاد مزبور ، تسلیمِ محض بودنِ مُرید ، در مقابلِ مشایخِ عرفان و اطاعتِ بی چون و چرا از فرامینِ آنان خواهد بود ، ( ولو اینکه غیر مشروع باشد مانند خوردنِ لیوانِ خون یا ....) . 

لذا در این مقاله دیدگاه مزبور را با تحلیلی انتقادی به چالش کشیده و ثابت نمودیم که قول و فعلِ کسانی که خودشان دچار خطا و لغزش هستند ، فاقدِ حجّیت می باشد . 

🛑یک عُمر قرائتِ اشتباهِ قرآن توسط علامه طهرانی :

سید محسن طهرانی در جلسه 212 شرح حدیث عنوان بصری ( متن ص 5 و 6 ) می گوید :

(( مرحوم آقا می‌فرمودند : ما در سابق در مساجد ( مسجد قائم ) ، به مناسبتِ اعیاد ، اعلاناتی می‌نوشتیم ( و پس از چاپ ) بین افراد پخش می‌كردیم . در یکی از همین مناسبت ها ، وقتی مردم رفتند ، آن مداحی كه آنجا شعر می‌خواند ، موقعِ رفتن ، یك كاغذِ تاكرده‌ای به من داد و رفت . ... وقتی در منزل آن را نگاه کردم ، دیدم همان آیه ای که در اعلانیه آورده بودم را به گونه ای دیگر نوشته ، اول گفتم لابد آن مداح اشتباه کرده ، اما وقتی با قرآن مقایسه کردم ، با کمال تعجب دیدم خودم آیه را اشتباه نوشتم ... ))

سید محسن طهرانی در ادامه می گوید : 

 (( اشتباه به نحوی بوده كه پدرم حتی بعداً هم ملتفت نشده‌ ، بلکه فكر می کرده نوشته آن مداح اشتباه است . معلوم است هنوز در ذهنشان آن آیه به همان كیفیتِ اشتباه حك شده بوده ، شاید هم خیلی جاها در منبرهایشان ، در صحبت‌هایشان آن آیه را همانطور غلط خوانده بودند ، تا اینکه آن مداح این اشتباه را متذکر شده ، علامه طهرانی نیز در نامه ای از آن مداح ، تشکر نموده و سپس بالای منبر خطاب به مردم می گوید که من یک عُمر این آیه را برای شما اشتباه می خواندم ... ))

سید محسن طهرانی در ادامه ، شجاعت علامه طهرانی را بخاطر قبول اشتباهش ، ستوده و در توجیه آن می گوید :

 (( بالاخره هركسی البته بدون اشتباه كه نیست ، مگر ما حالا كارهایمان صددرصد درست است ؟ اگر آن‌هایی كه رفتند ، یكی و دو تا و سه تا اشتباه داشتند ، ما دویست ، سیصد ، بلکه سه‌هزار تا اشتباه در كارهایمان هست . ))

فایل صوتی سخنان محسن طهرانی

 

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

1- قول و فعلِ علامه طهرانی و امثالِ ایشان که مرتکبِ چنین اشتباهاتِ فاحشی می گردند ، هرگز نمی تواند برای دیگران حجّیت داشته باشد

2- کسی که یک عُمر آیه ی قرآن را اشتباه می خوانده و گمان می کرده فقط قرائت خودش صحیح است ، چه تضمینی وجود دارد که در سایر دعاوی خود نیز دچار چنین جهل مرکبی نباشد .⁉️

3- اشتباه علامه طهرانی درباره قرائت قرآن ، بعنوان نمونه و مشت نمونه خروار ذکر گردید ، زیرا  پرداختن به اشتباهات تفصیلی مشایخِ فرقه لاله زاری ، مثنوی هفتاد مَن کاغذ خواهد شد . ( برای  اطلاع از مصادیق بیشتر ، در صورت تمایل می توانید به سایر مقالات نگارنده مراجعه نمائید ) .

🛑حرفِ مَرد یکی است و مرغِ عارف فقط یک پا دارد ⁉️😳

محسن طهرانی در کتاب اسرار ملکوت ( ج 3 ، ص 226) می گوید :

(( اگر قرار باشد ولیّ خدا و عارف کامل امروز سخنی بگوید و روز بعد یا ماه و سال بعد از گفتۀ خویش پشیمان گردد ، مَنِ گوینده در اینجا نخواهم ماند و راه و مسیر دیگری را اختیار خواهم کرد . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

 اقتضای سخنِ محسن طهرانی این است که پدرش ( علامه طهرانی ) ، عارفِ کامل نیست ، زیرا ایشان نیز حرفش با گذشته تغییر کرده و صراحتاً اعتراف نموده که آیه ای را که سالیان متمادی به خوردِ مریدان و مخاطبان می داده ، اشتباه بوده و خودش هم متوجه نبوده بلکه یقین داشته که همان قرائتِ اشتباه وی ، صحیح بوده است .

🛑کلامِ استاد ، کلامِ امامِ معصوم و فعلِ او فعلِ امام است ⁉️😳

محسن طهرانی در ادعای حجیّت قول و فعل عرفا ، گام را فراتر گذاشته و در کتاب مهر فروزان ( ص 38) می گوید :

(... تفاوتِ بینِ گفتارِ استاد و امام معنی و مفهوم ندارد ... کلامِ استاد ،کلامِ امام و فعلِ او فعلِ امام و ضمیر و سِرّ  سویدایش نیز ضمیرِ امام خواهد بود ... فقط اختلاف امام با استاد اختلاف در شواکل است ...)

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

 1- ادعای عینیتِ قول و فعلِ استاد ، با قول و فعلِ معصوم (ع) ، و نیز عینیت و اتحادِ علی الاطلاقِ ضمیرِ امامِ معصوم با استاد ، فرع بر آن است که برای استاد ، مقام عصمت قائل شده و ( معاذ الله ) او را هم شأن و هم رتبه ی امام معصوم (ع) بدانیم که البته چنین ادعایی مغایر با آموزه های قرآن و مخالف با مبانی مکتب تشیع می باشد .

به حکم (  لاَ يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ أَحَدٌ  ) هیچکس را حتی نمی توان با آل محمد قیاس کرد ، تا چه رسد به آنکه شخصی بخواهد مانند تصوف لاله زاری مطلقاً قائل به عینیتِ قول و فعل و ضمیرِ غیر معصوم با آن حضرات (علیهم السلام) گردد . ( معاذ الله

2- اینکه محسن طهرانی ، تفاوت امام معصوم (ع) را با استاد ، فقط در شواکل و ظاهر می داند ، ناشی از اعتقاد نامبرده به وحدت وجود است . این سخن وی که امام به اشکالِ مختلف ظهور می کند ، ناظر به قولِ مشهور صوفیه است که می گویند : ( هر لحظه به شکلی بُتِ عیّار بر آمد ) . مولانا نیز در بیتِ منسوب به او  می گوید : 

( شمس الحقِ تبریز که بنمود ، علی بود ... )

✔️بدیهی است شعر فوق ، فرایندِ اعتقاد به وحدتِ وجود و موهِمِ تناسخ می باشد .

 

3-منظور از استاد در اینجا ( مُراد ) یا همان ( شیخ ) در اصطلاح تصوف است ، که مُریدِ بی چاره ناگزیر به تسلیم محض در مقابل او می باشد ، ولو اینکه امر به خلاف شرع ( مانند خوردنِ لیوان خون ) و غیره بنماید .

