loading...

پیام شیعه | Shia

متفاوت ترین سایت مذهبی

نقدی بر یگانه انگاری هفت خوان رستم با هفت شهر عشق

سید رضا نوعی پنجشنبه 16 اردیبهشت 1400 تعداد بازدید : 5749 نظرات ( 0 )

🔴تحلیلی انتقادی از رویکرد عرفانی به هفت خوان رستم

✍️رویکرد عرفانی به هفت خوان رستم و یگانه انگاری آن با هفت شهر عشق ، ناشی از خلط میان میدانِ حماسه ( جهاد اصغر ) با میادین و منازلِ سلوک الی الله  ( جهاد اکبر ) در عرفان می باشد . در این مقاله ، دیدگاه مزبور با تحلیلی انتقادی به چالش کشیده شده است .

🔴تحلیل انتقادی از هفت خوان رستم :

خان اول :

هیچ اقدام پهلوان منشانه ای از رستم مشاهده نمی شود ، بلکه گور خری را خورده و با خیال راحت می خوابد و این رخشِ بی چاره است که شیر را به تنهایی از پا در می آورد .

خان دوم :

رستم از بیابانی گرم و خشک عبور نموده و باز هم  گور خری را خورده و سپس دوباره می خوابد . 

خان سوم :

رستم که گویا کسر خواب داشته ، در حال خواب است که اژدهایی ظاهر می شود ، رخش رستم را بیدار می کند و رستم ، رخش را تهدید می کند که اگر دوباره او را بیدار کند ، سرش را از تن جدا می سازد . نهایتا رخش با دیدن اژدها بی اعتنا به تهدید رستم ، او را از خواب بیدار می کند و این بار رستم متوجه اژدها شده و با کمک رخش او را می کشد .

تبصره : 

علامه حسن زاده آملی در کتاب نامه ها و برنامه ها (  ص 120 و 121 ) می فرماید :

(( ديدى كه در خوانِ سوم ، اژدها را كُشت ، بدانكه به قول عارف رومى : ( نفس اژدرهاست او كِى مُرده است  /  از غمِ بى آلتى افسرده است ) آرى بايد رستم بود زیرا جهادِ با نفس ، جهادِ اكبر است ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

نقد و بررسی :

1- کشتن اژدها در شاهنامه فقط مختص به رستم نیست ، بلکه منفورترین شخصیت های شاهنامه مانند گشتاسب و نیز اسفندیار ( در خوانِ سوم از هفت خوانش ) ، مبادرت به کُشتن اژدها نموده اند . آیا می توان کُشتنِ اژدها توسط شخصیت های منفی شاهنامه را نیز به عنوان کُشتنِ نفسِ اماره و پیروزی در میدانِ جهاد اکبر تلقّی نمود . ⁉️😳

2- اگر کشتن اژدها نشانه پیروزی در جهاد اکبر و غلبه بر هوای نفس می بود ، هرگز رستم در خوان بعدی ( خوان چهارم ) مبادرت به باده گساری و نوازندگی نمی کرد و از آن بدتر در مقابل زن از خود ضعف نشان نمی داد ، در خوان پنجم نیز گوش های دشتبان را به ناحق نمی برید و کشاورزانی که به یاری دشتبان آمده بودند را بی رحمانه به قتل نمی رساند .

3- در شعر مولانا ، نفس اماره به اژدها تشبیه شده زیرا منشاء همه صفات و اخلاق رذیله و اعمال زشت می باشد . لیکن اژدها در شاهنامه منشاء همه پلیدی ها نیست بلکه مظهر و نماد یکی از نیروهای اهریمنی است که موجب خشکسالی و قحطی می گردد . ناگفته نماند که اژدها در شاهنامه ، کاربرد مثبت نیز دارد کمااینکه این موجود مقدس بعنوان توتمِ اجداد کابلی رستم و نماد قدرتمندی است و بدین جهت درفش رستم با نقش اژدها آذین یافته است . 

