loading...

پیام شیعه | Shia

متفاوت ترین سایت مذهبی

از ضعف به هر جا که نشستیم وطن شد

سید رضا نوعی پنجشنبه 03 مهر 1399 تعداد بازدید : 486 نظرات ( 0 )

sticker*****sticker*****sticker

از ضعف به هر جا که نشستیم ، وطن شد
وز گریه به هر سو که گذشتیم ، چمن شد

جانِ دگرم بخش ، که آن جان که تو دادی
چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد

پیراهنی از تارِ وفا  دوخته بودم
چون تابِ جفای تو نیاورد ، کفن شد

هر سنگ که بر سینه زدم ، نقش تو بگرفت
آن هم صَنَمی بَهرِ پرستیدن من شد

عُشّاقِ تو هر یک به نوایی ز تو خوشنود
گر شد ستمی بر سَرِ کوی تو ، به من شد

sticker*****sticker*****sticker


امضاي حکيم

مگذار که در پرده پندار بمیرم

سید رضا نوعی شنبه 29 شهریور 1399 تعداد بازدید : 337 نظرات ( 0 )

sticker*****sticker*****sticker

بگذار که از دردِ تو بیمار بمیرم
از آتشِ دل سوزم و تب دار بمیرم

بر گردنم آن زلف سیه حلقه کن ای سرو
در پای تو خواهم به سر دار بمیرم

بگذر نفسی از بَرِ بالینم و بگذار
از تاب و تبِ لحظه ی دیدار بمیرم

چون سایه ات ای گل ز سرم رفت عجب نیست
از جور خس و سرزنش خار بمیرم

سهل است ز تیرِ نگهت مردنم اما
ترسم نزنی بر دل و دشوار بمیرم

اغیار پی زندگی از مرگ گریزان
من زنده که در رهگذرِ یار بمیرم

مستم کن از آن لعلِ می آلوده که حیف است
مِی  باشد و من پیشِ تو هشیار بمیرم

گر دیدن رخسار تو ای ماه گناه است
بگذار نگه کرده ، گنهکار بمیرم

ای پرده نشین پرده ز رخ بفکن و برخیز
مگذار که در پرده ی  پندار بمیرم

تا چند صبا در پی عمرم بدوانی
بگذر ز من خسته و بگذار بمیرم

تا چند ز بی مهریت ای مادرِ ایام
یک بار شوم زاده و صد بار بمیرم

sticker*****sticker*****sticker


امضاي حکيم

آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم

سید رضا نوعی چهارشنبه 19 شهریور 1399 تعداد بازدید : 2749 نظرات ( 0 )

sticker*****sticker*****sticker

بی تو شکوفه های سحر  وا نمی شود
 باز آ که شب بدون تو فردا نمی شود

قفل دری که بین من و دست های توست
 در غایتِ سیاهی شب وا نمی شود

عشق من و تو ، قصه ی تلخ مصیبت است
می خواهم از تو بگسلم اما نمی شود

ای مرگ ، همتی که دلِ دردمندِ من
دیگر به هیچ روی ، مُداوا نمی شود

آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
احساسِ سوختن به تماشا نمی شود

درد مرا ز چهره ی رنجور من بخوان
چون شعر ناسروده که معنا نمی شود

sticker**********sticker


امضاي حکيم

به کنعانم مبر ای بخت من یوسف نمی خواهم

سید رضا نوعی چهارشنبه 19 شهریور 1399 تعداد بازدید : 352 نظرات ( 0 )

sticker*****sticker*****sticker

ز کویت رخت بربستم نگاهی زاد راهم کن
به تقصیرِ عنایت یک تبسم عذر خواهم کن

ره آوارگی در پیش و از پی دیده‌ی حسرت
وداعی نام نِه این را و چشمی بر نگاهم کن

ز کوی او که کار پاسبان کعبه می‌کردم
خدایا بی ضرورت گر روم سنگِ سیاهم کن

بخوان ای عشق افسونی و آن افسون بدم بر من
مرا بال و پری ده ، مرغِ آن پرواز گاهم کن

به کنعانم مبر ای بخت ، من یوسف نمی‌خواهم
ببرآنجا که کوی اوست ، در زندان و چاهم کن