 ✔️ملاصدرا در کتاب کسر اصنام الجاهلیه ( ص 223 ) و ایقاظ النائمین ( ص 55) می گوید

 إن المريد بين يدي الشيخ ينبغي أن يكون كالميت بين يدي الغاسل ( مُرید در مقابل شیخ می بایست مانند مُرده ای در دست غَسال ، تسلیم باشد . )

✔️علامه طهرانی نیز در کتاب اسرار ملکوت ( ج 2 ص 43) خطاب به استاد و مُرادِ خویش (سید هاشم حداد) می گوید

 اگر این لیوان پر از خون باشد و شما به من امر کنید که آن را تناول کنم ، بلا تأمل انجام خواهم داد .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️عبدالرحمن جامی در کتاب نفحات الانس ( ص 297)  آورده است :

روزی مولانا شمس الدین (شمس تبریزی) از مولانا شاهدی زیبارو درخواست کرد . مولانا حَرَم (همسر) خود را در دست گرفته در میان آورد . (شمس تبریزی) فرمود : نازنین پسری می‌خواهم. (مولوی) فی الحال فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد . شمس فرمود : حالیا اگر قدری شراب دست می‌داد ذوقی می‌کردیم. مولانا بیرون آمد و سبویی از محله جهودان پر کرده بیاورد . 🍷

شمس تبریزی در ادامه می گوید : می خواسته مقام تسلیم و اطاعت پذیری مولانا را امتحان نماید . 😳

👈برای مشاهده سند ( اینجا  ) کلیک کنید . 👉

 

🛑قرآن خواندنِ غلط غُلوطِ نورعلی تابنده ( قطب فرقه گنابادی ) :

در فایلِ صوتی زیر شاهد قرائتِ پرغلطِ قرآن توسط قطب اسبق فرقه گنابادی می باشیم . به راستی کسانی که قرائتِ صحیحِ ظاهرِ قرآن را بلد نیستند ، چگونه مدعی رسیدن به معانی عمیقِ آن می باشند .

فایل صوتی قرآن خواندنِ نورعلی تابنده

👈برای مشاهده کلیپ تصویری ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

نتیجه :

حجّیتِ قول و فعلِ اقطابِ صوفیه ، تمهیدی است برای مَسخِ فکری مُریدانِ بی چاره و تسخیرِ روح و روانِ آنان توسطِ مشایخِ تصوف که قطعاً مغایر با آموزه های قرآن و سنت می باشد . هیچ گاه قول و فعلِ غیر معصوم و اشخاصی که اشتباهاتِ فراوانی دارند ، نمی تواند حجت باشد .  

مصادیقِ فراوانی از مواردِ متناقض و پارادوکسیکال در سخنان و اعمال و رفتارِ مشایخِ لاله زاری وجود دارد که نشان می دهد حجّیتِ قول و فعل آنان ، ادعایی واهی و فریبنده ای بیش نیست .

         یکی از عقل می‌لافد ، یکی طامات می‌بافد

                                 بیا کاین داوری‌ها را به پیشِ داور اندازیم

🔵برگرفته از دروس نقد تصوف حوزوی سید رضا نوعی ( حکیم )


امضاي حکيم

تصوف لاله زاری ، مولود فرقه ذهبیه

سید رضا نوعی دوشنبه 16 فروردین 1400 تعداد بازدید : 7358 نظرات ( 0 )

 

✍️مشایخِ فرقه لاله زاری با اتخاذِ شعارِ ( عرفانِ فقاهتی ) ، از هرگونه انتساب به فرقه های متصوفه ، تحاشی می نمایند ،  تا شاید به این وسیله از انکار فقهای عظام و انزجار متشرعین در امان باشند ، فلذا در این مقاله بر آنیم تا به منظورِ تنویرِ اذهان و برای اولین بار ، انتسابِ تصوفِ لاله زاری به فرقه ذهبیه را اثبات نمائیم .

🛑انتسابِ سید علی قاضی و پدرش ( سید حسین قاضی ) به فرقه ذهبیه :

در کتاب مطلع انوار ( ج 2 ، ص 76 ) مستند به جُنگِ خطی علامه طهرانی ، سلسله مشایخِ سید علی قاضی را با دو طریق ، بشرح ذیل ترسیم نموده :

طریق اول : سید قریش قزوینی ، امامقلی نخجوانی ، سید حسین قاضی ، سید علی قاضی .

طریق دوم : مرد جُولا ، سید علی شوشتری ، ملا حسینقلی همدانی ، سید احمد کربلائی طهرانی ، سید علی قاضی .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑شرح حال تفصیلی برخی اقطابِ فرقه ذهبیه :

1- علامه طهرانی در شرح حال سید قریش قزوینی در کتاب مطلع انوار ( ج 2 ص 44) می نویسد :

( حاج سیّد قریش از سادات صاحب نَفَس و اهلِ سلوک بود و از علم و فضل بهره وافی داشت 👈و از أقطاب سلسلۀ ذهبیّه به شمار می‌آمد👉 ، چنانکه در شرح حال وی آمده است: حاج امامقلی تبریزی دستِ ارادت به وی داده است . )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

2- علامه طهرانی در شرح حال امامقلی نخجوانی در کتاب مطلع انوار ( ج 2 ، ص 40 و 77 ) می نویسد :

( ... داستان أساتید عرفانی مرحوم قاضی ، از قرار نقل خودشان بدین‌ طریق بوده است که : استاد اوّل ایشان، پدرشان آقا سیّد حسین قاضی ، و او شاگرد امامقلی نخجوانی ، و او شاگرد آقا سیّد قریش قزوینی بوده است . از این قرار که 👈امامقلی نخجوانی در نخجوان در زمان شباب خود ، عاشق یک پسر أرمنی می‌شود 👉 و به طوری عشق او بر او غالب می‌گردد که خواب و خوراک را از او می‌گیرد ، ... )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

همانطوریکه ملاحظه می فرمائید ، علامه طهرانی ، به جریان عشقِ مَجازی امامقلی نخجوانی که یکی از اقطاب فرقه ذهبیه و استاد سید علی قاضی است ، تصریح نموده ، یکی از انحرافاتِ صوفیه ، جریان عشق مَجازی و ارتباط اغلب اقطابِ آنان با اَمرَدان ( پسران) زیبا رو ، می باشد که قلم را از پرداختن به آن ، شرم می آید ، فلذا بهتر آن دیدیم که از بابِ ( فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ ) این مقوله را بگذاریم و بگذریم .

3- علامه طهرانی در نمودار سلسله طریق سید علی قاضی ، بعد از ایشان نام علامه طباطبایی را نیز آورده ، حال آنکه اگر چه ایشان شاگرد قاضی و از سوی دیگر استاد علامه طهرانی است ، ولی با توجه به نقدهای جدی که در تفسیر المیزان نسبت به تصوف دارد قطعا وی را باید بعنوان یک عالمِ شیعه مخالفِ تصوف به شمار آورد ، نه یکی از مشایخ صوفیه .

🛑 طریقه انتسابِ سید علی قاضی و علامه طهرانی به فرقه ذهبیه :

در کتاب اسرار ملکوت ج 2 ص 512 و513 ) می نویسد :

سید هاشم حداد از طریق استاد خود ( سید علی قاضی ) به فرقه ذهبیه انتساب دارد و ایشان نیز در وصیت خویش ، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی را در امور شریعت و طریقت و تربیت افراد برای وصول به حق ، تعیین نموده است .

