loading...

پیام شیعه | Shia

متفاوت ترین سایت مذهبی

روزه از نظر ابن عربی

سید رضا نوعی جمعه 19 اردیبهشت 1399 تعداد بازدید : 4117 نظرات ( 0 )

sticker آراء و نظرات محی الدین عربی درباره روزه sticker


✍️از جمله مباحث جنجالی مابین موافقان و مخالفان محی الدین عربی ، نظریه پردازی های انحرافی و فتاوی شاذ او در مبحث روزه  می باشد که بشرح ذیل به نقد و بررسی اجمالی آن می پردازیم ، البته رویکرد ما در این واکاوی انتقادی ، اثبات مذهب ابن عربی نیست زیرا در مقالات و مباحث گذشته تفصیلاً  به آن پرداخته ایم ، لیکن انگیزه ما در بحث ما نحن فیه ، اثبات سطحی نگری محی الدین و از سویی دیگر اثبات هم افق بودن افکار او با امثال ابن تیمیه و نواصب می باشد :

stickerاگر روزه دار عمدا چیزی بخورد یا بیاشامد نه قضا دارد و نه کفاره ⁉️

ابن عربی بر خلاف اجماع تمام مسلمین ( اعم از شیعه و اهل سنت ) در فتوایی شاذ در فتوحات مکیه ( ج 9 ص 208 ) می گوید :

من أکل أو شرب متعمدا ...  أقول : إنه لا قضاء علیه و لا کفارة، فإنه لا یقضیه أبداً ، فان الفرائض،عندنا،المقيدة بالأوقات،إذا ذهب وقتها بتعمد من الواجبة عليه،لا يقضيها أبدا مطلقا.

اگر روزه دار از روی عمد چیزی بخورد یا بیاشامد، به  اعتقاد من ، نه قضا و نه کفاره بر او واجب نیست و نظر من در مورد سایر واجبات نیز همین است .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️اجماع علمای اهل سنت ( مذاهب اربعه فقه شافعی ، مالکی ، حنبلی و حنفی ) بر آن است که اگر روزه خواری ، از روی عمد و انکار یکی از ضروریات دین باشد ، کفر و در غیر این صورت ( فسق ) محسوب می گردد و بر شخص قضای روزه و کفاره واجب می گردد و بهتر است از سهل انگاری خویش توبه و استغفار نیز بنماید .

(1) - ابن عبدالبر که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است در کتاب ( الاستذکار ج 1 ص 77 ) می گوید :

( وَأَجْمَعَتِ الْأُمَّةُ وَنَقَلَتِ الْكَافَّةُ فِيمَنْ لَمْ يَصُمْ رَمَضَانَ عَامِدًا وَهُوَ مُؤْمِنٌ بِفَرْضِهِ وَإِنَّمَا تَرَكَهُ أَشَرًا وَبَطَرًا تَعَمَّدَ ذَلِكَ ثُمَّ تَابَ عَنْهُ - أَنَّ عَلَيْهِ قَضَاءَهُ فَكَذَلِكَ مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ عَامِدًا )

یعنی : ( امت درباره‌ی کسی که عمدا رمضان را روزه نگرفته و به فرض بودن آن ایمان دارد و بلکه از روی غرور و تکبر آن را ترک نموده سپس توبه کرده اجماع کرده‌اند که باید قضایش را به جای آورد و همچنین حکم درباره تارکِ نماز نیز همین است ) .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - ابن قدامه مقدسی نیز که از علمای برجسته اهل سنت است در کتاب ( المغنی ج 3 ص 130) می گوید :

لَا نَعْلَمُ فِي ذَلِكَ خِلَافًا ؛ لِأَنَّ الصَّوْمَ كَانَ ثَابِتًا فِي الذِّمَّةِ ، فَلَا تَبْرَأُ مِنْهُ إلَّا بِأَدَائِهِ ، وَلَمْ يُؤَدِّهِ ، فَبَقِيَ عَلَى مَا كَانَ عَلَيْهِ )

یعنی : ( در این مورد اختلافی سراغ نداریم؛ زیرا روزه ثابت و بر ذمّه باقی می‌ماند و از عهده‌اش نمی‌رود مگر با ادای آن ) .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(3) - در کتاب فتاوى اللجنة الدائمة ( ج 10 ص 143 ) فتوای ( 6060) آمده :

من ترك الصوم جحدا لوجوبه فهو كافر إجماعا و من تركه كسلا وتهاونا فلا يكفر و عليه قضاء ما تركه مع التوبة إلى الله سبحانه.

یعنی : ( کسی که روزه را از روی انکار وجوبش ترک گوید به اجماع کافر است، و آنکه از روی تنبلی روزه نگیرد کافر دانسته نمی‌شود و باید قضای آن روزه‌هایی که ترک گفته را به جای آورد و همراه آن توبه کند . )

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️بعد از آنکه اجماع اهل سنت را بشرح فوق دانستیم ، اکنون به تشابه فتاوی ابن تیمیه و ابن عثیمین که هر دو از نواصب و دشمنان سرسخت امیرالمومنین و اهل بیت ( علیهم السلام ) می باشند ، بشرح می پردازیم :  

الف ) ابن تیمیه در کتاب الفتاوی الکبری ( ج 5 ص 377) همانند ابن عربی می گوید :

( وَلَا يَقْضِي مُتَعَمِّدٌ بِلَا عُذْرٍ صَوْمًا وَلَا صَلَاةً وَلَا تَصِحُّ مِنْهُ )

یعنی : شخص مُتعمِّد و بی‌عذر ، مطلقاً نه روزه و نه نمازِ قضا بر او واجب نیست و اصلاً ( قضای روزه و نماز او نیز ) صحیح نیست .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب )  ابن عثیمین نیز در کتاب مجموع فتاوى ورسائل العثيمين ( ج 19 ص 89 ) دقیقاً با عبارات ابن عربی می گوید :

( أما لو ترك الصوم من الأصل متعمداً بلا عذر فالراجح أنه لا يلزمه القضاء، لأنه لا يستفيد به شيئاً، إذ أنه لن يقبل منه، فإن القاعدة أن كل عبادة مؤقتة بوقت معين فإنها إذا أخرت عن ذلك الوقت المعين بلا عذر لم تقبل من صاحبها فإن القاعدة أن كل عبادة مؤقتة بوقت معين فإنها إذا أخرت عن ذلك الوقت المعين بلا عذر لم تقبل من صاحبها )

یعنی : ( اما اگر روزه را از اساس از روی عمد و بدون عذر ترک گوید راجح آن است که قضا برای وی لازم نیست؛ زیرا از آن فایده‌ای نمی‌برد و از او پذیرفته نمی‌شود چرا که قاعده این است که هر عبادت دارای وقت معینی است و هرگاه بدون عذر از آن وقت به تاخیر افتد از صاحبش پذیرفته نمی‌شود )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره : افق فکری ابن عربی با ابن تیمیه و ابن عثیمین آن قدر نزدیک است که گویا یک روح در سه بدن می باشند ، حتی الفاظ آنها نیز بنحو شگفت انگیزی شبیه به یکدیگر می باشد ، بعنوان نمونه این عبارت محی الدین را ( فان الفرائض،عندنا،المقيدة بالأوقات،إذا ذهب وقتها بتعمد من الواجبة عليه،لا يقضيها أبدا مطلقا ) با این عبارت ابن عثیمین ( فإن القاعدة أن كل عبادة مؤقتة بوقت معين فإنها إذا أخرت عن ذلك الوقت المعين بلا عذر لم تقبل من صاحبها ) مقایسه نمائید .


sticker ابن عربی در فتوحات مکیه ( چهار  جلدی ) ( ج 1 ص 652) درباره روزه حضرت مریم (س) و مقایسه آن با روزه حضرت داوود (ع) می گوید :

( بهترین روزه و معتدل ترین روزه، صوم یک روز درباره خودت و صوم یک روز درباره پروردگارت و بین آن دو ، افطار کردنِ یک روز می باشد و  این روزه مریم علیها السلام است ، او چون می دید مردان یک درجه بر او برتری دارند و شهادت دو زن ، برابر با شهادتِ یک مرد است ، لذا با خود گفت : روزه داشتن دو روزِ من ، به منزله یک روزِ مردان است ، بنابر این با این روزه گرفتن مضاعف ، به مقام مردان رسید و در فضیلت روزه با داود علیه السلام برابر گردید ).  

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

الف ) از محی الدین عربی که زن را موجودی طفیلی و فی نفسه ناقص معرفی نموده و متأثر از احادیث جعلی ( اسرائلییات ) او را خلق شده از دنده چپ آدم (ع) می داند ، دور از انتظار نیست که درباره حضرت مریم (س) نیز اینگونه گستاخانه سخن بگوید . ان شاء الله در مباحث آتی به نقد و بررسی این موضوع بصورت مستوفی و مجزا خواهیم پرداخت .