خوان چهارم :

رستم به باده گساری و نواختن تنبور و آواز خواندن می پردازد که ناگهان چشمش به زنی زیبا افتاده و عنان از کف می دهد ، اما هنگامی که نام خداوند را بخاطر فراهم شدن بساط عیش و نوش ، به زبان می آورد ، روی آن زن ( جادوگر ) سیاه می گردد و رستم نیز متوجه می شود که این زنی که می خواسته از وی کامجویی کند ، جادوگر است ، لذا او را بی درنگ می کشد .   

تبصره :

علامه حسن زاده آملی در کتاب نامه ها و برنامه ها ( ص 120) درباره خوان چهارم می فرماید :

(( ديدى كه در خوان چهارم همين كه زن جادو ، نام خدا را شنيد روى او سياه شد با اينكه در آغاز براى فريفتن با رخسارى آراسته هويدا شد . ديدى كه چگونه نام خدا را شنيد رو برگردانيد . در تفسير سوره مباركه قل اعوذ برب الناس به عرض رساندم كه خناس صفت ديو وسواس است كه تا ياد خداوند متعال در بيت المعمور قلب ذاكر نزول اجلال فرمود و نام شريفش به زبان آمد ديو وسواس بازپس شود و خود را كنار مى كشد و روبر مى گرداند ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

نقد و برررسی

1- یکی از نقاط ضعف رستم در شاهنامه ، وادادن در برابر زنان زیبا می باشد ، رستم در سمنگان وقتی رخش را گم می کند ، تا پاسی از شب به می‌گساری پرداخته و مست لایعقل در بستر می افتد که تهمینه زیبا رو بصورت پنهانی به بالین او رفته و خودش را به او عرضه می کند ، مشروط به اینکه جای رخش را نشان دهد ، رستم نیز دست رد به سینه او نمی زند و زمینه تولد سهراب را فراهم می نماید .

✔️البته عده ای برای آنکه این نقطه ضعف رستم را ماست مالی کنند چند بیت را به شاهنامه الحاق نموده اند از جمله بیت زیر :

  بفرمود تا موبدی پرهنر
                   بیاید ، بخواهد وِرا از پدر

👈چگونه ممکن است رستمی که مست و لایعقل در بستر افتاده و زنی با زیبایی و دلفریبی تهمینه آنهم بصورت پنهانی بر بالین او حاضر شده و خودش را برای کامجویی در اختیار او بگذارد ، اما رستم با آن حالتِ مستی و در آن شرایط خاص ، بفکر خواستگاری و انجام عقد و ازدواج بیافتد و جالب تر آنکه این شب ، آنقدر طولانی است که رستم علیرغم همه ی این اتفاقات ، فرصت کافی داشته  تا تهمینه را به آرزویش برساند .😳

2-  شگفتا که نورانیت ذکر ( نام خدا ) ، فقط موجبِ روی گردانی دیو و روسیاهی زنِ جادوگر می گردد ، ولی این ذکر ، در نهادِ ذاکر ( رستم ) هیچگونه نورانیتی به همراه ندارد ، نه زشتی شرابخواری و نوازندگی و نه پلیدی کامجویی از یک زنِ زیبا در بیابان را برای رستم نمایان نمی سازد .😳

✔️ذکر نام خدا و شکر گذاری رستم نیز واقعی نیست ، بلکه برای فراهم شدن شراب و تنبور و زن زیبا برای کامجویی می باشد . این موضوع مثل آن است که شخصِ جنایتکاری وقتی شرایطِ ارتکاب به عملِ ناپسندی  آنهم برخلاف انتظار و به راحتی برایش فراهم شود و او خدا را برای این موهبت شکر کند 😳😁

✔️چگونه می توان باور نمود کسی که در خوان سوم ( اژدهای نفسِ اماره ) را کُشته و در میدان جهاد اکبر پیروز  گردیده ، در خوانِ بعدی براحتی مبادرت به شرابخواری و نوازندگی کرده و به محض اینکه چشمش به زنی زیبا می افتد ، خودش را آماده کامجویی از او نماید ⁉️💥😳