📚 ( کتاب اسرار ملکوت ، ج 2 ، ص 512 و 513 )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑ریشه یابی و تحلیل شعار ( عرفانِ فقاهتی ) :

 علامه طهرانی در کتاب حریم قدس ( ص 76 ) و کتاب مطلع انوار ( ج 2 ص 55 ) می گوید :

(( روزي در مجلسي عظيم كه بسياري از مراجع و علماي فقه و حديث از جمله مرحوم آية الله آقا سيّد ابوالحسن اصفهاني و آقا ضياء الدّين عراقي و غيرهما بودند و كلام در ميانشان ردّ و بدل بود ، مرحوم قاضي با صداي بلند بطوري كه همه بشنوند فرمودند :

     👈 « نِعمَ الرّجُلُ أن يَكونَ فَقيهًا صُوفيًّا » 👉

و اين سخن ، مانند ضرب‌المثل‌ها از كلماتِ مرحوم قاضي بجاي مانده است . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

1- سخن مرحوم قاضی ، در پارادایم تصوف لاله زاری بعنوان یک شعار راهبردی تلقّی گردیده ، لیکن در گذر زمان و مواجه شدن با مخالفتِ مراجعِ عظام با تصوف و نیز انزجارِ متشرعین از صوفیه ، دکترینِ فرقه مزبور بصورت رندانه ، کلمه عارف را جایگزین عبارت صوفی نموده و در گام بعدی ، شعارِ نمادین ( عرفانِ فقاهتی ) را در کوی و برزن رواج دادند .

✔️نکته قابل تأمل دیگر در ارتباط با سخن مرحوم قاضی این است که ایشان مانند هندوانه ی بشرطِ چاقو ، فقه را نیز فقط بشرطِ تصوف قبول دارد ، کمااینکه در جمله فوق الذکر نمی گوید :« نِعمَ الرّجُلُ أن يَكونَ فَقيهًا عارفا » بلکه تصریح می کند که « نِعمَ الرّجُلُ أن يَكونَ👈 فَقيهًا صُوفيًّا 👉»

2- اینکه آقای قاضی و ارادتمندان و مریدان وی مانند : سید هاشم حداد و علامه طهرانی ، فقیه واقعی را صوفی می دانند ، ریشه ی این حرف را می توان در سخنان اقطاب سلف صوفیه از جمله سید حیدر آملی ، سراغ گرفت . نامبرده در کتاب جامع الاسرار ( ص 611 ) و ترجمه آن جلوه دلدار ( ص 803 ) می گوید :

     ( ... و کان الغرض من ذلک یصیر الشیعة صوفیة و الصوفیة شیعة ... )

یعنی : منظور اصلی ما این است که شیعه ، صوفی و صوفی نیز شیعه گردد .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

3- علامه طهرانی در کتاب اسرار ملکوت ( ج 3 ص 227فرزندش سید محسن طهرانی را ، درویش خطاب می کرده :

محسن طهرانی خودش می گوید : ( پس از سخنرانی که داشتم و پدرم شاهد صحبت های من بود ) مرحوم والد (علامه طهرانی ) در حالی‌که هنوز لباس خود را تغییر نداده بودند، در ایوان منزل ایستادند و فرمودند :

     ( آقا سیّد محمّد محسن ، درویش ، نَفَست گرم ! )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

4- شعار ( عرفان فقاهتی ) را هرگز نباید به معنای مدارج عالیه فقهی مشایخ لاله زاری ، تلقی نمود ، زیرا سید هاشم حداد ،  فقط دروس مقدماتی حوزه علمیه (تا سیوطی) را گذرانده و علامه طهرانی نیز خودش در کتاب مهر فروزان ( ص 104) تصریح نموده که در خواب از جانب خداوند به ایشان خطاب شده که آقا سید محمد حسین ، ما این لقبِ 👈علامه آیت الله 👉 را برای تو مقرر نمودیم و فقط تو مستحق این لقب و اتصاف می باشی .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴وضعیتِ تصوف لاله زاری پس از درگذشتِ علامه طهرانی :

علامه طهرانی ، هیچ کس را بعنوان وصی و جانشین خویش در امور طریقتی ، تعیین ننموده که همین امر اولاً موجب بروز اختلافات شدید بین فرزندان وی ( سید محسن و سید صادق ) گردیده و ثانیاً آینده تصوف لاله زاری را در هاله ای از ابهام و در معرض انشعابی دیگر و تا حدودی در معرض اضمحلال قرار داده است .

✔️اقدام عجیب علامه طهرانی در عدم تعیین وصیِّ طریقتی را از جهتی می توان مشابه اقدام نورعلی تابنده ( قطب دراویش گنابادی ) دانست ، زیرا او نیز برخلاف سیره اسلاف گنابادیه ، فرزند یا یکی از خاندان تابنده را بعنوان قطب فرقه مزبور تعیین نکرده ، بلکه سید علیرضا جذبی طباطبایی ( ثابتعلیشاه ) را معین نموده است .

🛑محمد حسن وکیلی ، مبلغ و مروج تصوفِ لاله زاری ، وابسته به بیتِ سید صادق طهرانی :

آقای محمد حسن وکیلی بر اساس پارادایم اصلی لاله زاری و شعار عرفان فقاهتی ، تلاش خود را معطوف به تحققِ منویّاتِ سید حیدر آملی ( یصیر الشیعة صوفیة و الصوفیة شیعة ) نموده و در این راستا تاکنون دو تالیف اساسی داشته ، یکی از آنها ( کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ) می باشد که به زعم خود می خواسته اقطابِ صوفیه مانند : ابن عربی ، مولانا ، عطار و ... را شیعه خالص بنمایاند ، تالیفِ دیگر وی نیز کتاب ( شهید عارف ) نام دارد که در آن سعی نموده علما و فقهای عظامِ شیعه مانند : شهید اول ، مجلسی اول و ابن فهد حلی ( رحمه الله علیهم ) را بعنوان عارف ( صوفی ) معرفی نماید .

✔️ علاقمندان می توانند مقالات نگارنده در نقد آثار و آراء نامبرده را در همین سایت و نیز کانال تلگرام حکیم ، مطالعه نمایند .

✔️کانال ( @ostad_vakili) چندی قبل ، در پوسترها و پست های خود از آقای وکیلی به عنوان ( آیة الله حاج شیخ محمد حسن وکیلی ) یاد می کرد ، اما ناگهان با اقدامی منفعلانه ، مبادرت به صدور بیانیه ای کرده و طی آن خاطر نشان نموده که به جهت ممانعتِ خودِ استاد ( وکیلی ) ، دیگر از لقبِ ( آیت الله ) درباره ایشان استفاده نخواهد کرد .⁉️😳

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🛑مقایسه آرم فرقه ذهبیه با آرم سایت لاله زاری :

آرم فرقه ذهبیه ، دو اسمِ متداخلِ ( هو ) می باشد که تشابه لوگوی سایتِ (عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت) با آن ، در حد خود قابل تأمل می باشد .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


🛑سخن آخر :

با توجه به مستندات فوق ، اقدامات پوپولیستی پیروان لاله زاری که بمنظور تحاشی از انتساب به تصوف ، آنهم با شعار نخ نما شده 👈( عرفان فقاهتی ) 👉 و جایگزین ساختن کلمه عارف ، به جای صوفی ، انجام می گردد ، قطعاً راه بجایی نخواهد برد . زیرا عرفانِ ( مُصطَلَح ) و تصوف ، دو روی یک سکه هستند که حسابِ آن با حسابِ عرفانِ حقیقی که منزه از سلسله مشایخ و مبرای از ( های و هوی طریقتی ) می باشد ، از یکدیگر کاملاً جدا می باشد .

     عابد و زاهد و صوفی ، همه طفلانِ رهند

     مرد اگر هست به جز عالِمِ ربّانی نیست

stickerبرگرفته از دروس نقد تصوف حوزوی سید رضا نوعی ( حکیم )sticker

🔴تکمله مقاله :

🛑علت تغییر نشانه گرافیکی سایت عرفان و حکمت ⁉️

✍️ در پی انتشار مقاله فوق به تاریخ 16/ فروردین /1400 و پس از تبیین مستندات انتسابِ آقای قاضی و به تبعِ ایشان ، تصوف لاله زاری به فرقه ذهبیه ، در آخر مقاله فوق الذکر ، لوگو ( نشانه گرافیکی ) سایت عرفان و حکمت نیز با آرم فرقه ذهبیه مقایسه تحلیلی انجام گردید .