ب ) گوهر وجودی مرد و زن به تصریح این آیه (  خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا ) و نیز روایات صحیح وارده در منابع شیعه ، یکی است و راه رسیدن به کمال برای هر دو آنها نیز فقط ایمان و عمل صالح می باشد کمااینکه قرآن کریم می فرماید : مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (97 نحل) ( یعنی : هر کس از مرد و زن کار نیکی به شرط ایمان به خدا به جای آرد ما او را به زندگانی خوش و با سعادت زنده ابد می‌گردانیم و اجری بسیار بهتر از عمل نیکی که می‌کردند به آنان عطا می‌کنیم.) قرآن هرگز نفرموده که زنان برای رسیدن به مقام مردان می بایست دو برابر مردان عمل صالح انجام دهند ، اصلاً ملاک ارزشیابی عمل از نظر قرآن ، تقوا و حُسنِ فاعلی و فعلی است ، از نگاه قرآن (  أَحْسَنَ عَمَلاً ) ملاک است نه (  أَکثَرَ عَمَلاً ) .و همچنین در قرآن کریم می فرماید : ( وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ ) یعنی روزه داری مردان و زنان را در کنار یکدیگر آورده و سپس می فرماید : ( أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ) و نفرموده اجر روزه داری مردان بیشتر از زنان است . فلذا توجیهات ابن عربی مبنی بر اینکه زن برای رسیدن به مقامات معنوی مردان می بایست دو برابر آنها اعمال عبادی انجام دهد ، از نظر قرآن مردود است .

stickerابن عربی در فتوحات مکیه ( ج 2 ص 375 ) متأثر از افکار نواصب و بنی امیه ، درباره روزه ی عاشورا می گوید :

روزه‌‌‌‌ی عاشوراء ،کفاره‌‌‌‌ی گناهان سال گذشته است و برای طی نمودنِ مراحلِ سُلوک ، با روزه گرفتن در تمامِ سال ،برابری می کند . کسی که بخواهد به مقامِ فنای در احدیّتِ ذات ، نائل شود ، می بایست در روز عاشورا ، روزه بگیرد تا از برکاتِ آن به بالاترین مرتبه ی تقرّب و جمعِ بینِ قُرب فرائض و نوافل دست یابد . براستی چنین فردی از دو شهود و دو تَجلّی برخوردار می گردد .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

الف ) ابن عربی به یک روایت جعلی از کتاب صحیحِ مُسلِم ،در ارتباط با ثواب روزه ی عاشورا نیز استناد کرده ، در صورتیکه در کتاب مذکور ( صحیحِ مُسلِم ) احادیث دیگری از رسول اکرم (ص) نقل شده که با وجوبِ روزه ی ماه مبارک رمضان ، روزه ی عاشورا ، منسوخ گردیده است . ⁉️ شگفت انگیز است که محی الدین عربی علیرغم کثرت این روایات و نیز صحیح بودن اسنادشان ، با بی اعتنایی به آنها فقط به روایت جعلی ثواب روزه عاشورا اکتفاء و آنرا موید نظریه خود دانسته است .

ب ) با احتمال تقیه ابن عربی نیز نمی توان رویه غلط وی را توجیه کرد ، زیرا اگر او بجای این مهملات و لاطائلات درباره ثواب روزه عاشورا ، به اثبات منسوخ شدن روزه عاشورا می پرداخت و به روایات صحیح مسلم نیز استناد می کرد ، هرگز به شیعه بودن متهم نمی گردید .

👈 برای مشاهده چند نمونه از روایات صحیح مسلم درباره منسوخ شدن روزه عاشورا ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ج ) محمد ناصرِ آلبانی که از بزرگترین محدثان و فقهای اهل سنت می باشد . احادیث مرتبط با روزه ی عاشورا و شادی و سرور در آن را جعلی دانسته و می گوید :

دشمنانِ حسین رضی الله عنه کسانی هستند که احادیثی در فضیلت روزه ی عاشورا و سرمه کشیدن و اطعام در این روز جعل نمودند و هدف آنها از این کار ، مقابله با شیعیان بود ، زیرا شیعه ، عاشورا را بخاطر شهادتِ حسین رضی الله عنه ، روز حُزن و اندوه می دانند .

آلبانی در ادامه می نویسد : مجد الدین لغوی ( که از علمای بزرگ اهل سنت است ) تصریح کرده :

👈 آن چه كه در فضيلت روزه‏ ی عاشورا و نماز، انفاق، خضاب كردن، روغن زدن و سرمه كشيدن در آن روز بيان شده ، همگی از بدعت‏هاى قاتلين امام حسين‏ رضى اللَّه عنه‏ می باشد و از نظر من ، حتی سُرمه كشيدن در روز عاشورا نشانه‏ی دشمنى با اهل بيت‏(ع) بوده‏ و ترك آن واجب است . ⛔️🔥

📚(( کتاب تمامُ المِنَّة فی التعلیق علی فقه السُّنَّة ، ص 412 ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

(1) - عبد الرؤف مَناوی که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است در ( کتاب فیض القدیر ج 6 ص 236 ) و ابن مُلَقِّن شافعی  نیز در ( کتاب التوضیح لشرح الجامع الصحیح ج 13 ص 542 ) احادیث مربوط به روزه ی گرفتن در عاشورا را از جعلیات بنی امیه می دانند .


(2) - یکی از توجیهات واهی طرفداران ابن عربی این است که می گویند ( او در میان اهل سنت پرورش یافته و فقط به احادیث آنها دسترسی داشته فلذا طبیعی است که بر اساس روایات آنها ، اینگونه به ابراز نظر به پردازد . )

در پاسخ می گوئیم :

اولاً : خیلی از نظریه پردازی های محی الدین عربی مغایر نص قرآن کریم می باشد ، مانند آنچه درباره روزه حضرت مریم  ( س ) بدان اشاره نمودیم .

ثانیاً : فتاوی و نظرات ابن عربی عمدتاً شاذ بوده و با فتاوی و آرای قاطبه علمای اهل سنت مخالف می باشد .

ثالثاً : علمایی سنی مذهب مانند : ابن عبدالبر ، ابن قدامه مقدسی ، محمد ناصر آلبانی ، عبدالرئوف مناوی ، ابن ملقّن شافعی که به نظرات آنها در بالا اشاره شد نیز همانند محی الدین عربی به همان صِحاحِ سِتّه دسترسی داشته اند لیکن همانطوریکه تاکنون دربالا توضحیح دادیم هیچ کدام از آنها در باب مسائل روزه ، دچار مهمل گویی مانند ابن عربی نشده است .

رابعاً : قابل تأمل آنکه ، محمد ناصر آلبانی ، عبدالرؤف مناوی و ابن ملقّن شافعی ، روزه عاشورا را سنّت بنی امیه دانسته و احادیث مرتبط با آن را نیز بر اساس تحقیق در همان منابع اهل سنت جعلی می دانند ، اما ابن عربی با آن همه ادعا مبنی بر رسیدن به حقایق باطنی قرآن و چندین جلد قلم فرسائی پیرامون تفسیر و تأویل و علوم غریبه و نیز ادعای نُه بار رفتن به معراج ، از فهم اینگونه مسائل عاجز و در میدان معارف راجل است فلذا به استناد احادیث جعلی معتقد به ثواب روزه عاشورا و برکات آن در سلوک شده است .

نتیجه :

(1)- نظرات ابن عربی و فتاوی او درباره روزه ، مخالف نص و مغایر با اجماع امت اسلام ( اعم از شیعه و سنی ) می باشد .

(2) - بررسی آراء و نظرات ابن عربی در مبحث روزه ، همانند سایر آراء وی ، حاکی از سطحی نگری و ساده اندیشی او و نیز عدم بضاعت علمی و معرفتی نسبت به حتی ظواهر قرآن و سنت است تا چه رسد به باطن آن .

(3) - در آرای محی الدین عربی ( بعنوان نمونه نظریه او درباره روزه عاشورا ) عمق کینه و عناد او با شیعه و خاندان عصمت و طهارت (ع) و نیز پیروی متعصبانه وی از افکار بنی امیه ، کاملا مشهود است . ضمناً ادعای تقیه و یا مستضعف بودن او نیز که توسط برخی هواداران او ( مانند محمد حسن وکیلی ) مطرح شده نیز منتفی است زیرا همانطوریکه دربالا اشاره نمودیم نامبرده به هر دو دسته روایات مبنی بر ثواب روزه عاشورا و نیز روایات منسوخ شدن آن در کتاب صحیح مسلم ( که خودش بدان استناد نموده ) دسترسی داشته لیکن او از بین این دو دسته روایت ، خبر جعلی را انتخاب کرده تا نظر افراطی وی که هم سو با دشمنان اهل بیت (ع) است را توجیه کند ، در صورتیکه اگر این موضوع را اصلا مطرح نمی کرد و یا به اخبار منسوخ شدن روزه عاشورا از همان کتاب صحیح مسلم استناد می کرد ، هیچ مشکلی برای تقیه ی مفروض وی پیش نمی آمد . از طرفی اینکه نخواسته و یا نتوانسته همانند آلبانی و دیگران به جعلی بودن روایات مزبور پی ببرد ، مبیّنِ بی بهره بودن او از فقه الحدیث و فقه القرآن می باشد .

(4) - ابن عربی به اذعان علمای بزرگی مانند علامه سید جلال الدین آشتیانی خصم الدّ شیعه و در تتبع اخبار و تشخیص احادیث جعلی از اخبار صحیح بسیار ساده اندیش و ساده لوح بوده و اغلب رویکردی متعصبانه دارد .

(5) - با توضیحات فوق روشن شد که محی الدین عربی از فهم ساده ترین مسئله قرآن که یک طلبه ساده اهل سنت نیز آن را بخوبی از ظواهر قرآن و سنت می فهمد نیز عاجز و راجل است ، اما با کمال تأسف آقای محمد حسن وکیلی در کتاب ( محی الدین عربی شیعه خالص ص 15 و 16) با جسارت به مقام شامخ فقها و علمای شیعه ، آنان را ریزه خوار سفره ابن عربی می داند ،
⁉️

عین عبارت آقای وکیلی این است :

 (( باری ، محی الدّین حق بزرگی بر گردن عالمان شیعی دارد و فقط به برکت آراء و آثار او بود که توفیق معرفت اجمالی آیات و روایات معارفی شیعی فراهم شد و مخالفان وی از علامه مجلسی ثانی و شیخ احمد احسائی و تا مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و ... نیز خواسته یا ناخواسته بر سر سفره او نشسته اند و اگر هم به گمان خویش مطلبی علمی در برابر وی آورده اند باز اساسش را از خود وی گرفته و با تغییراتی بر ضد خود او به کار بسته اند . ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

درباره این سخن آقای وکیلی باید گفت

 زهی خیال باطل ، هرگز فقها و علمای شیعه ریزه خوار سفره اقطاب صوفیه همانند ابن عربی و امثالهم نبوده و نیستند ، بلکه در طول تاریخ شیعه ، این اعاظم پیوسته بر سر سفره ی قرآن و اهل بیت ( علیهم السلام ) نشسته و از مواهب و معارف این خاندان (ع) بهره مند می باشند . ( اعلی الله مقامهم و ادام الله ظلّهم )

        زاهد و عابد و صوفی همه طفلانِ رهند

        مرد اگر هست بجز عالِمِ ربّانی نیست

stickerبرگرفته از دروس نقد تصوف سید رضا نوعی ( حکیم ) sticker


امضاي حکيم

آیا اقطاب صوفیه از مصادیق آل محمد می باشند

سید رضا نوعی یکشنبه 14 اردیبهشت 1399 تعداد بازدید : 3822 نظرات ( 0 )

🔴 مصادیق آل محمد چه کسانی می باشند

✍️ حجت الاسلام محمد حسن وکیلی اخیراً  کتابی را با عنوان ( ریسان محبت ، سیری در حقیقت صلوات ) تألیف نموده که در ( بهار سال 1399 ) چاپ و منتشر گردیده است . نامبرده با الهام از پارادایم صوفیانه و  آموزه های مکتب ابن عربی ، تأویل خاصی از واژه ی ( آل محمد ) ارائه نموده که مطابق این نظریه ، هرگز صلوات بعنوان یک فضیلت خاص و منحصر بفرد برای ائمه (ع)  مطرح نبوده بلکه به تعبیر ایشان ، شامل 👈 ( غیر معصومین  و مخلَصین ) 👉 نیز می گردد .