 ( در ادامه همین مقاله ، افراط در شرابخواری ،  شکم بارگی و سایر ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری او را بیشتر توضیح می دهیم ) 

خوان پنجم :

رستم به مزرعه ای سرسبز رسیده و رخش را برای چریدن در آن رهاکرده و خودش نیز می خوابد ، دشتبان بی چاره ای رستم را از خواب بیدار می کند که چرا رخش را رهاکرده ای که اینگونه مزرعه را نابود کند ؟ رستم نیز بی رحمانه ، هر دو گوش آن دشتبان را کنده و در کف دستش می گذارد . سپس یه کسانی که به عدالت خواهی و حمایت از دشتبان آمده اند حمله ور شده و آنها را نیز وحشیانه از دَمِ تیغ گذرانده و نهایتا اولاد را به اسارت می گیرد .

تبصره :

آیا به رستمی که نه تنها از دشتبان بخاطر از بین بردن مزرعه اش توسط رخش ، عذرخواهی نمی کند ، بلکه طلبکارانه و گستاخانه ، گوش های او را نیز می بُرَد ، می توان به دیده ی عارفی وارسته و یا انسان کاملی که پیروز میدان جهاد اکبر است نگریست ⁉️

خوان ششم :

مبارزه رستم با ارژنگ دیو است که بدون چالش خاصی این خوان را نیز پشت سر می گذارد .

خوان هفتم :

این خوان در هیچکدام از دست نوشته های معتبر شاهنامه بعنوان ( خوان ) نیامده بلکه تحت عنوان ( رزم رستم با دیو سپید ) از آن یاد شده ، در این خوان ، رستم با کُشتنِ دیوِ سپید و ریختنِ خونابه ی جگرِ او به چشمانِ کی کاووس و یارانش ، موجباتِ بینائی دیدگانِ کی کاووس و رهایی او از بند را فراهم می سازد . 

تبصره : 

علامه حسن زاده آملی در کتاب نامه ها و برنامه ها (  ص 121 ) می فرماید

بايد رستم بود ( زیرا جهاد با نفس ، جهاد اكبر است ) و با ديوان و جادوان جنگيد و از هفت خوان درگذشت تا نفس ، مطمئنه گردد و به خطابِ ( يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ) اِرْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ، مُشرّف شود . ))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

نقد و بررسی : 

1- یگانه انگاری هفت خوان رستم با هفت شهر عشق و نیز پیروزی بر دیوان و جادوگران را عینا به منزله پیروزی بر نفس اماره تلقی کردن ، به دلایل پیش گفته با پارادایم شاهنامه ، غیر قابل انطباق می باشد . ضمن اینکه هفت خوان فقط به رستم اختصاص نداشته بلکه اسفندیار نیز که شخصیتی منفی است ، بسیار هوشمندانه تر و جسورانه تر از رستم ، موفق به گذر از هفت خوان می گردد . بدیهی است که بنحو اولی نمی توان او را صاحبِ نفس مطمئنه و پیروز در میدانِ جهادِ اکبر دانست . 

2- خصوصیات رستمِ شاهنامه و ضعف های او در حینِ عبور از هفت خوان و نیز ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری او پس از آن ( که در ادامه به آنها اشاره می گردد ) با ویژگی های عارفی وارسته و یا انسان کاملی که صاحبِ نفس مطمئنه باشد ، از زمین تا آسمان تفاوت دارد . 

3- کی کاووس را نیز نمی توان به منزله نفس ناطقه ی دربندِ دیوِ هوا ، تلقی کرد که به دستِ رستم از چنگِ دیو هوای نفس رها شده و به نورانیت و بینائی رسیده باشد ، زیرا او نیز بعد از رهایی ، نه تنها دست از رفتار ناشاست خویش برنداشت ، بلکه ضمن شدت بخشی به خودکامگی و ظلم و جنایاتِ خویش ، بزرگترین ناسپاسی را نیز نسبت به ناجی خود یعنی رستم ، روا می دارد و تعمّداً نوش دارو را با تاخیر برای او ارسال می کند تا مبادا در آتی این پدر و پسر ( رستم و سهراب ) برای حکومتِ وی خطر ساز شوند .