✔️نظر به استقبال از مقاله مزبور در فضای مجازی و خصوصا تشابه تامل برانگیز نشانه گرافیکی سایت مزبور با آرم فرقه ذهبیه ، اخیرا اتاق فکر و دکترین تصوف لاله زاری به این نتیجه رسیده اند که  نشانه گرافیکی مذکور که از دو اسم متداخل ( هو ) تشکیل شده بود را تغییر داده و ( بسم الله الرحمن الرحیم ) را جایگزین آن نمایند .

✔️علیرغم اینکه تمامی لوگوهای سایت مزبور و کانال مرتبط با آن و پست های قبلی تغییر یافته ، لیکن لوگو ( نشانه گرافیکی ) مربوط به صفحه اختصاصی دروس آقای محمد حسن وکیلی هنوز تغییر نکرده و کماکان همان لوگو سابق در بالای صفحه اختصاصی ایشان خودنمایی می کند که شاید علت عدم تغییر آن فراموشی مدیر سایت و ادمین ذیربط باشد . یحتمل پس از انتشار این پست ، نسبت به تغییر آن نیز اقدام خواهند نمود .

👈برای مشاهده لوگو قدیم و جدید سایت عرفان و حکمت ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

👈برای مشاهده لوگو جدید در سایت عرفان و حکمت ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

👈برای مشاهده لوگو صفحه اختصاصی آقای وکیلی ( اینجا ) کلیک کنید .👉

🛑تجزیه و تحلیل :

🔘دکترین تصوف حوزوی و لاله زاری برای موجه نشان دادن مرام و ممشای خود و خصوصا در امان بودن از هجمه مراجع عظام تقلید و متشرعین ، کلمه عرفان را جایگزین ( تصوف ) نموده و از هرگونه انتساب خود به فرقه های صوفیه ، تحاشی می نمایند . 

🔘لیکن با توجه به انتساب غیر قابل انکار آقای قاضی به فرقه ذهبیه و نظر به آنکه این امر مستند به دستخط علامه طهرانی و نیز علامه طباطبایی (ره ) می باشد لذا نامبردگان که راه هرگونه تشکیک در این امر بدیهی را مسدود دیده اند ، به این نتیجه رسیده اند که لوگو ( نشانه گرافیکی ) سایت و کانال مرتبط با آن را به شرح فوق تغییر دهند .

🔘پارادایم تمامی فرقه های تصوف در این موضوع اشتراک نظر و وحدت رویه دارند که مرتبه اسم ( هو ) از مرتبه و مقام اسم ( الله ) که بسم الله الرحمن الرحیم ، ناظر به آن است ، بالاتر و شریفتر می باشد . لذا به همین دلیل این اسم را بعنوان نماد ، آرم و شعارِ خویش اتخاذ نموده اند .

👈شگفتا که علیرغم چنین اعتقادی بنیادین ، مشایخ تصوف حوزوی و لاله زاری مصلحت را در آن دیده اند که از اسم ( هو ) به مرتبه اسم ( الله ) در بسم الله الرحمن الرحیم ، تنزل و نزول اجلال نمایند .⁉️😳

✔️بدیهی است از نظر اهل بصیرت ، صوفی صوفی است ، اگر چه نامِ عارف برخود گذارده و یا به جای ذکر ( یاحق ) و ( یاهو ) ، بسم الله الرحمن الرحیم را شعار خویش نماید .

🟣حسن ختام با ابیاتی چند از رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره):

   بر دَر میکده با آه و فغان آمده ام‏

                  ‌‏از دَغَل بازی صوفی به امان آمده ام‏

‌‏   شیخ را گو که دَرِ مدرسه بربند که من‏ 

             ‏زین همه قال و مقالِ تو به جان آمده ام‏

‌‏   راز بگشا و گره باز و مُعمّٰا حل کُن

‏                که از این بادیه بی تاب و توان آمده ام‏

‌‏   تا که از هیچ کنم کوچ ، بسوی همه چیز‏

‌‏                    بوالهوس در طمعِ گنجِ نهان آمده ام


امضاي حکيم

🔴علامه طهرانی می گوید بدیع الزمان فروزانفر ، فردی اسلام ستیز و حرام زاده است

✍️فحاشی و بکار بردن کلمات رکیک توسط ( علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی و سید هاشم حداد ) فرقه لاله زاری را که داعیه ی عرفان فقاهتی دارند ، با چالشی جدی مواجه ساخته است . لذا در این مقاله به تحلیل انتقادی گوشه ای از فحاشی های نامبردگان می پردازیم .

🛑آیا بدیع الزمان فروزانفر فردی اسلام ستیز و حرام زاده است ⁉️

سید محسن طهرانی در جلسه 621 دروس اسفار می گوید :

(( ... خیلی باعث تأسف است كه چطور ما آن صلابت را نداریم در نوشته هایمان 👈مثلا مرحوم مطهری به سعید نفیسی یا فروزان‌فر كه می‌رسد می‌گوید مرحوم سعیدنفیسی و مرحوم فروزانفر ، در حالتی كه اینها از آن پایه‌گذاران ضداسلام و مخالفین صددرصد با آن بودند👉 ... ))

(( ...👈 بدیع‌الزمان فروزان‌فر بود كه مرحوم آقا ( علامه طهرانی ) از او تعبیر به حرام‌زاده می‌آوردند 👉...))

((...👈و بعد عجیب اینجاست كه ما می‌بینیم مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی نیز در کتاب معروفش ( الذریعه) ، از این افراد به مدح و تحسین یاد می‌كند . 👉...از جمله مواردی كه مرحوم حاج آقا بزرگ اشتباه كرد یكی این قضیه اینها بود ... ))


فایل صوتی سخنان محسن طهرانی

 

👈برای استماع فایل کامل صوتی و مشاهده فایل متنی آن ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

محسن طهرانی همچنین در شرح دعای ابوحمزه ثمالی (جلسه 2 سال1424 ق ، متن ص 11) ميگويد :

آن فروزان فر كذايى كه هر وقت اسم او مى آمد مرحوم آقا ( علامه طهرانی ) مى فرمودند : 👈 ( لعنة الله علیه )  👉


👈برای مشاهده صوت و متن سخنان محسن طهرانی ( اینجا ) کلیک کنید 👉


🔴بررسی اجمالی نکات برجسته شخصیت علامه بدیع الزمان فروزانفر :

1) - فروزانفر یک معمّم بود و تسلط وی بر علومی مانند : ( فقه ، علوم حدیث ، کلام ، فلسفه ، عرفان ، ادبیات فارسی و عرب ) نامبرده را به شخصیتی جامع معقول و منقول تبدیل کرده بود .
 
2) - توسل علامه فروزانفر به پیامبر (ص) و شفا یافتن همسرش :

ارادت خاص ایشان به پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ، زبان زد خاص و عام بود ، هیچ گاه نام حضرات معصومین را بدون سلام و صلوات کامل بر زبان جاری نمی کرد ، دکتر زرینکوب  می گوید :

(( در زمستان سال 1343 در معیت ایشان سفری سه ماهه به هندوستان داشتیم ، در آنجا همسر مرحوم فروزانفر به ذات الرّیه شدیدی مبتلا شد ، پزشکان حال مشارالیها را وخیم تشخیص داده بودند ،  فروزانفر فوق‌العاده مضطرب و متأثّر بوده ، به‌طوری‌ که در مهمانی که یکی از معاهد مهم علمی به افتخار ایشان منعقد کرده بودند ، شرکت نفرمو د . ))

صبح آن روز ، حال همسرشان را استفسار کردم ، مرحوم فروزانفر فرمود :

((شب بدی گذشت ، خیلی نگران بودم ، تنها چاره ای که به نظرم رسید این بود که پس از نماز ، با خشوع و تضرع قسمتی از قصیده مبارکه ( بُردَه ) بوصیری را استشفائاً بعنوانِ عرض توسل به پیامبر(ص) بخوانم ، که به برکتِ آن حضرت ، با کمال تعجب حالِ خانم یکباره بهبود یافت و خطر مرتفع گردید ، این قصیده بُردَه خیلی مُجَرَّب است .))