👈اگر چه ما تصویر صفحات مورد نقد از کتاب مزبور را در طول مقاله ذیل ارائه داده ایم ، مع الوصف مخاطبان گرامی در صورت تمایل می توانند فایل PDF کتاب ( ریسان محبت ) را نیز در آخر مقاله دانلود نمایند . 👉

🔵 پیروان مکتب سقیفه و خصوصاً بنی امیه و بنی عباس و همچنین اذناب آنها برای انکار و یا حداقل کم رنگ نمودن فضایل اختصاصی ائمه (ع) عمدتاً دو روش ذیل را اتخاذ نموده اند :

(1) - تحریف لفظی : عالم بزرگ اهل سنت (علامه محمد بن اسماعیل صنعانی ) در کتاب (  سُبُلُ السَّلام  ، ج 1 باب صفة الصلاة ، ص 554 ) می گوید : اخبار صحیح و متواتر نبوی (ص) تصریح می کند که در صلوات ، ( آلِ محمد ) ذکر شود ، اما علمای اهل سنت تحت فشار حاکمانِ اُمَوی ، ( آلِ محمد ) را از صلوات حذف و علیرغم اینکه حتی یک حدیث صحیح مبنی بر صلوات بر صحابه در منابع اهل سنت وجود ندارد ، عبارت ( صحبه ) را در صلوات جایگزین نموده اند و متأسفانه اکنون نیز که دولت اموی ( به زباله دان تاریخ پیوسته ) نیز این دانشمندان سنی حاضر به بازگشت به سنت نبوی (ص) نیستند . دانشمند دیگر اهل سنت بنام ( عبدالله بن الصدیق الغماری) نیز همین موضوع را در کتاب ( القول المقنع  ص 11 ) با تفصیل نقل کرده و تصریح نموده روش شیعه در صلوات ، بهترین روش است .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا  ) ، ( اینجا  ) ، ( اینجا ) و ( اینجا کیک کنید . 👉

(2) - تحریف معنوی در معنای عبارت ( آل محمد ) :

دشمنان اهل بیت (ع) وقتی ملاحظه کردند که فضائل خاص علی (ع) و حضرات معصومین (ع) را با توجه به احادیث صحیح نبوی (ص) و متواتر وارده در منابع خودشان نمی توانند انکار نمایند و از طرفی حذف آل محمد از صلوات و جایگزین نمودن عبارتِ ( صحبه ) را فقهای اهل سنت تنها در غیر نماز پذیرفته و  در تشهد نماز کماکان ( آل محمد ) را در صلوات ذکر می کنند بلکه امثال شافعی ، قبولی نماز را منوط به آن می دانند ، لذا دوباره دست بکار شده و همانند ((  کلمه ( مولا ) در حدیث غدیر و واژه ( اهل بیت ) در آیه تطهیر )) ، عبارتِ ( آل محمد ) در صلوات را  به گونه ای معنا کردند تا فضایل مترتب بر آن  ، از حالتِ انحصاری ائمه (ع) خارج و دیگران نیز در این فضیلت سهیم شوند .

بعنوان نمونه :

آنها اینگونه القاء و رواج دادند که  : (  آلُ مُحَمَّدٍ أَهل دِينِ مُحَمَّدٍ : آل محمد پیروان دین او هستند ) ، (  أَنَّ الْمُسْلِمِينَ كُلَّهُمْ آلُ مُحَمَّدٍ : همه مسلمانان آل محمدند ) ، ( آل للنبيّ أمته  : امت پیامبر آل او می باشند ) ، (  آلُ مُحَمَّدٍ أَهله و أَزواجه : آل محمد اهل و همسران ایشانند ) ، (  آلَ مُحَمَّدٍ هُمُ الَّذِينَ حُرِّمَتْ عَلَيْهِمُ الصَّدَقَةُ : آل محمد کسانی هستند که صدقه بر آنها حرام می باشد )  ، ( آل النبی کل مومن تقی : هر مومن با تقوایی آل محمد است ) ( كل تقي و نقي آلي : هر با تقوای پرهیزکاری آل من می باشند) و ( آل مُحمّدٍ هُم خواصّ الاولیاء : منظور از آل محمد ، خواصِّ اولیاء می باشند ) .

تبصره :

الف ) از تعاریف فوق ، سه تعریف اخیر الذکر یعنی ( مومنان با تقوی و خواصِّ اولیاء در زمره ی آل محمد محسوب می شود ) که با مکتب صوفیه و ابن عربی مطابقت دارد ، مورد قبول آقای وکیلی واقع گردیده و در ( ص 31 ) تصریح نموده ( این نظریه از سوی عده ای از اهل عرفان از علمای اهل سنت مطرح شده است ) که البته منظور وی محی الدین عربی است . و در ( ص 34) روایات وارده را مؤیّد آن ، می داند .

ابن عربی ( آل ) را صالحان ، مومنان و علما می داند . فلذا در فتوحات مکیه ( ج 8 ص175) در معنی ( آل ) و مصادیق آن می گوید:

( و اعلم أن" آل الرجل "، في لغة العرب،هم خاصته، الأقربون إليه. و خاصة الأنبياء و آلهم هم الصالحون،العلماء بالله، المؤمنون )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب ) جالب آنکه ابن تیمیه علیرغم آن همه عنادی که به اهل بیت (ع) دارد ، تعریف فوق از ( آل محمد) را بر نتابیده و با پرده برداشتن از حقیقتی تلخ ، در کتاب ( منهاج السنه ) می گوید :

حدیث ( آل محمد کل مومن تقیّ ) را که عمدتاً پیروان احمدبن حنبل به آن استدلال می کنند ، جعلی و ساختگی است و بر این مبنا عده ای از صوفیه معتقد هستند که ( آل محمد هُم خواصّ الاولیاء ) یعنی خواص اولیاء نیز آل محمد محسوب می شوند . کما اینکه حکیم ترمذی نیز به این موضوع تصریح نموده ،  حال آنکه نظریه ی صحیح و مطابق با حق این است که 👈 انّ آل محمدٍ هُم اهل بیته 👉 یعنی آل محمد فقط اهل بیت او می باشند ولاغیر ، و این مطلبی است که از شافعی و دیگران نیز نقل شده و اعتقاد ابی جعفر ( امام باقر علیه السلام ) نیز می باشد .

👈برای مشاهده سخن ابن تیمیه ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ج )  دانشمند و محقق بزرگ اهل سنت علامه حسن علی السقاف  علیرغم اینکه سنی و شافعی مذهب است لیکن از مخالفان سرسخت نواصب می باشد ، ایشان در کتاب ( صحیح شرح العقیدة الطحاویه ، ص 656 ) می گوید :

هذا مما يؤسف له جد الأسف و قد حاول النواصب وهم المبغضون لسيدنا علي رضوان الله عليه ولذريته - وهم عترة النبي صلى الله عليه وآله وسلم الأطهار - أن يصرفوا الناس عن محبة آل البيت التي هي قربة من القرب فوضعوا أحاديث في ذلك وبنوا عليها أقوالا فاسدة منها :

👈أنهم وضعوا حديث : " آل محمد كل تقي " وحديث " أنا جد كل تقي " ونحو هذه الأحاديث التي هي كذب من موضوعات أعداء أهل البيت النبوي . 👉

ترجمه : جای تأسف که دشمنان آقایمان علی رضوان الله علیه و ذریه ایشان که عترت پیامبر (ص) می باشند برای اینکه مردم را از محبت آل البیت محروم نمایند احادیثی را جعل کرده و عقاید فاسدشان را برآن بنا نهادند که از جمله ی این احادیث جعلی ، حدیث ( آل محمد کل تقی ) و امثال ذلک می باشد که تمامی این ها از جعلیات دشمنان اهل بیت نبوی (ص) است .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، کلیک کنید . 👉


تبصره : از علمای شیعه ، علامه شیخ حکمت الرحمه در کتاب ( أئمة أهل البيت (ع) في كتب أهل السنّة ) و نیز سید محمد هاشمی مدنی در کتاب ( منظومة حقوق العترة النبوية بين التطبيق والنظرية ) نیز به سخن السقاف استناد نموده اند .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) ، کلیک کنید . 👉

د ) جای شگفتی است که علیرغم این موضوع ، آقای وکیلی متأثر از مکتب ابن عربی در ( ص 32 ) می گوید :  ( آل محمّد ، می تواند غیر معصومین  و مخلَصین را نیز شامل شود. ) و همچنین در ( ص 34 ) نیز در توضیح بیشتر آن می گوید : ( این روایات نظریه دوم را تأیید می کند و در اینکه آل محمد شامل برخی شیعیان خاص نیز می شود ، صراحت دارد ... و هر کس به مقام ولایت رسیده و در عبودیّت تام متمکن شده و با آن حضرت از باب اتحاد ، عبد و مولی متحد گشته ، در این عنوان داخل می شود. ) .

👈 برای مشاهده نظریه آقای وکیلی ( اینجا )  و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره : اینکه آقای وکیلی می گوید : ( آل محمد شامل غیر معصومین و کسانی که از مخلَصین هستند نیز می شود ) ، قطعاً از دیدگاه وی شامل اقطاب دراویش و صوفیه مانند : ابن عربی ( که کتاب محی الدین عربی شیعه خالص را درباره او تألیف نموده ) و مولوی ، عطار ، مرحوم حداد ( که بقول علامه طهرانی به مقام فنای ذات نائل گردیده ) و مرحوم قاضی و امثالهم نیز می شود ، کما اینکه در کتاب اخیر الذکر ( محی الدین عربی شیعه خالص ) ابن عربی ؛ مولانا و عطار را نه تنها شیعه خالص بلکه از خواصّ اولیاء الله می داند ، حال آنکه اجماع شیعه بر آن است که منظور از ( آل محمد ) فقط زهرای مرضیه (س) و دوازده امام معصوم ( علیهم السلام ) می باشند .