4- عده ای کی کاووس را نماد عقل اسیر هوا ( دیو سپید ) دانسته اند ، که البته این نیز خطا است . زیرا رفتار کی کاووس چه قبل از اسارت به دست دیو سپید و چه بعد از آن ، همواره از روی بی خردی و بی تدبیری است ، آنچنان که گودرز او را شاه بی مغز و دیوانه توصیف نموده است :

 تو دانی که کاووس را مغز نیست
                به تندی سخن گفتنش نغز نیست

 به نزدیک آن شاه دیوانه شو 
                      وزین در سخن یاد کن نو به نو

 5- انسانِ کامل ، مظهرِ عدالت خواهی و عدالت پیشه گی است ، لیکن رستمِ شاهنامه در طول عمرش فقط جاده صاف کُنِ حاکمانِ ظالم و جور پیشه بوده و برای سلاطینِ سفاک و بی لیاقتی مانند کی کاووس و امثال او نقشِ (تاج بخش) را ایفاء می کند . آیا بهتر نبود که رستم به موازات نبرد با دشمنان خارجی ایران ، کمی از زور و بازو و مجاهدت های خویش را نیز صرفِ مبارزه ی عدالت خواهانه در مقابل اشخاصِ بی لیاقت و جنایتکاری همانند کی کاووس می نمود ⁉️

🔴می گُساری و شکم بارگی رستم در شاهنامه : 

در جای جای شاهنامه ، سخن از شرابخواری و باده گساری رستم به میان آمده ، همچنین او فردی شکم باره توصیف شده است . او هر بار یک گور خر را کباب کرده و یکجا می خورده و شراب را نیز نه با باده و جام ، بلکه با خُم می نوشیده که از باب نمونه ، به ذکر ملاقات رستم با بهمن می پردازیم :

رستم یک گورخر را کباب کرده و به بهمن تعارف می کند ، بهمن بسیار اندک از آن میل می کند ، رستم خودش تمامی آن گورخر را می خورد ، رستم از کم خوراکی بهمن تعجب کرده و زبان به تمسخر و طعن گشوده و می گوید تو با این خوراک اندک ، چگونه به هفت خوان رفتی و چطور توان جنگیدن داری ؟

بهمن در پاسخ به رستم می گوید : 

 بدو گفت بهمن که خسرو نژاد
 سخن‌گوی و بسیار خواره مباد

 خورش کم بود کوشش و جنگ بیش
 به کف بر نهیم آن زمان جان خویش

یعنی یاوه گویی و شکم بارگی ، در خور شأنِ شهریاران نیست ، ما کمتر می خوریم و تا سر حد جان می جنگیم .

رستم نیز باز با تمسخر خندیده و جام شرابی به بهمن تعارف می کند و می گوید :

 خندید رستم به آواز گفت
 که مردی نشاید ز مردان نهفت

 یکی جام زرین پر از باده کرد
 وزو یاد مردان آزاده کرد

 دگر جام بر دست بهمن نهاد
 که برگیر ازان کس که خواهی تو یاد

✔️ شراب در شاهنامه به همان مایه ی سُکر آور و مست کننده اطلاق می گردد ، لذا حتی اگر برخی بخواهند هم نمی توانند آن را به شرابِ عرفانی تأویل نمایند . اسفندیار در هفت خوانِ خویش با همین شراب ، گرگسار را مَست نموده و در حالِ مستی از او اطلاعات مورد نیاز خود را کسب می کند . بهرام گور نیز بخاطر همین مضراتِ شرابخواری ، خوردنِ آن را اینگونه تحریم می کند :