3) - مرحوم فروزانفر به قرآن علاقه و انس بسیار زیادی داشت ، دوبار بخش هایی از آن را ترجمه کرده بود و بطور مجزا یک دوره ترجمه کامل از قرآن کریم را نیز نوشته بود که دکتر محمدامین ریاحی درباره آن می گوید :

( در سال 1352 نسخۀ کامل ترجمۀ قرآن استاد فروزانفر به خط خودش در بایگانی وزارت فرهنگ و هنر موجود است و قرار بود از طرف همان وزارتخانه منتشر شود لیکن بدلایل نامعلومی مفقود گردید . )

4) - فروزانفر قصیده ای در مدح مصدق سروده که به مذاق دربار پهلوی خوش نیامد و بهمین دلیل او را اجباراً بازنشسته کردند ، سه بیت آغازین قصیده مزبور این است :

     ای مصدق ، ثنا سزاست تو را
     همت اندر خورِ ثناست تو را

     زانکه زین سرزمین بحول الله
     دستِ بیگانه از تو شد کوتاه

     نفتخوارانِ حیله آورِ پست
     رشته چاره شان ز تو بگسست

5) دکتر مهدوی دامغانی می گوید : در سالی که علامه بدیع الزمان فروزانفر به حج مشرف شده بود ، سایر همراهان ایشان بمحض فراغت از انجام مناسک ، به بازار نیز سری می زدند ولی مرحوم فروزانفر و مرحوم سعید نفیسی برخلاف دیگران ، غالبا در حال انجام مناسک ، دعا ، قرائت قرآن و نماز در حرمین شریفین بودند .

6) - تجلیل و احترام خاص شهید مطهری در آثارش و آقا بزرگ تهرانی در کتاب الذریعه با عناوینی مانند : ( مرحوم ادیب فاضل و ...) که محسن طهرانی نیز در بالا به آن اذعان نموده است .

📚منابع :

( مقدمه دکتر شفیعی کدکنی بر دیوان اشعار فروزانفر ) ، ( کتاب حاصل اوقات ، مهدوی دامغانی ص 747و749) ، ( خاطراتی از استاد فروزانفر نوشته پرویز اتابکی مجله شماره 4 ایران شناسی ص 781) ، ( مجله بخارا شماره 84 ص 78 تا 81 ) .

تبصره :

متأسفانه علامه طهرانی که در کتاب نور مجرد ( ج 1 ، ص 329 ) مدعی است صفات امیرالمومنین (ع) را در خودش می بیند ، با فراغ بال ، شخصیتی مسلمان ، فاضل و دلداده ی قرآن و اهل بیت (ع) مانند علامه بدیع الزمان فروزانفر را ضد اسلام و حرام زاده توصیف کرده و همیشه ایشان را لعن می کرده ⁉️🔥😳


🔴فحاشی پدرِ علامه طهرانی به سرتیپ درگاهی :

شیخ محسن سعیدیان در کتاب ( وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلامی ص 29 و 30 ) ماجرای فحاشی پدر علامه طهرانی به سرتیپ درگاهی را از قول علامه طهرانی اینگونه اینگونه گزارش نموده است :

علامه طهرانی می گوید :

(( سرتیپ محمد خان درگاهی بر حسب اتفاق یکی از مامومین پدرم بنام سید علیرضا صدقی نژاد که شغلش ساعت سازی و 👈 فرد متدینی بود 👉 و به مسجد لاله زار می آمد را می بیند و به او می گوید از قول من به آقا بگو که ایشان جزو یکی از چهار نفری است که باید مجلس تشکیل بدهد . ))

پدرم بخاطر بیماری در رختخواب بود ، وقتی پیغام سرتیپ درگاهی را از آقای صدقی نژاد شنید ، خطاب به ایشان گفت :

((👈تو فلان .... خوردی که گفتی من مریض هستم ! من سالمم !😳 این پدر سگِ ولدالزّنای بی غیرتِ دیّوث ، خیال می کند ما مثل خودش هستیم ، 👉))

علامه طهرانی در ادامه می گوید : (( پدرم متصلاً شروع کرد به فحش دادن ، 👈 از آن فحش های بسیار قبیح و زشت ، نه از این فحش های عادی 👉 ، ... همینطور پدرم فحش می داد و رنگش شده بود مثلِ توتِ سیاه و آن بی چاره سید علیرضا صدقی نژاد هم رنگش مثل لیمو زرد شده بود ، اصلا داشت میمُرد . پدرم به صدقی نژاد گفت : این حرف های مرا برو و بدون کم و کاست به این ولد الزّنا سرتیپ درگاهی برسان ..)) . ( البته چند فحش آبدار هم نثار رضا خان کرد ) .

👈برای مشاهده مدرک ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

1- آن کاسب بی چاره ( آقای سید علیرضا صدقی نژاد ) که از اقبال بدش ، تصادفا حامل پیام اجباری سرتیپ درگاهی برای پدر علامه طهرانی شده بود نیز از عنایات و فیوضاتِ عرشی پدرِ علامه طهرانی مصون نمانده و به او می گوید :

( ... تو فلان ... خوردی که گفتی من مریض هستم ...) حال آنکه این فرد به تصریح علامه طهرانی ، 👈 فرد متدینی 👉 بوده است .

2- کلمات زشت و رکیکی که پدر علامه طهرانی به زبان جاری کرده به تصریح علامه طهرانی 👈( از آن فحش های بسیار قبیح و زشت بوده نه از این فحش های عادی ) 👉 ، لذا ایشان بقول خودش ، فقط فحش های مودبانه ترِ پدر بزگوارش مانند : ( پدرسگ ، ولدالزّنا ، دیوث ، بی غیرت ، ملوط ) را نقل کرده است .

👈به براستی از ( ولدالزنا ، دیوث و ملوط ) قبیح تر چه فحش های دیگری بوده که علامه طهرانی تشخیص آن را به عهده خوانندگان گذاشته است ⁉️😳

🔴فحاشی سید هاشم حداد به شاگرد مغازه اش :

مرحوم آیت الله شیخ محمد سمامی ، ماجرای اولین دیدارش با سید هاشم حداد را اینگونه نقل می کند :

به توصیه شیخ عباس قوچانی برای دیدار با آقای حداد به کربلا رفتم ، در گوشه ی کاروانسرا مغازه ی آهنگری داشت ، وقتی وارد مغازه شدم ، با کمال تعجب مشاهده کردم که سید هاشم حداد با عصبانیت به شاگردش فحش مادر ( مادر قهوه و ....) می دهد ، 😳😔( البته به زبان عربی ) . من که دیدم اوضاع مناسب نیست از مغازه بیرون آمدم و ملاقات را به ساعتی بعد موکول کردم .


فایل صوتی سخنان آیت الله سمامی

تبصره :

الف ) محسن طهرانی در رساله ( حریم قدس ص 77 ) می نویسد :

(( سید محمد هاشم حداد می فرمود : ما جائی هستیم که جبرئیل را قدرتِ نزدیک شدن به آن نیست و او از ادراکِ مرتبه ی وجودی ما عاجز است )) 😳

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب ) باید جبرئیل از اینکه نتوانسته به مقام شامخ آقای حداد دست یابد ، بسیار خشنود باشد و روزی هزار بار به درگاه ربوبی حضرت حق سجده شکر نماید زیرا اگر به مقام جناب ِحداد نائل می گردید لابد ( معاذالله )  به جای تلقّی وحی ، بالاترین دستاوردش ، تلقّی همین فحش های عرشی می بود .