🔵مرور اجمالی بر آراء علمای شیعه مبنی براینکه فقط معصومین (ع) مصداق (آل محمد) می باشند :

1- علامه حلی (ره ) در تذکرة الفقهاء ( ج3 ص 234) می فرماید :

( أن الآل هنا المعصومون من أهل بيته إذ لا تجب الصلاة على غيرهم . ) یعنی منظور از آل محمد در صلوات ( که جزء شرایط صحت و قبول در تشهد نماز است ) فقط معصومین از اهل بیت می باشند زیرا وجوبِ صلوات فقط به آنها تخصیص یافته است .

2- عالم جلیل القدر سید علی خان مدنی شیرازی در شرح صحیفه سجادیه ( ریاض السالکین ج 4 ص 276 ) می فرماید :

 آل محمد عندنا عترته الطاهرة من أهل العصمة علیهمالسلام : آل محمد از نظر ما فقط عترت طاهره و معصومین از اهل بیت پیامبر (ص) می باشند .

3- علامه سید نعمت الله جزایری در کتاب انوار نعمانیه ( ج 1 ص 133) می گوید :

( و اما آله صلی الله علیه و آله فقد اختلف المسلمون فی المراد بهم والذي اجتمعت علیه شیعتهم بسبب النقل المستفیض عن المعصومین انهم المعصومون علیهمالسلام لا غیر  .)

یعنی : در اینکه منظور از آل محمد (ص) کیست اجماع شیعه بر اساس روایات مستفیض از معصومین (ع) این است که فقط معصومین علیهم السلام مصداق آل محمد می باشد ولاغیر .


4- علامه مجلسی (ره) در آخر کتاب اربعین ( ص 596) می فرماید :

الثامنة : فی تحقیق معنی الآل و أهل البیت و قد قالت العامة فیهما ما قالوا و لا نطیل الکلام بذکر أقاویلهم الفاسدة و ما ذهب الیه الفرقة الناجیة الامامیة و دلت علیه اخبارهم المتواترة هو ان المراد بالآل فاطمه و الائمة الاثناعشر علیهمالسلام و کذا اهل البیت .

درباره معنی آل و اهل بیت ، اهل سنت سخنانی گفته اند که ما کلام را با ذکر آراء فاسده آنها طولانی نمی کنیم ، اما اعتقاد فرقه ناجیه شیعه که مستند به اخبار متواتر ه می باشد این است که منظور از آل ، فقط فاطمه و ائمه إثنی عشر می باشند و اهل بیت نیز همین حکم را دارد . ( یعنی مصداق اهل بیت نیز فاطمه سلام الله علیها و دوازده امام معصوم علیهم السلام می باشند )

5- آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی در کتاب ( تحقیق درباره اولین اربعین سیدالشهداء علیه السلام ) نیز مصداق آل محمد را فقط حضرت زهرا (س) و دوازده امام معصوم (ع) می داند ، کما اینکه آقای وکیلی در ( ص 31 ) نیز به این امر اذعان نموده است .

6- آیت الله روحانی از مراجع تقلید معاصر نیز در پاسخ به استفتاء ( آيا در احاديث و روايات از معصومين (عليهم السلام) درباره صلوات، بيان شده است كه آل محمد، فقط شامل حضرت زهرا (عليها السلام) امامان معصوم (عليهم السلام) است يا شامل سادات نيز مى شود؟ )

فرموده اند : باسمه جلت اسمائه؛ آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) حضرت زهرا (عليها السلام) و ائمه معصومين (عليهم السلام) مى باشند و شامل سادات نيست.

👈 برای مشاهده ( سند 1 ) ، ( سند 2 ) ، ( سند 3 ) ، ( سند 4 ) ، ( سند 5 ) و ( سند 6 ) ، کلیک کنید . 👉

🔴 آقای وکیلی در پاورقی ( ص 32 ) واژه اهل بیت را فقط شامل اصحاب کساء و حداکثر امامان معصوم (ع) می داند ولی عبارت ( آل محمد ) را شامل غیر معصومین و مُخلَصین دانسته و می گوید :

(( در این اطلاق «آل محمد » نسبت به «اهل بیت محمد » از دو جهت اعم میباشد : جهت اول اینکه «اهل بیت محمد » در اصل لغت به معنای اهل خانۀ رسو لخدا (ص) است که در اصل فرهنگ دینی و به خصوص طبق شأن نزول آیۀ تطهیر ، مراد خمسۀ طیبه و پنج تن آل کساء هستند؛ یعنی کسانی که در زمان نزول آیه 👈در اتاق حضرت بوده و اهل آن محسوب می شدند 👉 . البته در ادبیات دینی گاهی «اهل البیت » توسعه پیدا کرده و بقیۀ معصومین از نسل حضرت سیدالشهدا(ع) را نیز شامل می شود . جهت دوّم این است که 👈  آل محمّد، می تواند غیر معصومین را نیز در بر بگیرد و شیعیان حقیقی و مخلَصین را نیز شامل شود. 👉 ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️اکنون در مقام نقد و بررسی دعاوی آقای وکیلی می گوییم :

(1) - ادعای ایشان مبنی بر اعم بودن ( آل محمد ) نسبت ( اهل بیت ) با پارادوکس و تناقض جدی مواجه است ، زیرا خودش به این حرف پایبند نبوده و در ( ص 34 ) به روایت ( سلمان منّا اهل البیت ) استناد نموده و به این ترتیب ناخواسته ادعای خویش مبنی بر خاص بودن واژه اهل بیت را نقض کرده ، بخاطر اینکه روایت سلمان منا اهل البیت ، نشان می دهد که واژه اهل بیت بر خلاف تقسیم بندی و ادعای وی ، شامل غیر معصومین نیز می شود .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره : لازم بذکر است مفاد بند فوق از باب مماشات با خصم و تبیین پارادوکسیکال بودن سخنان آقای وکیلی مطرح گردید وگرنه از نظر نگارنده مطابق اجماع شیعه هر دو واژه ( آل محمد ) و ( اهل بیت ) فقط شامل حضرت زهرا (س) و دوازده امام معصوم (ع) می باشد . و این امر هیچ منافاتی با روایت ( سلمان منا اهل بیت ) ندارد زیرا آنچنانکه در ادامه توضیح خواهیم داد ، کلمه «مِن» در اینگونه روایات و نیز در آيه ( فمن تبعنی فانه منّی ) «مِن» تبعی است ، نه «مِن» مصداقی . فتأمل فیه جیّداً .

(2) - سخن عجیب آقای وکیلی که در تعریف ( اهل بیت ) ، این عبارت را صرفاً مخصوص پنج تن اصحاب کساء و آیه تطهیر می داند و عجیب تر آنکه می گوید (یعنی کسانی که در زمان نزول آیه 👈در اتاق حضرت بوده و اهل آن محسوب می شدند 👉) ، واقعاً تعبیر اخیر وی موجب شگفتی است 😳 زیرا منظور از ( بیت ) در آیه تطهیر و نیز در واژه ( اهل بیت ) هرگز خانه ی سنگی و گِلی پیامبر (ص) نیست که بتوان گفت هر کس در زمان نزول آیه تطهیر در اتاق پیامبر (ص) بوده مصداق منحصر بفرد اهل بیت است ، اگر اینطور بود می بایست شامل ام سلمه که در این ماجرا در منزل وی رخ داد نیز می شد .


✔️علامه جوادی آملی در شرح زیارت جامعه ( ادب فنای عارفان ج 1 ص 109) می فرماید : اضافه بیت به ( النبوه) اضافه ( لامیه ) است ، یعنی ( بیتٌ للنبوه ) بنابر این خانه ی متعلق به مقام نبوت مراد است نه خانه متعلق به محمد (ص) بعنوان یک شهروند مکّی یا مدنی . با این ملاک حتی نُه امامی  بعد از امام حسین (ع) که زمان حیات پیامبر (ص) را درک نکردند و حتی برخی از آن بزرگواران خانه آن حضرت در مکه یا مدینه را ندیده اند نیز می توانند اهل بیت نبوت باشند . بدین ترتیب ( بیت ) در این ترکیب به معنی خانه سنگی و گِلی که در مکه و مدینه از پیامبر (ص) به یادگار مانده نیست بلکه بیت نبوت و رسالت مراد است یعنی خانه شخصیت حقوقی  پیامبر (ص) نه خانه شخصیت حقیقی ایشان ، شاهد بر این معنی می توان اقامه کرد آنکه هر گاه قرآن کریم از این خانه سنگی و گِلی یعنی خانه شخصیت حقیقی و نه حقوقی پیامبر ( ص ) را نامبرده ، با صیغه جمع  یاد کرده خواه به خود ایشان نسبت داده شود مانند ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ ) (53 احزاب ) و خواه به زنان ایشان نسبت داده شود مانند ( وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى ) ( آیه 33 احزاب ) . ( اما هر گاه خانه نبوت و ولایت مد نظر باشد ، بیت بصورت مفرد آمده ، مانند آیه تطهیر ) .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️در روایات وارده نیز ( بیت ) مذکور در قرآن به بیتِ نبوت و ولایت تعبیر شده نه اتاق پیامبر (ص) ، بعنوان نمونه :

در کافي ج 1  ,  ص۴۲۳ ) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده :

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «رَبِّ اِغْفِرْ لِي وَ لِوٰالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً » يَعْنِي اَلْوَلاَيَةَ مَنْ دَخَلَ فِي اَلْوَلاَيَةِ دَخَلَ فِي بَيْتِ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ قَوْلُهُ «إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » يَعْنِي اَلْأَئِمَّةَ عَلَيهِمُ السَّلاَمُ وَ وَلاَيَتَهُمْ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا  ) کلیک کنید . 👉

✔️آیه تطهیر صرفاً در اتاق نازل نشده ( بنا به روایت منقول از ام سلمه در خانه ایشان بوده ) لیکن  در برخی روایات صحیحه  دیگر در بیرون منزل واقع شده کما اینکه در روایت منقول از عایشه تعبیر ( خَرَجَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ غَدَاةً وَ عَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ أَسْوَدُ ) مبین آن است که آیه تطهیر چند مرحله نازل شده و برخی موارد آن خارج از منزل بوده ، مانند روایت ذیل :

عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: خَرَجَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ غَدَاةً وَ عَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ أَسْوَدُ فَجَاءَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ اَلْحُسَيْنُ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ - إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️ برخلاف ادعای آقای وکیلی ، تعبیر اهل بیت صرفاً در شأن نزول آیه تطهیر نبوده بلکه در حدیث ثقلین که مورد اتفاق فریقین می باشد به تصریح پیامبر (ص) ( کتاب الله و عترتی اهل بیتی ) اهل بیت ، عِدلِ قرآن معرفی شده اند و همچنین در شأن نزول آیه مباهله نیز پیامبر (ص) جمله ( َ اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَيْتِي ) را فرموده اند بعنوان نمونه علامه مجلسی در ( بحارالانوار ج 35 ص 227) روایت کرده :

وَ مِنْهَا مَا رَوَاهُ مُسْلِمٌ فِي صَحِيحِهِ وَ صَاحِبُ اَلْمِشْكَاةِ فِي اَلْفَصْلِ اَلْأَوَّلِ مِنَ اَلْبَابِ اَلْمَذْكُورِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ اَلْآيَةُ - نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً 👈فقَالَ اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَيْتِي .👉

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(3) - آقای وکیلی به مخاطب اینگونه القاء می کند که اهل بیت فقط شامل پنج تن اصحاب کساء و شأن نزول آیه تطهیر می باشد ولی واژه ( آل محمد ) شامل همه ی معصومین و نیز غیر معصومین می گردد .

🔘این ادعا نیز کاملا غیر واقعی است زیرا آیه تطهیر فقط شامل پنج تن اصحاب کساء نبوده و همانطوریکه ایشان در چند سطر بعد نیز بطور تلویحی اذعان کرده اهل بیت شامل نُه امام معصوم از نسل امام حسین (ع) نیز می شود . قابل ذکر اینکه در روایات صحیح و متواتر و مورد اتفاق فریقین در روایات شأن نزول آیه تطهیر و آیه مباهله ، پیامبر (ص) هم تعبیر ( َ اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلُ بَيْتِي ) و هم با تعبیر ( اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ آلُ مُحَمَّدٍ ) از ایشان نقل شده و این بدان معناست که مصداق ( آل محمد ) و ( اهل بیت ) فقط حضرات معصومین (ع) می باشند :

✔️بعنوان نمونه علامه مجلسی در ( بحار الانوار ج 23 ص 250 ) روایت نموده :

وَ رَوَوْهُ فِي اَلْجَمْعِ بَيْنَ اَلصِّحَاحِ اَلسِّتَّةِ فِي اَلْجُزْءِ اَلثَّانِي مِنْ أَجْزَاءٍ أَرْبَعَةٍ مِنْ أَجْزَاءِ سُورَةِ حم مِنْ طُرُقٍ وَ رَوَى اَلثَّعْلَبِيُّ فِي تَفْسِيرِ هَذِهِ اَلْآيَةِ تَعْيِينَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ طُرُقٍ فَمِنْهَا عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : أَنَّهُ قَالَ لِفَاطِمَةَ ايتني [اِيتِينِي ] بِزَوْجِكِ وَ اِبْنَيْكِ فَأَتَتْ بِهِمْ فَأَلْقَى عَلَيْهِمْ كِسَاءً ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ عَلَيْهِمْ 👈فقَالَ اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ آلُ مُحَمَّدٍ 👉فاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ قَالَتْ فَرَفَعْتُ اَلْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَاجْتَذَبَهُ وَ قَالَ إِنَّكِ لَعَلَى خَيْرٍ.

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

👈برای مشاهده سایر روایات ( اینجا ) ، ( اینجا  ) ، ( اینجا ) ، ( اینجا  ) ، ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️روایت ام سلمه را که در بالا از علامه مجلسی نقل شد ، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب امام شناسی ( ج3 ص 146) از شش منبع اهل سنت به تعبیر ( اللهم هولاء آل محمد ) نقل کرده است .

🔴 آقای وکیلی برای اثبات ادعای خود مبنی براینکه ( آل محمد ) شامل غیر معصومین نیز می شود در ( ص 32 و 33 کتاب مزبور ) به سه روایت استناد کرده که ذیلاً به نقد و بررسی آنها می پردازیم :

حدیث اول : از ثواب الاعمال نقل کرده :

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ رَجُلٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَا هَذَا لَقَدْ ضَيَّقْتَ عَلَيْنَا أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَهْلَ الْبَيْتِ خَمْسَةٌ أَصْحَابُ الْكِسَاءِ فَقَالَ الرَّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَنَكُونَ نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا قَدْ دَخَلْنَا فِيهِ .

عمار بن موسى ساباطى مى گوید که: در محضر امام صادق(ع) بودم که مردى این گونه صلوات فرستاد : «اللّهم صل على محمد و اهلیت محمد »، حضرت به او فرمود : اى مرد ! کار را بر ما تنگ کردى ! آیا نمی دانستى که اهل بیت همان پنج تن اصحاب کساء هستند ؟ آن مرد پرسید : چگونه صلوات بفرستم ؟ حضرت فرمود : بگو: «اللّهم صل على محمد و آل محمد » تا شامل ما و شیعیان ما نیز گردد. 😳

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

اکنون به نقد و بررسی روایت مورد استناد آقای وکیلی پرداخته می گوئیم :

1- از نظر سند این روایت واحد است و از لحاظ متن نیز با مفاد احادیث صحیحه و متواتر وارده کاملا تعارض دارد . توضیح اینکه در روایت فوق اهل بیت منحصر به پنج تن اصحاب کساء شده درصورتیکه با توضیحاتی که در مطالب بالا ارائه نمودیم اهل بیت شامل همه معصومین (ع) می گردد . باتوجه باینکه آقای وکیلی خودش در پاورقی ( ص 32 ) به این موضوع اذعان نموده فلذا بمنظور اجتناب از تطویل کلام به همین تذکر بسنده می نمائیم .

2 - در روایت مورد بحث از بکار بردن لفظ ( اهل بیت ) در صلوات اکیداً نهی شده ، حال آنکه روایات صحیح و متواتر زیادی وارد شده که معصومین دستور داده اند به اهل بیت صلوات بفرستیم ، بعنوان نمونه :

در کافی از امام صادق(ع) برخلاف روایت مورد استناد آقای وکیلی و درست برعکس آن ، روایت شده :

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَمِعَ أَبِي رَجُلاً مُتَعَلِّقاً بِالْبَيْتِ وَ هُوَ يَقُولُ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ فَقَالَ لَهُ أَبِي يَا عَبْدَ اَللَّهِ لاَ تَبْتُرْهَا لاَ تَظْلِمْنَا حَقَّنَا قُلِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ .


امام صادق(عليه السّلام)فرمود : پدرم شنيد كه مردى به پردۀ خانۀ كعبه چسبيده و مى‌گويد : بار خدايا، رحمت بفرست بر محمد،پس پدرم به او فرمود: اى بندۀ خدا صلوات را بريده و ناقص نكن  ، و در حق ما  ستم روا مدار ، ( صلوات کامل این است که ) بگویی : اللّهم صل على محمد و أهل بيته .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره : آنقدر روایت صحیح درباره صلوات با لفظ ( اهل بیت ) زیاد است که فقط به ذکر برخی از این احادیث اکتفاء می نمائیم :

👈 برای مشاهده ( سند 1 ) ، ( سند 2 ) ،  ( سند 3  ) و  ( سند 4 ) ، کلیک کنید .  👉 

3 - ادعای آقای وکیلی این است که ( آل محمد ) شامل ( غیر معصومین و مخلَصین یعنی اولیائی که در اثر قرب ولائی با مولا ، متحد شده اند ) می شود ، حال آنکه روایت مورد استناد ایشان ، آل محمد را با عبارت ( فَنَكُونَ نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا قَدْ دَخَلْنَا فِيهِ .) شامل همه شیعیان می داند نه مخلَصین آنها . ⁉️

 تبصره :

الف ) آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی در کتاب ( تحقیق درباره اولین اربعین سید الشهداء ص 182 چاپ قائمه اصفهان ) درباره کسی که ( آل ) را شامل عموم شیعه می داند می فرماید :

( از غرائب قول کسی است که گفته: در صلوات (آل) بر (اهل) ترجیح دارد زیرا (آل) شامل عموم شیعه هم میباشد، صاحب این کلام گویا از مرام شیعه اطلاع نداشته است که عموم شیعه را به دلخواه خود مشمول لفظ (آل) در صلوات خیال کرده است زهی تصور باطل زهی خیال محال . )

ب ) علامه جوادی آملی نیز در کتاب ( ادب فنای عارفان ج 2 ص282 ) شمول آل محمد را به مومنین و مخلصین نمی پذیرد تا چه رسد به عموم شیعیان ، فلذا می فرماید :

( دایره آل در مصداق ، به گستردگی دایره مفهوم آن نیست و نمی توان گفت : هر مومنی آل محمد است . )

ایشان سپس در پاورقی متذکر می شوند که : این دلیل از روایتی که از امام صادق علیه السلام ( در کتاب دعائم الاسلام ج 1 ص 29 ) رسیده بدست می آید .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا  ) کلیک کنید . 👉

حدیث دوم : که مورد استناد آقای وکیلی است :

و قيل لجعفر الصادق رضى اللَّه عنه :

الناس يقولون المسلمون كلهم آل النبي عليه الصلاة والسلام، فقال: كذبوا وصدقوا، فقيل له ما معنى ذلك؟ فقال: كذبوا فى أن الأمة كافتهم آله وصدقوا فى أنهم إذا قاموا بشرائط شريعته آله .

(خدمت حضرت امام صادق(ع) عرض شد که مردم م یگویند همۀ مسلمانان آل پیامبر(ص) می باشند. حضرت فرمودند : دروغ می گویند و راست می گویند. عرض شد : معنای این کلام شما چیست ؟ فرمودند :  دروغ می گویند که همه ، آل حضرت هستند ، ولی راست می گویند که همۀ امت قابلیت دارند تا جزء آل باشند و اگر دستورات شرع را کامل مراعات کنند داخل در آل خواهند شد) .