 رخ شهریار جهان زرد شد 
                                ز تیمار کبروی پر درد شد

 همان گه بر آمد ز درگه خروش
                          که‌ ای نامدارانِ با فَرّ و هوش

 حرام است مِی‌ در جهان سر به سر
                        اگر زیر دست است ، اگر نامور

🔴تفاوت سیمرغ در شاهنامه با سیمرغ در هفت شهر عشق :

1- در نگاه عرفا ، سیمرغ رمز جاودانگی و همانِ فرامن سالِک الی الله می باشد که تنها با عبور از من و نیل به مقام ( فنا ) می توان به آن رسید ، آن هم با این توجیه که همانند داستانِ مرغان در منطق الطیر عطار ، سی مرغِ نائل به مقام فنا ، متوجه می شوند که در حقیقت ، خودشان سیمرغ هستند . به عبارت دیگر سیمرغ ، نماد انسان کامل است که در نگاه وحدت وجودی ، مشخصه انسان کامل و یا حداقل عارف وارسته است . لیکن از این نکته نیز نباید غفلت ورزید که در پارادایم  پانتئیسم افراطی ، منظور از انسان کامل و در نگاه دیگر ( سیمرغ ) در حقیقت همان خداوند می باشد .

شهید مطهری در کتاب انسان کامل ( ص 126 ) می فرماید :

(( در این مکتب (عرفان و تصوف ) انسانِ کامل در آخر ، عینِ خدا می‌شود ، 👈اصلا انسانِ کاملِ حقیقی ، خودِ خداست 👉))

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

2- سیمرغ در شاهنامه بر خلافِ نگاه عرفا ، به دست اسفندیار در خوان پنجم از هفت خوان ، کشته می شود . اگر چه در جریان شکست رستم  در جنگ با اسفندیار ، دوباره برای راهنمایی رستم نقش آفرینی می کند و فردوسی برای حل این پارادوکس ، ناچار از زبان سیمرغ به رستم می گوید که آن سیمرغی که قبلا به دست اسفندیار کشته شده ، جُفتِ او بوده است . 

🔴جنایات جنگی و ناهنجاری های رفتاری رستم در شاهنامه :

1- آنجا که اسفندیار شکست خورده و فرار می کند ، رستم به خرابی توران زمین پرداخته و سپاه او ،  پیران و جوانان را به قتل می‌رسانند و حتی زنان و کودکان را اسیر می‌گیرند :

 همه غارت و کشتن اندر گرفت
           همه بوم و بر دست بر سر گرفت

 ز توران زمین تا به سقلاب و روم 
                           ندیدند یک مرز آباد بوم

 همه سر بریدند بُرنا و پیر 
                  زن و کودکِ خُرد کردند اسیر

👈چگونه می توان عاملِ چنین جنایات و بیدادگری هایی را شایسته عنوانِ جهان پهلوانی دانست تا چه رسد به عارفی وارسته و انسانِ کامل پیروز در میدانِ جهاد اکبر و صاحبِ نفس مطمئنه .

2- رستم آنگاه که برای خون خواهی سیاووش نمی تواند به اسفندیار دست یابد ، فرزند بی گناه او بنام ( سرخه ) را به جای پدرش ، بی رحمانه سر بریده و سرنگون به دار می آویزد ، تنها با این توجیه که با نهادنِ داغِ او بر دلِ اسفندیار ، موجباتِ تشفی خاطرِ خود را فراهم سازد .

  گُنَه کرد در بَلخ آهنگری 
               به شوشتر زدند گردنِ مِسگری

3- فردوسی علاوه بر ضعف های فوق ، صفاتِ ناپسند دیگری را برای رستم ذکر نموده مانند : آز ، بی تدبیری ، دروغگویی ، پیمان شکنی و ... که بمنظور اجتناب از تطویل کلام ، پرداختن تفصیلی به آنها را به مجالی دیگر موکول می نمائیم .