ج ) مریدان آقای حداد برای تحت الشعاع قرار دادن صفت بدزبانی ایشان ، همواره با بوق و کرنا و آب و لعاب ، قضیه بداخلاقی مادر زن وی را نقلِ مجالس نموده و صبر نمودنِ آقای حداد در برابر بدزبانی مادر همسرش را بعنوان کرامتی ویژه برای ایشان قلمداد می کنند ، و عجیب تر اینکه تصریح می کنند که حداد از رهگذر همین صبر در مقابل مادر زنش ، بالاخره به مقام تجرّد نائل گردیده .😳

👈 اما بهتر بود که پیروان آقای حداد ،
به جای ترسیم چهره ای مَخوف از مادرِ همسرِ ایشان ، کمی هم جانبِ انصاف را رعایت می کرده و به علتِ بُروزِ این منازعات فی مابین مشارالیها و جنابِ حداد ، نیز اشاره می نمودند .

✔️ کدام مادر زن است که دامادش مانند آقای حداد به شاگردش فحاشی کند ، چنان گیج و منگ باشد که امور روزمره و خصوصا امرار معاش خانواده اش مُختل باشد ، علمای نجف و کربلا نیز او را تکفیر کرده باشند ، سیگار هم استعمال کند ، آنوقت چنین دامادی را روی سرش گذاشته و حلوا حلوا کند .


🔴موروثی بودن فحش و بد زبانی در پارادایم تصوف :

بکار بردن کلمات زشت و فحاشی های رکیک در بین اقطاب صوفیه بصورت موروثی از دیرباز تاکنون رواج دارد ، فلذا آنچه از این صفت ناپسند در اخلاقِ علامه طهرانی و سید هاشم حداد مشاهده می گردد ، در حقیقت ریشه در تعالیم طلایه دارانِ فحاشی (مولانا و شمس تبریزی ) دارد .

بعنوان نمونه به شعر ذیل از مولانا توجه نمائید :


     آن ( فلانِ ) خر کز حاسدی ، عیسی بُوَد تشویشِ او

     صد ( فلانِ ) خر در ( فلانِ ) او ، صد ( فلانِ ) سگ در ریشِ او


👈برای مشاهده تمام شعر ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

طرفداران مولانا ، مانند امثال ( محمد حسن وکیلی ) برای توجیه سخنان رکیک مولانا و شمس تبریزی ، مدعی هستند که این الفاظ در آن زمان ، در بین اجتماع مرسوم بوده فلذا مانند زمان حاضر بعنوان فحش و حرف رکیک محسوب نمی گردیده . 😳

پاسخ :

1) این سخن صرفا یک ادعای بی دلیل است ، بلکه دلایلی بر خلاف آن وجود دارد زیرا بسیاری از معاصران مولانا و شمس تبریزی ، به هیچ عنوان چنین رویه ی غلطی در مکتوبات آنها مشاهده نمی گردد .

2) به فرض اینکه فعلِ ناپسندی در بین یک جامعه ، رواج داشته باشد ، مسلماً این مشهوریت و مقبولیتِ عامه ، هرگز به آن فعلِ مُنکر و زشت ، مشروعیت  نمی دهد .

به عنوان مثال :

اگر شخصی در بین قوم لوط هم باشد هرگز نمی تواند بگوید چون این عملِ شنیع در این اجتماع ، مقبولیتِ عام دارد پس انجام آن برای من نیز مشروع است . (معاذ الله )

3) سئوال مهمی که توجیه آقای وکیلی را با چالش جدی تری مواجه ساخته این است که با گذشت هفت قرن از زمان مولانا ، هنوز هم شاهد تکرار این فحاشی ها و کلمات رکیک از زبان امثال علامه طهرانی و سید هاشم حداد هستیم ، آنهم در جامعه کنونی که از نظر آحادِ اجتماع  ، قُبح و زشتی فحاشی ، فی حد نفسه بَیّن و ظاهر می باشد و به همین دلیل توجیه آقای وکیلی را نیز در این جا باید ، سالبه به انتفاء موضوع فرض نمود .

4) هر قدر ارتکابِ فحاشی از اشخاص عادی ، قبیح باشد قطعا جاری شدن این الفاظِ رکیک از اشخاصی که مدعی عرفان فقاهتی بوده و خود را علامه آیت الله می دانند ، ناپسندتر و غیر قابل توجیه خواهد بود .

  (( هر چه بگندد نمکش می زنند ، وای به روزی که بگندد نمک ! ))

🔴 تقبیح فحاشی در روایات :

مرحوم کلینی (ره) در کتاب کافی ( ج 2 ، ص 323) روایت کرده :

... عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ حَرَّمَ اَلْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِيءٍ قَلِيلِ اَلْحَيَاءِ لاَ يُبَالِي مَا قَالَ وَ لاَ مَا قِيلَ لَهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلاَّ لِغَيَّةٍ أَوْ شِرْكِ شَيْطَانٍ ...

یعنی : ( از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) فرمود : خدا حرام كرده است بهشت را بر هر فَحّاشِ كم شرمى كه باكى از آنچه گويد و آنچه باو گفته شود ندارد ، ....)

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

شهید ثانی (ره) در کتاب الرضة البهیه ( ج 9 ص 166) می فرماید : قذف متهم کردن کسی به زنا و لواط است . در روایات وارده نیز از گناهان کبیره محسوب گردیده و بر مرتکب آن ( قاذف ) ، حد جاری می گردد . جالب اینکه در روایات شیعه از قذف حتی نسبت به غیر مسلمان نیز نهی شده است .

🔴نتیجه و تجزیه و تحلیل :

 ادعاهای واهی و غلو آمیز اقطاب صوفیه در اثر رفتار پارادوکسیکال و متناقضِ آنان ، غالباً از واقعیت رو دست خورده و با آشکار شدنِ دُمِ خروس ، بیش از پیش بنای متزلزلِ تصوف را با چالش جدی مواجه می سازد .

✔️مشاهده ی صفت ناپسند ( بدزبانی ) در اخلاقِ مدعیان عرفانِ فقاهتی ، تصوف لاله زاری را با چالش جدی مواجه نموده ، زیرا طبق آموزه های قرآن و اهل بیت (ع) ، فحاشی و بدزبانی از صفات مومنِ واقعی نیست ، تا چه رسد به عارفان بالله .

stickerبرگرفته از دروس نقد تصوف حوزوی سید رضا نوعی ( حکیم )sticker


امضاي حکيم

افکار پانتئیستی سید هاشم حداد

سید رضا نوعی سه شنبه 05 اسفند 1399 تعداد بازدید : 4088 نظرات ( 1 )

🔴گرایش سید هاشم حداد به پانتئیسم 🔴

✍️«پانتئیسم» (pantheism) یا همه خدایی که نوعی برداشتِ انحرافی از وحدت وجود می باشد ، آنچنان در پارادایمِ فکری سید هاشم حداد به عنوان یکی از مشایخ تصوف لاله زاری و سخنان شطح گونه وی مانند : ( آب خداست ، وضو خداست ، مُهر خداست ، .... ) تبلور یافته که مریدان و پیروان او که مدعی عرفان و تصوف فقاهتی هستند را با چالش بزرگی مواجه ساخته است .