ز سد فرسنگ از پشتِ حریفان جسته پیکانم
مرو نزدیک او جانا ، حذر از تیرِ آهم کن

sticker**********sticker


امضاي حکيم

قصیده دزد قدیم

سید رضا نوعی سه شنبه 04 شهریور 1399 تعداد بازدید : 690 نظرات ( 0 )

sticker*****sticker ***** sticker

در هیچ دوره دزد چنین معتبر نبود
‌دزدی گناه بود در ایران ، هنر نبود

‌او را ندیده بود کسی و نمی‌شناخت
‌نامی نداشت دزد و چنین نامور نبود

دستش نبود رو و نمی‌زد به طبلِ فُحش
‌در پرده بود دزد و چنین پرده‌در نبود

‌از او سراغ، اهلِ محل هم نداشتند
‌اینگونه در تمامِ جهان مُشتَهَر نبود

‌دزد قدیم زحمت بسیار می‌کشید
‌سر درد داشت دزدی و بی‌دردسر نبود

دزدان قدیم در دلِ شب راه می‌زدند
‌در روشنایِ روز از آنها خبر نبود

‌دزدی شگون نداشت به وقتِ اذانِ صبح
‌دزدِ قدیم ، سارقِ وقتِ سحر نبود

شرمی نهفته داشت حیایی نگفتنی
‌هرگز به فکرِ سرقتِ مالِ پدر نبود

از پشتِ بام ، راه به دالانِ خانه داشت
‌دزد و کلیددار و نگهبانِ در نبود

شغلی به غیر دزدی اگر داشت ، نه نداشت
‌دلالِ شیر و شربت و قند و شکر نبود

‌با هیچکس به خاطر دزدی نبود دوست
‌دزد قدیم ، دزد ، ولی حیله‌گر نبود

داغی ز سجده هیچ به پیشانیش نداشت
‌اهلِ نماز و روزه و این کَرّ و فَرّ نبود

‌مکتب نرفته بود و معلّم ندیده ، هان
‌حرفی نخوانده  بود و حدیثی زِ بَر نبود

عیّار بود دزد و به محروم می‌رسید
‌یعنی تمامِ دزدی او بی‌اثر نبود

‌لایی نمی‌کشید که سودی به هم زند
‌پول و پَله نداشت ، خرابِ ضرر نبود

دزدیده بود مال کسی را که مایه داشت
‌دزد پلاس و پیسه ، از هر مَمَر نبود

‌بی‌سرگذشت بود ولی سرنوشت داشت
‌بی‌اعتنا به حُکمِ قضا و قَدَر نبود

راضی به سهم خویش از این پیشه بود دزد
یعنی حریصِ خواستنِ بیشتر نبود

‌بازار دزدی و دَلِگی هرگز ، این‌چنین
‌گرمی نداشت هیچ و چنین شعله‌ور نبود

گفتم قصیده‌ای که بماند به یادگار
‌در شعرِ شاعرانِ وطن، این شَرَر نبود

‌در شعرِ شاعران نه، که در نثرِ کاتبان
‌این جان و جرأت و جَنم و این جگر نبود

sticker*****sticker***** sticker


امضاي حکيم

تعداد صفحات : 14

درباره ما
سيد رضا نوعی حکیم
با سلام
سایت پیام شیعه برای تبیین معارف شیعه اثنی عشری و رساندن پیام حقانیت آن به گوش جهانیان می باشدکه مطالب آن در قالب مباحث تفسیری ، شرح احادیث ، شرح و نقد متون ادبی ، دروس معرفتی (عرفان نظری و عملی ) ، بررسی تطبیقی احادیث ، تقاسیر و مباحث کلام شیعه و پاسخ به شبهات دینی ، ارائه خواهد شد.
روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ
سید رضا نوعی ( حکیم ) کانال تلگرام پیام شیعه ( حکیم )
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 292
  • کل نظرات : 96
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 38
  • آی پی امروز : 333
  • آی پی دیروز : 427
  • بازدید امروز : 2,063
  • باردید دیروز : 1,000
  • گوگل امروز : 153
  • گوگل دیروز : 112
  • بازدید هفته : 11,035
  • بازدید ماه : 35,023
  • بازدید سال : 341,272
  • بازدید کلی : 2,323,021