👈برای مشاهده سند ( اینجا  ) کلیک کنید . 👉

نقد و بررسی روایت :

1- این روایت در هیچ یک از منابع شیعه ( و حتی منابع دسته اول اهل سنت ) وارد نشده ، فقط توسط راغب اصفهانی که سنی مذهب است بدون سند ( در کتاب مفردات ) با لفظ ( قیل ) نقل شده و از آن پس عمدتاً توسط مخالفان اهل بیت (ع) مانند : صاحب تفسیر المنار ، ابراهیم الآبیاری در الموسوعه القرآنیه و مازن بن محمد در الاصابه فی الذب عن الصحابه در کنار حدیث جعلی دیگر مانند ( آل محمد کل تقی و آل محمد هُم خواصّ الاولیاء ) نقل شده و برای اثبات اینکه ( آل محمد ) منحصر به امامان معصوم شیعه نمی باشد ، به آن استناد نموده اند .

👈 برای مشاهده ( سند 1 ) ، ( سند 2 ) و ( سند 3 ) ، کلیک کنید . 👉

2 - قابل تأمل اینکه اگر آقای وکیلی برای اثبات مدعای خود دلیل بهتر و متقن تری می یافت حتماً برای اثبات مدعای خود ذکر می کرد ، حال آنکه از تنگی قافیه و از باب (  يتشبَّثُ بكُلّ حَشيش ) ناگزیر به یک حدیث بی سند آن هم از یکنفر سنی مذهب که از سر تا پای آن آثار جعل هویداست ، استناد نموده ، جالب تر اینکه با چنین ادله ی ( اوهن من بیت العنکبوت ) می خواهد برخلاف اجماع شیعه و احادیث صحیح و متواتر وارده از طریق فریقین ، به اثبات مدعای خود که برگرفته از آموزه های ابن عربی است به پردازد .


حدیث سوم : حدیث ذیل نیز ( در ص 33 ) به نقل از بحار الانوار ( ج 23 ص 225) مورد استناد آقای وکیلی قرار گرفته :

 عن عمر بن يزيد قال : قال لي أبوعبدالله  : أنتم والله من آل محمد ، قلت : من أنفسهم جعلت فداك ؟ قال : نعم ، والله من أنفسهم ، قالها ثلاثا ، ثم نظر إلي ونظرت إليه فقال : يا عمر أن الله عزوجل يقول في كتابه : « إن أولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبي والذين آمنوا والله ولي المؤمنين ».

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

نقد و بررسی حدیث فوق :

1- حدیث مزبور ضعیف و از لحاظ سند مرسل می باشد و بجز عمر بن یزید مابقی سلسه راویان مقطوع است .

2- علامه مجلسی (ره) بعد از حدیث فوق ( در ص 227 ) ، حدیث دیگری را از امام باقر (ع) با سند صحیح روایت کرده که راوی از امام  باقر (ع) سئوال می کند ، بهترین دلیل در قرآن مبنی بر اینکه آل محمد همان اهل بیت (ع) می باشند ، چیست ؟  حضرت به آیه ( 33 آل عمران ) استناد نموده و فرمودند :

(( عَنْ أَبِي عَمْرٍو اَلزُّبَيْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا اَلْحُجَّةُ فِي كِتَابِ اَللَّهِ أَنَّ آلَ مُحَمَّدٍ هُمْ أَهْلُ بَيْتِهِ قَالَ قَوْلُ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّ اَللَّهَ اِصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ وَ آلَ مُحَمَّدٍ ، هَكَذَا نَزَلَتْ عَلَى اَلْعٰالَمِينَ `ذُرِّيَّةً بَعْضُهٰا مِنْ بَعْضٍ وَ اَللّٰهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ وَ لاَ يَكُونُ اَلذُّرِّيَّةُ مِنَ اَلْقَوْمِ إِلاَّ نَسْلَهُمْ مِنْ أَصْلاَبِهِمْ وَ قَالَ: اِعْمَلُوا آلَ دٰاوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبٰادِيَ اَلشَّكُورُ وَ آلُ عِمْرَانَ وَ آلُ مُحَمَّدٍ ))

👈  برای مشاهده ( سند 1 ) ، ( سند 2 ) ، ( سند 3 ) ، ( سند 4 ) ، ( سند 5 ) ، ( سند 6 ) ، کلیک کنید .

3- در روایت دیگری از امام صادق (ع) وارد شده : أَنَّ سَائِلًا سَأَلَهُ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَخْبِرْنِی عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) مَنْ هُمْ ؟ ( شحصی از امام صادق علیه السلام سئوال کرد که 👈مرا خبر ده که آل محمد چه کسانی هستند ؟ حضرت فرمود : قَالَ: هُمْ أَهْلُ بَیْتِهِ خَاصَّهًْ (( منظور از آل محمد فقط اهل بیت پیامبر ( ص) می باشد )) 👉

قَالَ السَّائِلُ أَعْطِنِی جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ حُجَّهًْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ أَسْتَدِلُ بِهَا عَلَی أَنَ آلَ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) هُمْ أَهْلُ بَیْتِهِ خَاصَّهًْ دُونَ غَیْرِهِمْ. ((سؤال‌کننده گفت: «فدایت شوم! دلیلی از کتاب خدا به من عطا کن که به‌وسیله‌ی آن استدلال کنم بر اینکه آل‌محمّد (صلی الله علیه و آله) فقط اهل‌بیت پیامبرند نه غیر از آن‌ها »))

 قَالَ: نَعَمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ هُوَ أَصْدَقُ الْقَائِلِینَ: إِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ثُمَّ بَیَّنَ مَنْ أُولَئِکَ الَّذِینَ اصْطَفَاهُمْ فَقَالَ: ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ وَ لَا تَکُونُ ذُرِّیَّهًْ الْقَوْمِ إِلَّا نَسْلَهُمْ .

(( حضرت فرمود : «بله، خدای عزّوجلّ  که راستگوترین گویندگان است فرموده : إِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِین؛ سپس خداوند توضیح داده که آنهایی را که برگزیده است چه کسانی هستند : ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ و منظور از ذرّیّه ، قوم نیست ، بلکه نسل آن‌هاست . ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره : برای استنباط حقایق معرفتی و دینی می بایست از یک سو نگری پرهیز نموده و همه ادله ( آیات و روایات ) را مورد ارزیابی و کنکاش قرار داد ، نه اینکه بطور گزینشی و برای اثبات ادعای خود به برخی روایات ضعیف استناد نمود . چگونه می توان باور کرد که آقای وکیلی احادیث فوق را ندیده باشد ⁉️

✔️در حدیث دیگری امام رضا (ع) در مناظره با مامون عباسی با استناد به آیه : إِنَّ اللهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ [33 آل عمران] و نیز آیه سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ ( 130 صافات ) اولاً عصمت آل محمد و ثانیاً علوّ شأن و منزلت آنها را اثبات و مشخص فرموده اند که غیر معصوم نمی تواند مصداقِ آل محمد باشد .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


4- علامه طباطبایی (ره) نیز در تفسیر المیزان ذیل آیه (33 آل عمران ) فرموده : ( فالمراد بآل إبراهيم بعض ذريته الطاهرين لا جميعهم ... فلم يبق لآل ابراهيم إلا الطاهرون من ذريته من طريق إسماعيل ، وفيهم النبي وآله ) یعنی : منظور از آل ابراهیم تنها معصومین از دودمان اسماعیل است که پیامبر اسلام (ص) و آل او (ع) از ایشانند . ( شیخ طوسی نیز در تفسیر البیان همین استدلال را دارد )

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) ، کلیک کنید . 👉

تبصره : ماحصل استدلال مطروحه در احادیث فوق این است که : منظور از «‌آل ابراهیم‌» و «‌آل عمران‌» که مورد اصطفاء و گزینش الهی قرار گرفتند همه خاندان آن دو پیامبر نمی باشند و به حکم ( آیه ۱۲۴ بقره ) وَإِذِ ابْتَلَیٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِن ذُرِّیتِی ۖ قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ [ بقره–۱۲۴] تنها شایستگان معصوم از خاندان و ذریه آنها این لیاقت را داشته اند .

🔴 همانطوریکه در مطالب گذشته خاطر نشان نمودیم ، آقای وکیلی به حدیث ( سلمان منّا اهل البیت ) استناد کرده ، حال آنکه استناد به این حدیث ، خلاف ادعای ایشان را اثبات می کند با این توضیح که ادعای وی این است که ( اهل بیت فقط شامل پنج تن اصحاب کساء و حداکثر ، نُه امام از نسلِ امام حسین (ع) می شود ولی آل محمد علاوه بر آنها شامل غیر معصومین از اولیاء الله و مخلَصین نیز می شود . ) اما نامبرده در مقام ارائه دلیل ، عملاً به حدیثِ ( سلمان منّا اهل البیت ) استناد کرده حال آنکه ( سلمان منا اهل البیت ) بر خلاف ادعای وی ، اثبات می کند اهل بیت شامل غیر معصومین و امثال سلمان فارسی نیز می شود و این نقض دلیل بوده و خلاف ادعای ایشان را ثابت می کند .