🛑آب خداست ، وضو خداست :

علامه طهرانی در کتاب روح مجرد ( ص 70 ) تحتِ عنوان حالات تجردهای ممتدّه و مستمرّه ی آقای سید هاشم حداد ، از ایشان واقعه ای را نقل کرده که در وضوخانه ی عمومی کاظمین می گوید :

  ( آب خداست ، وضو خداست ، جائی نیست که خدا نیست )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

سید علی اکبر صداقت در کتاب ( مژده دلدار ص 66 ) در نقد سخنان فوق از قول یکی از اساتید عرفان ، می گوید :

( اين نوع قضايا صدها مرتبه براى بنده اتفاق افتاد و هيچ كدام ربطی به مقام فناى فى ‌اللَه ندارد . يا نويسنده اين قضايا مقام فنا را خودش نچشيده ، يا مى ‌خواهد به چند قضيه ، حدّاد را بزرگ كند ... 😳 )

آقای صداقت در ادامه می گوید :

( اين نوع مسائل بسيار براى استاد كشميرى در طول سال اتفاق مى ‌افتاد، حتى يك‌ بار هم اشاره به مقامِ فنا نمى ‌كرد )

👈برای مشاهده متن سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴مُهر خداست : (معاذ الله )

علامه طهرانی در کتاب روح مجرد ( ص 587 و 588 ) و سید محسن طهرانی در نفحات انس ( ص 115) می گویند :

(( یکی از همراهان مرحوم حدّاد در صف نماز از ایشان راجع به مسئله توحید سؤال می کند و ایشان دست می گذارند روی مُهر و می گویند این چیست ؟ آن شخص می گوید : مُهر است ، تربت است مرحوم حداد می گوید : شما اسمِ مُهر را رویش گذاشتید ، این لفظ مُهر را بردار ، خدا می ماند و بس . شما مسئله را پیچ می دهید و بُغرنج می کنید ، مسئله بسیار ساده و واضح است . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

سید هاشم حداد گویا به ( اسم ) از نظر فلسفی یا عرفانی نیز اعتقادی ندارد ، لذا اشیاء و موجودات را ، خدایی می داند که اشتباهاً اسماء لفظی یا کتبی گوناگونی مانند ( مُهر ، تُربت ، زمین ، آسمان ، آب ، وضو ، زید و بَکر و غیره ) بر روی آنها گذاشته شده لذا تصریح می کند که وقتی به اشیاء اشاره می کنی و می گویی ( آن ) ، این لفظِ ( آن ) ، چشمت را کور کرده ، این لفظِ ( آن ) یا اسم لغوی ( مُهر ، تربت و ... ) را بیانداز ، خدا می می ماند و بس . ( معاذ الله )

🔴این سگ هم خداست : (معاذ الله )

علامه طهرانی در کتاب روح مجرد ( ص 542 و 543 ) شش عامل را موجبِ اجتنابِ طلاب و مردم از دور و بَرِ سید هاشم حداد می داند که اولین عامل را اینگونه توضیح می دهد :

(( آقاي‌ حدّاد ميگويد : همه‌ چيز خداست‌ . يكی از آن‌ دو نفر طلبه ی اهل نجف نیز گفته‌ بود : روزی با آقا در كاظمين‌ ميرفتيم‌ ، به‌ سگی برخورد كرديم‌ ، ایشان گفت‌ : اين‌ سگ‌ هم‌ خداست‌ . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

 علامه طهرانی ، موضوع فوق را صحیح نمی داند لذا در ادامه ( روح مجرد ص 546) از قولِ آقای حداد می گوید :

  (( من‌ نگفتم‌ : اين‌ سگ‌ خداست‌ . من‌ گفتم‌ : غير از خدا چيزی نيست‌ . ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

الف )  یحتمل علامه طهرانی ، برای اینکه گافِ سید هاشم حداد را توجیه و ماست مالی نماید ، جمله فوق را به او نسبت داده ، زیرا :

  احدی غیر از علامه طهرانی این تکذیبیه را از قولِ آقای حداد نقل ننموده است . ( و فیه تأمل )

ب )  عبارت ( من گفتم : غیر از خدا چیزی نیست ) ، خودش عذر بدتر از گناه است . زیرا علیرغم اینکه صراحتاً کثرات را بطور مطلق ، نفی کرده لیکن ناخواسته با درون مایه ی پارادوکسیکالِ جمله ی مزبور ، خلافِ ادعای خود را اثبات نموده است .

توضیح اینکه :

شخصی را فرض کنید که داخلِ منزل است و هنگامی که درب منزل را می زنند ، او با صدای بلند از داخل خانه می گوید : هیچ کس در منزل حضور ندارد 😳😁 بدیهی است این شخص هر چه سخن خود را تکرار کند ، خلافِ ادعایش را اثبات نموده و بیشتر بر طبلِ رسوایی خویش کوفته است . 🥁💥

ج ) تمام صوفیانی که با جملاتی مانند : ( لیس فی الدّار غیره دیّار ) ، برخلاف آموزه های قرآن و اهل بیت (ع) و مغایر با حکم صریح عقل و فطرت ، کثرات را بطور مطلق نفی می کنند ، دچار چنین تناقضی آشکار و پارادوکسیکال گردیده اند .

د ) نمونه ای دیگر از سخنان پانتئیستی سید هاشم حداد را مرحوم آیت الله سمامی از قول مرحوم شیخ جواد کربلایی اینگونه نقل می کند که :

 ( که در سامرا با سید هاشم حداد بودیم که سگی از روی جوی آب پرید ، سید هاشم نگاهی کرد و گفت :خدا پرید ! ... ) 😳

🔴دفاع جانانه علامه طهرانی از سید هاشم حداد :

علامه طهرانی در کتاب روح مجرد ( ص 58 ) می گوید :

 يكبار حقير در مجلس‌ گفتم‌ : الحَدّادُ وَ ما أدْراكَ ما الْحَدّادُ ؟!  

شخصی رو به‌ من‌ نموده‌ گفت‌ : اين‌ چه‌ توصيفی است‌ كه‌ از يك‌ مرد سادۀ معمولي‌ ميكنید ؟ حدّاد خدا را لُخت‌ و عريان‌ معرّفي‌ ميكند . آخر خدا كه‌ عريان‌ نمی شود !

   👈حقير ابداً لب‌ به‌ سخن‌ نگشودم‌ .👉  

همان‌ شب‌ در عالم‌ رؤيا ديدم‌ : او در مقابل‌ من‌ ايستاده‌ است‌ ؛ و دهان‌ خود را باز كرده‌ بود بطوريكه‌ دندانهايش‌ پيدا بود . من‌ مُشت‌ِ دست‌ِ راست‌ِ خود را گره‌ كردم‌ و به‌ او گفتم‌ : اگر یکبار دیگر اشكالی كنی ، چنان‌ بر دهانت‌ ميكوبم‌ كه‌ لبها و دندانهايت‌ با حلقومت‌ يكی شوند ! 🤛💥

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

1- دفاع جانانه علامه طهرانی از استاد ، پیر و مرادش سید هاشم حداد در نوع خود بسیار شگفت انگیز است ، ایشان در مقابل شخص معترض ، فقط سکوت اختیار می کند ، لیکن در عالم خواب با کمال شجاعت ، برای شخص مذکور ، خط و نشان می کشد .😳

2- علامه طهرانی با چنین روحیه ای است که در کتاب ( ولایت فقیه در حکومت اسلام ) ( ج 2 ص 184 ) طلاب را از حضور در جبهه دفاع مقدس ( جهاد اصغر ) معاف می داند ، ایشان می گوید :

( طلّاب علوم دینیّه ... حتّى در بسیج هاى عمومى که عمومیّت شدید هم دارد، از خدمت به نظام وظیفه و حضور در جبهه و کشته شدن معفوّ می باشند. نباید طلّاب کشته شوند . بلى ، بردن آنان به جبهه جهت تبلیغ و إرشاد و ترویج دین و بیان مسائل و أحکام شرعى و رسیدگى به این امور إشکالى ندارد ؛ و لیکن باید در سنگر محفوظ باشند. ... )

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

3- تصوف و عرفان مصطلح آنچنان پیروانش را در رخوت ، انزوا و عافیت اندیشی قرار می دهد که اگر تاریخ را ورق بزنیم ، بجز نجم الدین کُبری ، احدی از متصوفه را نمی بینم که در عرصه جهاد اصغر ورود کرده باشند . حال آنکه پیامبر (ص) در حدیث معروفش ( مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ ... ) ، ابتدا جهاد اصغر را مقدم می داند و پس از آن توصیه به جهاد اکبر فرموده است ، اما متصوفه گویا این کلاسِ جهاد اصغر را در عالم خلسه ی عرفانی و بصورتِ جهشی ، طی نموده اند .