🔴رستم در زبان عرفا و متصوفه :

همانطوریکه توضیح دادیم رستمِ شاهنامه و نیز هفت خوانِ او ، هرگز با انسانِ کامل و هفت شهر عشق ، قابل انطباق نیست ، اما قطع نظر از پارادایم شاهنامه ، اینکه نام عارف وارسته و یا انسان کامل را کسی بخواهد ( رستم ) بگذارد ، این تسمیه و کاربردِ استعاره ای با رستمِ شاهنامه صرفا اشترکِ لفظی خواهد داشت ، مانند :

1- سنایی که دیو سپید را استعاره و نمادِ نفسِ امّاره و رستم را نماد و استعاره مَردِ میدان جهاد اکبر دانسته :

 چون ولایتها گرفت اندر تَنَت دیوِ سپید
                     رستمِ راهی گر او را ضربتِ رستم زنی

2- مولانا نیز می گوید :

 طبلِ غَزا برآمد ، وز عشق لشگر آمد
                   كـو رستمِ سرآمد ؟ تا دست بـرگـشـايـد

3- حافظ می فرماید : 

 سوختم در چاهِ صبر از بهرِ آن ماهِ چگل 
                شاهِ تركان فارغ است از ما خدايا رستمی

4- سعدی می گوید : 

 رستمی باید که پیشانی کند با دیوِ نفس
                        گر بر او غالب شویم افراسیاب افکنده‌ایم

🔴نتیجه :

🔘انگیزه اصلی فردوسی از هفت خوان ، نائل آمدنِ رستم به افتخارِ جهان پهلوانی است ، نه عارف یا انسانِ کامل نشان دادنِ او ، کما اینکه در پایان هفت خوان ، می گوید :

  جهان پهلوانی به رستم سِپُرد 
                      همه روزگارِ بِهی زو شِمُرد

🔘حکیم طوس با تسلطی که به آموزه های قرآن و مبانی اسلام داشته ، به راحتی می توانست رستم را بعنوان یک عارفِ وارسته و یا انسانِ کامل ، معرفی نماید لیکن او در کنار صفاتِ برجسته و مثبتی که برای جهان پهلوان شاهنامه آورده ، از نقطه ضعف پهلوانان خویش و پاشنه ی آشیل آنان نیز غفلت نورزیده و بر این مبنا نه تنها برای رستم در تمامی دوران زندگی اش نقاطِ ضعف و ناهنجاری های رفتاری و اخلاقی ذکر نموده ، بلکه بعضا از زبانِ شخصیت های داستان ، زبان به نقد و تعریضِ او نیز گشوده است . 

🔘فردوسی هیچ گاه حقیقت را در پای احساساتِ ناسیونالیستی ذبح نکرده و فقط ایرانیان را واجد صفات نیک معرفی ننموده است ، بلکه در سپاه تورانیان نیز شخصیت های مثبتی را مانند ( اغریرث ) معرفی کرده ، لذا واقع نگری و نگاه منصفانه این بزرگ مرد ، شایسته و سزاوارِ هزاران آفرین می باشد .

🔵برگرفته از دروس نقد متون ادبی سید رضا نوعی ( حکیم )


امضاي حکيم

درباره ما
سيد رضا نوعی حکیم
با سلام
سایت پیام شیعه برای تبیین معارف شیعه اثنی عشری و رساندن پیام حقانیت آن به گوش جهانیان می باشدکه مطالب آن در قالب مباحث تفسیری ، شرح احادیث ، شرح و نقد متون ادبی ، دروس معرفتی (عرفان نظری و عملی ) ، بررسی تطبیقی احادیث ، تقاسیر و مباحث کلام شیعه و پاسخ به شبهات دینی ، ارائه خواهد شد.
روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ
سید رضا نوعی ( حکیم ) کانال تلگرام پیام شیعه ( حکیم )
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 292
  • کل نظرات : 96
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 38
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 460
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 1,203
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 160
  • بازدید هفته : 8,614
  • بازدید ماه : 4,871
  • بازدید سال : 311,120
  • بازدید کلی : 2,292,869