✔️نظر باینکه صوفیه و دراویش برداشت انحرافی و غلطی از حدیث ( سلمان منّا اهل البیت ) و نیز آیه ( فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي) ( آیه 36 سوره ابراهیم ) دارند فلذا برای تنویر اذهان ناگزیر به توضیح اجمالی پیرامون آن می باشیم :

1 - تعبیر ( مِنّا اهل البیت ) تنها در مورد جناب سلمان وارد نشده بلکه این تعبیر در مورد دیگران نیز روایت شده ، بعنوان نمونه :

«یا أباذر إنَّکَ مِنّا أهلَ البیتِ» ( 📚مکارم الاخلاق ج 3 ) در مورد عمر بن یزید امام صادق فرمودند : «یابن یزید أنت و الله منّا أهل البیت» ( 📚أمالی طوسی، ص 53) در مورد یونس بن یعقوب امام صادق فرمودند :  «انما أنت رَجلُ منَّا أهلَ البیتِ» ( 📚رجال کشی، ج 2، ص 685 )

🔘بنا به روایت بحارالانوار ( ج 47 ص345) امام صادق درباره شخصی بنام ابو عبیده نیز تعبیر منّا اهل البیت را فرموده اند .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔘حتی درباره زیبر نیز امیرالمومنین در نهج البلاغه با همین تعبیر ( منّا اهل البیت ) فرموده اند :

 مَا زَالَ اَلزُّبَيْرُ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ اِبْنُهُ اَلْمَشْئُومُ عَبْدُ اَللَّهِ .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا  ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

2 - متصوفه و دراویش عمدتاً کلمه ( مِن) در احادیث فوق و نیز آیه ( فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي) را مصداقی معنا می کنند ، حال آنکه اگر (مِن ) را اینگونه معنا کنیم در نتیجه (معاذالله) به تعداد پیروانِ ابراهیم و اهل بیت ، فردٍ فردٍ اهل بیت و یا به همان تعداد ابراهیم خواهیم داشت ، یعنی بعد از حضرت زهراء (س) و  دوازده معصوم (ع ) ، ( معاذالله ) سلمان می شود چهاردهمین فرد از اهل بیت و آن دیگری پانزدهمین و قس هذا  ، که البته فساد این قول ، اظهر من الشمس می باشد . لیکن منظور صحیح از (مِن) ، تبعی است  نه مصداقی . به عبارت دیگر شخص در اثر متابعت از آنان، انتساب تشریفی به آنها پیدا کرده ، مانند نسبتِ ( بیتی ) و یا ( نفخت فیه من روحی ) به خداوند .

    شهری به فتنه شد که فلانی از آنِ ماست

                     ما عشق بازِ صادق و او عشق دانِ ماست

    هر دل که زیر سایه‌ی زلفش نشان دهند

                      مرغی است پر بُریده که از آشیانِ ماست

✔️چگونه می توان گفت :

علی (ع) یکی از اهل بیت (ع) است و مثلا زیبر و ابوذر و سلمان و امثالهم نیز هر کدام ، فرد فرد اهل بیت را مصداقاً تشکیل می دهند . (حاشا و کلاّ ) هرگز نمی توان علی (ع) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) که واجد مقام عصمت ، امامت و حتی بر سایر انبیاء افضلیت دارند را در کنار دیگران در سلسله مراتب طولی و تشکیکی قرار داد .


الف : در مکتب حقه تشیع هرگز نمی توان آل محمد (ع) را با دیگران قیاس نمود :

امیر المومنین(ع) در نهج البلاغه می فرمایند :

 لا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يلحق التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ

👈هرگز كسي از اين امّت را همسنگ و هم طراز آل پيامبر (ص ) نمی توان فرض نمود ،👉 هیچگاه خوشه ‏چين خرمن آل محمد با آنان برابر نيست . آل محمد (ص) سنگِ زیربناي دين و پشتوانه يقين ‏اند. تندروان به «ميزان» آنان باز گردند، و كُند روان سرانجام خود را بدانجا رسانند كه راهي جز آن نيابند. ويژگيهاي رهبري از آنِ اهل بيت (ع) است، و وصيّت پيامبر (ص) در باره آنان، و ميراث آن حضرت نیز مخصوصِ ايشان است.

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب : ابن جوزی در مناقب احمد بن حنبل روایت کرده :

«حدث أبي بحديث سفينة فقلت: يا أبة ما تقول في التفضيل؟ قال: في الخلافة أبو بكر و عمر و عثمان. فقلت: فعلي بن أبي طالب؟ 👈قال: يا بني ، علي بن أبي طالب من أهل بيتٍ لا يقاس بهم أحد.»👉

عبدالله پسر احمد حنبل می گوید : از پدرم در مورد حدیث سفینه پرسیدم و گفتم: به نظر تو چه کسی افضل از همه بود ؟ پدرم گفت : در خلافت ، ابوبکر از همه افضل بود. بعد از او عُمَر و بعد از او عثمان. پرسیدم : پس علی بن ابیطالب چه ؟ 👈گفت : پسرم ! علی بن ابیطالب ، از اهل بیت بود و هیچ کس با اهل بیت مقایسه نمی شود.👉

✔️ همچنین از عبدالله فرزند خلیفه دوم در شواهد التنزیل روایت شده :

«قال ابن عمر: إنا إذا عددنا قلنا: أبو بكر و عمر، و عثمان. فقال له رجل: يا ابا عبد الرحمان فعلي؟ قال ابن عمر: ويحك علي من أهل البيت لا يقاس بهم، علیٌّ مع رسول الله فی درجته.»

عبدالله فرزند عمر بن خطاب می گوید : ما وقتی خلفاء را بر مبانی تفضیل می شمردیم، می گفتیم ابوبکر، عمر و عثمان. شخصی گفت : پس علی چه شد؟ 👈عبدالله عمر گفت : وای بر تو ، علی جزو اهل بیت است و اصلا با اینها نمی شود کسی را مقایسه کرد . علی در درجه و ارزش،با پیغمبر هم درجه است.👉

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) ، ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره : در حالی که احمد بن حنبل و عبدالله بن عُمر هر دو  به این شعور و فهم رسیده اند که با اهل بیت نمی توان هیچ کس را مقایسه نمود ، اما با کمال تأسف عده ای از متصوفه را می بینیم که دست و پا می زنند تا گستره ی واژه های اهل بیت و آل محمد را آن چنان توسعه دهند تا شامل امثال ابن عربی ، مولوی و عطار و امثالهم نیز بشود . شعار آنها نیز حدیث جعلی ( آل مُحمّد هُم خواصّ الاولیاء ) و یا تفسیر غلط از حدیث ( سلمان منّا اهل البیت ) و یا حدیث جعلی و بی سند منقول از یک سنی ( راغب اصفهانی ) می باشد .

✔️ابن عربی چون از سند حدیث سلمان منّا اهل البیت اطمینان ندارد ، می گوید : ( و إذا صح الخبر الوارد في سلمان الفارسي ) اما علیرغم این موضوع وقتی به آیه تطهیر که دالّ بر فضیلت منحصر بفرد اهل بیت (ع) است می رسد ، با کمال وقاهت همه سادات و نیز غیر آنها را مانند سلمان فارسی مشمول آیه تطهیر دانسته و می گوید :

 ( فدخل"الشرفاء"،أولاد فاطمة،كلهم-و من هو من "أهل البيت"،مثل سلمان الفارسي-إلى يوم القيامة،في حكم هذه الاية .)

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️سید بن طاووس در کتاب فرحة الغری ( ج 1 ص 7) مظلومیت امیرالمومنین (ع) و شکایت ایشان از کسانی که او را با دیگران مقایسه می کنند را از لسان مبارک آن حضرت اینگونه نقل می کند :

(( و إذا كان الامام علي (عليه السلام) قد عبر في واحدة من مناسبات صراعه المرير مع الباطل بقوله: انزلني الدهر حتى قيل معاوية وعلي. ))

یعنی : روزگار آنقدر شأن مرا پايين آورد ، تا كار به اين جا رسيده كه مردم می گويند : علی و معاويه .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا  ) کلیک کنید . 👉


🔴 آقای وکیلی در ( ص 44 ) می گوید :

((در معنایی عمیق تر و دقیقتر همۀ موجودات بدن امام(ع) هستند و امام ، جانِ عالم است . همانطور که روح ما ، جانِ بدنِ ماست، نفس انسان کامل نیز جانِ عالَم است. )) و در ادامه می گوید : ((وجود رسول خدا و امام وجودی دارای مراتب است و ما به بیانی در درونِ وجود ایشانیم و وجود ایشان همه جا را پر کرده و بر همه احاطه دارد. این عبارت از زیارت جامعه که می فرماید: «انفسکم فی النفوس » نیز مؤید این تفسیر است. )) .

نامبرده در ( ص 49) از مقدمات فوق اینگونه نتیجه گیری کرده :

(( این قاعدۀ کلی است که هرگاه مؤمنی ترقّی پیدا کرده و سعۀ وجودی بیابد و به خدا نزدیک شود، به تعبیری می توان گفت رسول خدا (ص)ترقّی پیدا کرده و بالا رفته اند .))

ایشان در پایان ترفیع رتبه را به دو قسم ( طولی و عرضی ) تقسیم نموده و می گوید : ترفیع و ارتقاء درجه طولی برای پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) فرض ندارد لیکن (( نوع دوّم ترفیع درجه این است که وجود انسان کامل در عرض و دامنه ، گسترش یافته و فروع و اجزاء وجود یاش توسعه پیدا کند؛ مانند کوهی که قلّه هاش بالاتر نمی رود ولی دامنۀ آن وسیع تر می شود و به این اعتبار می توان گفت درجه و مرتبۀ وجودی آن بالا رفته و رشد و تعالی مؤمنین ، تعالی و ترفیع درجۀ آن حضرت است. ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️اکنون به نقد و بررسی سخنان آقای وکیلی می پردازیم :

1- اگر همه موجودات عالم ، به منزله بدن امام (ع) باشند پس تشخّص و اختیار مترتّب بر هر کدام از این اجزاء ( خصوصاً انسان ) را چگونه می توان توجیه نمود .

2- آقای وکیلی عبارت« انفسکم فی النفوس »  را شاهد بر مدعای خود آورده ، حال آنکه در عبارت مزبور ارتباط مابینِ ( انفسکم = جان امامان ) با ( النفوس = جان های مردمان ) مطرح است نه ارتباط  ( انفسکم = جان امامان ) با ( ابدان العالم او الناس ) ؟ ضمن اینکه انفسکم بصورت جمع آمده نه مفرد . یعنی هم ( انفسکم )متکثر و متشخّص است و هم ( النفوس ) .