✔️اگر چه حافظ ، صوفی نبوده لیکن این بیت او ظاهراً برای متصوفه فقط در کُنجِ خانقاه و در میدان مکاشفه می تواند مصداق داشته باشد نه در عالم واقع و نفس الامر :

     زیر شمشیرِ غمش ، رقص کنان باید رفت

     آنکه شد کُشته ی او ، نیک سرانجام افتاد

✔️ این کشته شدن را متصوفه فقط به فناء فی الله و موتوا قبل ان تموتوا ، تأویل می کنند که این یک سونگری آنان ، فرسنگ ها  با فرهنگ و مکتبِ عاشورایی امام حسین (ع) و اهل بیت (ع) فاصله دارد .

🔴تناقض گویی و رفتار پارادوکسیکال سید هاشم حداد :

علامه طهرانی در کتاب روح مجرد ( ص 462 ) می گوید : سيّد هاشم‌، طريقۀ حلاّج‌ را ردّ ميكردند و مي فرمودند :

(( در آنچه‌ از او نقل‌ شده‌ مطالبي‌ است‌ كه‌ دلالت‌ بر نقصان‌ او دارد. از صدر اسلام‌ تا كنون‌ كسي‌ به‌ جامعيّت‌ مرحوم‌ آقا (قاضی) نيامده‌ است‌. و ابداً از ايشان‌ و يا احدي‌ از شاگردانشان‌ اينگونه‌ مطالب‌ ( شطحیات ) ديده‌ نشد . چون منصور حلاّج‌ ( با شطحیاتش ) فاش‌ كنندۀ اسرار إلهی بود ، خلقی را به‌ فتنه‌ و فساد انداخت‌ . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

سید هاشم حداد علیرغم ادعای فوق ، خودش با گفتن جملاتی مانند : آب خداست ، وضو خداست ، مُهر خداست ، ( معاذ الله ) این سگ خداست و... ، عملاً پایش را جای پای امثال منصور حلاج گذاشته و بلکه به جرئت می توان ادعا نمود که حتی از او هم گوی سبقت را در این موارد ربوده است ، فلذا سخنانِ حلاج گونه ی او ، حداقل مبین آن است که هم دچارِ نُقصانِ سلوک بوده و هم شاگرد خوبی برای استادش ( مرحوم قاضی ) نبوده و هم خلقی را به فتنه و فساد انداخته است

 

🔴سخن بلند رهبر فقید انقلاب (ره) درباره شطحیاتِ عرفا و متصوفه :

امام خمینی (ره) در کتاب وزین مصباح الهدایه ( نور 13 ، ص 53 ) می فرماید :

(( ... و ما وقع من الشَطَحیّات من بعض أصحاب المکاشفة و السلوک و أرباب‌‎ ‌‏الریاضة، فهو لنقصان سلوکهم و بقاء الأنانیّة فی سرّهم أو سرّ سرّهم؛ فتجلّی علیهم‌‎ ‌‏أنفسهم بالفرعونیّة...))

یعنی : ( شطحیاتی که از بعضی صاحبان مکاشفه و سلوک و اهل ریاضت ، شنیده می شود ، به علتِ نُقصانِ سلوکِ آنان و بقایای انانیت در زوایای پنهانِ وجودشان و خصوصا تجلیِّ فرعونیتِ نفس آنها می باشد . )

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


🔴باطل بودن اعتقاد به پانتئیسم و همه خدایی از دیدگاه علامه جوادی آملی :

در تاریخ  97/2/3  پروفسور مولر آلمانی با علامه جوادی آملی ملاقات نموده و ایشان درباره پانتئیسم اینگونه سئوال می کند :

سؤال سوم این است که مفهوم «پانتئیسم» یا همه خدایی که در فلسفه غرب در قرون گذشته به عنوان یک الگوی کلامی فلسفی مطرح بوده و الآن دوباره دارد در غرب مطرح می‌شود ، آیا در ایران نیز به آن علاقه نشان داده می‌شود ؟

✔️ علامه جوادی آملی در پاسخ می فرماید :

اما درباره آن سؤال سوم شما که در مورد «همه خدایی» است ؛ این یک وحدت وجود کاذبی است که از برخی‌ خام‌ها پیدا شده ؛ حالا چه در شرق چه در غرب . خدا را نه از سنخ علم حصولی انتزاعی مفهومی می‌شود شناخت ، چون او مفهوم نیست و نه از سنخ شهودی می‌شود یافت، چون او نامتناهی است . ما تنها با برهان ، برخی از اسمای حسنای او را می‌شناسیم . همه خدایی باطل است و هرگز به مقصد نرسیده و مطلقاً از نظر عقل و استدلال و وحی محکوم می باشد .

👈برای مشاهده متن کاملِ مصاحبه ، ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴پانتئیسم در میان صوفیه اهل سنت :

✔️محمد بهاء الدين بيطارصوفي که از پیروان و مرواجان مکتب ابن عربی است و در عرفان نظری یَدِ طولایی دارد ، در کتاب خود به نام «النفحات القُدسيّه» ( ص 338 ) می‏ گويد :

   و ما الکلب و الخنزير الاّ الهنا

   و ما الله الاّ راهب في کنیسة

يعني : سگ و خوک نيستند مگر خدایِ ما ، و خدا نيست مگر راهبی که در صومعه است .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

جای بسی تأسف و شرمساری است که این قبیل سخنانِ گستاخانه و شرم آور را عده ای به اسم عرفان به خوردِ مخاطبان و مریدانِ خویش می دهند .

🔴تحلیل نهایی و نتیجه :

در بین صوفیه و عرفای متاخر کمتر کسی همانند سید هاشم حداد اینگونه بی پرده و صریح ، تفکرات پانتئیستی اش را مطرح نموده است . اینکه نامبرده بطور مصداقی می گوید : ( آب خداست ، وضو خداست ، این لفظ و اسمِ مُهر را بردارید ، خدا می ماند و بس ... ) ، مخالف با آموزه های قرآن کریم و مکتب اهل بیت (ع) می باشد .

stickerدروس نقد تصوف حوزوی سید رضا نوعی ( حکیم )sticker


امضاي حکيم

تعداد صفحات : 8

درباره ما
سيد رضا نوعی حکیم
با سلام
سایت پیام شیعه برای تبیین معارف شیعه اثنی عشری و رساندن پیام حقانیت آن به گوش جهانیان می باشدکه مطالب آن در قالب مباحث تفسیری ، شرح احادیث ، شرح و نقد متون ادبی ، دروس معرفتی (عرفان نظری و عملی ) ، بررسی تطبیقی احادیث ، تقاسیر و مباحث کلام شیعه و پاسخ به شبهات دینی ، ارائه خواهد شد.
روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ
سید رضا نوعی ( حکیم ) کانال تلگرام پیام شیعه ( حکیم )
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 292
  • کل نظرات : 96
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 38
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 460
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 1,203
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 160
  • بازدید هفته : 8,646
  • بازدید ماه : 4,903
  • بازدید سال : 311,152
  • بازدید کلی : 2,292,901