در فرازهای دیگر زیارت جامعه کبیره نیز همین مراعات النّظیر رعایت شده : ( أَجْسادُکُمْ فِی الاَجْسادِ) نه ( ارواحکم فی الاجساد یا فی الابدان ) ( وَ أَرْواحُکُمْ فِی الارْواحِ ) نه ( ارواحکم فی الابدان یا فی الاجساد ) ، ( انفسکم فی النفوس ) نه ( انفسکم فی الابدان  ) ( فتأمل فیه جیّداً )

      بسی لطیفه ی پنهان نهفته در خط یار است

      تو فهم آن نکنی ای رفیق ، من دانم

3- البته از این گونه مثال ها و مقایسه های امثال آقای وکیلی نباید تعجب نمود زیرا ایشان بر اساس پارادایم وحدت وجود به این قضایا می پردازد کما اینکه در مورد نسبتِ خدای متعال با عالم نیز عرفا و متصوفه از مثال های جزء و کلّ یا موج و دریا استفاده می کند . ( تَعالى‌ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً )

4- اینکه ترفیع شیعیان که از نظر آقای وکیلی به منزله بدن برای امام (ع) و انسان کامل هستند را ترفیع امام (ع) و یا پیامبر (ص) بدانیم لابد معاذالله با این منطق ، گناه و معصیت هر کدام از شیعیان و سایر انسان ها که آنها نیز قسمت هایی از بدن امام (ع) را تشکیل می دهند نیز ( معاذالله ) تنزیلِ درجه و سقوط برای آن حضرات محسوب شود . ( پناه بر خدا )

5- اگر چه پیامبر (ص) و امام (ع) به مقام اکملیت رسیده اند لیکن آن مقام برای آنها حدّ یقف محسوب نمی شود . کما اینکه قرآن کریم خطاب به رسول اکرم (ص) می فرماید : ( و قل ربّ زدنی علماً ) ،هرگز حدي براي این عروج و معراج علمی آنها قابل تصور نيست و اين كه اين سير پاياني ندارد، نه از آن جهت است كه ایشان در سيرشان نقص و یا ضعف دارند ؛ بلكه از براي اين است كه براي «الله» حد و محدوديتي نيست . او بي نهايت است و چون اين سير ، به سوي بي نهايت و در بي نهايت است، لذا همواره ادامه دارد . پيامبر اكرم(ص) نيز بعد از فراغت از مرتبه ای ، وارد به مقام بالاتري مي شدند«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب »(الشرح/7) بعد از هجرت ايشان از اين عالم، سير عزيزشان نيز هم چنان ادامه دارد. شاهد بر اين مدعا نيز همين بس است كه بعد از تشهد مستحب است كه گفته شود( وتقبّل شفاعته و رفع درجته ).

6 - تقسیم به طولی و عرضی در متافزیک بی معناست زیرا در این حوزه ، همواره ترفیع سالک ، مکانتی است نه مکانی . مضافاً اینکه به نظر تحقیق ارزیابی سیر و سلوک حضراتِ معصومین (ع) و مقامات عالیه آنها در پارادایم  عرفان نظری مصطلح ، و تقسیم سلوک آنها به سفر اول و ثانی و غیره که استحسانی و برگرفته از گزارش سلوکی عرفا و صوفیان غیر معصوم می باشد ، نوعی اسائه ادب و مقایسه ای نابجا محسوب می گردد .


✔️ آقای وکیلی (ذات احدیت را به قلّه ی کوه تشبیه کرده و مدعی است که حضرات معصومین به آن مقام نائل شده اند و دسترسی بالاتر از آن نیز ممکن نیست فلذا به ناچار درجات پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) در عرض گسترش یافته و فربه می شود ) و در پاورقی ( ص 49) سفر دومِ امام را در اسماء کلیه می داند .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره : مقام ذات و اسماء ذات به تصریح علامه جوادی آملی دو منطقه ممنوعه و غیر قابل دسترسی می باشد ، این دو منطقه نه مفهوم حکیم و نه مشهود عارف و نه مقدور هیچ پیامبری است (يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ) ، چون ذات احدیت  ( لا حد له ) و نامتناهی است فلذا قابل دسترس نیست و چون جزء ندارد ( لا جزء له ) نمی توان به مقدار و حدی از آن نیز دسترسی یافت . فلذا اینکه گفته شود امام پس از وصول به مقام ذات به قله ی کوه رسیده و از آن پس کمالاتش در عرض گسترش می یابد و نیز اینکه تعالی امام را با معیار و اصطلاحات عرفان نظری که استحسانی است توصیف  نمائیم ، خارج از تحقیق و مردود است .

7 - علامه جوادی آملی در (رحیق مختوم، ج1، ص83-91 ) در مورد اینکه اسفار اربعه طولی است نه عرضی می فرمایند :

 سفری که در «اسفار اربعه» مطرح است «سفر ذاتی» است که همواره طولی و استکمالی است یعنی هرگز حرکت از کمال به نقص یا از مساوی به مساوی نخواهد بود و این اختصاص به سفر اول ندارد بلکه  اسفار دوم و سوم و چهارم نیز طولی و استکمالی اند .

تبصره : همانطور که قبلا متذکر شدیم مدارج و معارج و سلوک معصومین را هرگز با مبانی عرفان نظری و اسفار اربعه مطرح در آن نمی توان ارزیابی نمود ، کما اینکه در ترتیب اسفار اربعه نیز هیچ ضرورت منطقی و ریاضی حاکم نیست . بعنوان مثال هیچ ضرورتی ندارد که شخص الزاما از خلق شروع و به خدا برسد ، بلکه عده ای از سالکان به حکم ( اعرفوا الله بالله ) اولین سفر خود را از خدا شروع می کنند و به عبارت دیگر سفر دوم برای آنها سفر اول محسوب می گردد .
 
8- وصول به مقام اکملیت برای حضرات معصومین به منزله بن بستِ سلوک و حدّ یقف نیست ، این مقایسه ، بس نابجزاست که آن حضرات (ع) را در مرتبه صد ، متوقف دانسته و آنگاه میدان برای رسیدن و ترفیعِ درجه از یک تا صد را برای دیگران امکان پذیر بدانیم ، با این تفاوت که بگوئیم آن حضرات قبلا به مرتبه صد رسیده اند و فقط نسبت به ما ( معاذ الله ) فضلِ تقدّم دارند .

👈بلکه حق چنان است که همواره تقدّمِ فَضل و فَضلِ تقدّم با آن حضرات است «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه» و دیگران از مرتبه یک تا صد ، به هر مقامی که برسند از باب (بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری‌ ) به برکت آنها و به توسط این وسایط فیض که ( وَ الرَّحْمَةُ الْمَوصُولَةُ ) هستند ، خواهد بود . به عبارت دیگر در این زمینه نیز هرگز نمی توان آن حضرات و مدارج آنها را با دیگران مقایسه نمود و یا رسیدن به مقامات آنان را و از جمله شمول در مصداق ( آل محمد ) را برای دیگران ( مانند سلمان و غیره ) از بابِ اتحاد ولائی عبد با مولا قابل دسترسی دانسته و یا از عبارات ( به طفیلی ... ) برای توجیه آن استفاده نمود . 

کما اینکه آقا امیرالمومین (ع) در نهج البلاغه می فرماید : لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً

یعنی : هیچگاه خوشه ‏چين خرمن آل محمد ( مانند سلمان فارسی و امثالهم ، از باب اتحاد عبد با مولا ) با آنها قابل مقایسه و برابر نيست

✔️ همچنین نمی توان گفت که امثال سلمان به نحو طفیلی به آن مقامات نائل شده اند ( حاشا و کلا ) ، همه مقامات کمالیه ( از یک تا صد ) در ذیلِ ( إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَصْلَهُ وَ مَعْدِنَهُ ) قرار می گیرد و به تصریح امام هادی (ع) در همین زیارت جامعه : ( حَيْثُ لا يَلْحَقُهُ لاحِقٌ ، وَ لا يَفُوقُهُ فائِقٌ ، وَ لا يَسْبِقُهُ سابقٌ وَ لا يَطْمَعُ فى إدْراكِهِ طامِعٌ  ) آن مقام هرگز قابل دسترسی برای دیگران نبوده و حتی در ظرف ادراک هم نمی گنجد تا بتوان به آن طمع ورزید . فلذا چگونه آقای وکیلی مدعی است که امثال سلمان فارسی به طفیلی آنها به مقام اهل بیت و آل محمد نائل شده اند ⁉️ (  زهی طمع خام و زهی خیال باطل ) . بنابر این همانطوریکه بارها متذکر شدیم ، کلمه ( مِن) در ( سلمان منّا اهل البیت ) هرگز به معنای مصداقی نیست تا ( معاذالله ) بشود گفت سلمان و امثالهم یکی از مصادیق اهل بیت (ع) یا آل محمد (ع) است ، بلکه همانطوریکه در بالا توضیح دادیم  ، کلمه ( مِن) در حدیث سلمان منّا اهل البیت ، تبعی و تشریفی است . خلاصه اینکه با دستگیری آن حضرات(ع) و به طفیلی آنها تنها می توان به مقام ( مِن) تبعی و تشریفی که آن هم مقام والائی است نائل گردید ، نه اینکه مصداقاً به یکی از آنها تبدیل شد . ای کاش جناب وکیلی به این فراز زیارت جامعه نیز توجه می فرمود :

(( فَبَلَغَ اللهُ بِكُمْ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمينَ، وَ اَعْلى مَنازِلِ الْمُقَرَّبينَ، وَاَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلينَ 👈حيْثُ لايَلْحَقُهُ لاحِقٌ، وَلايَفُوقُهُ فآئِقٌ، وَلايَسْبِقُهُ سابِقٌ، وَلايَطْمَعُ فى اِدْراكِهِ طامِعٌ، حَتّى لايَبْقى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَلا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ 👉))

 

      عنقا شکار کس نشود ، دام باز چین

      کانجا همه باد بدست است باد را

   
🔴  حاکم نیشابوری که از بزرگترین محدثان اهل سنت است از جمله کسانی است که معتقد است ( آل محمد ) و ( اهل بیت ) مصداقاً یکی می باشند . او در کتاب خویش ( المستدرک  ج ص 160 حدیث 4710)  از ابی لیلی نقل می کند که :

کعب بن عجزه مرا ملاقات کرد و گفت : آیا هدیه اى به تو بدهم که از پیامبر (صلى الله علیه و آله) آن را شنیدم ؟ گفتم : آرى هدیه کن ، او گفت : از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) سوال کردیم: چگونه بر شما اهل بیت (علیهم السلام) صلوات بفرستیم؟ فرمود :

بگوئید (( اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ عَلى آلِ مُحَمَّد کَما صَلَّیْتَ عَلى اِبْراهیمَ وَ عَلى آلِ اِبْراهیمَ اِنَّکَ حَمیدُ مَجیدُ، اَلّلهُمَ باِرکَ عَلى مُحَمَّد وَ عَلى آلِ مَحَمَّد کَما بارَکْتَ عَلى اِبْراهیمَ وَ عَلى آلِ اِبْراهیمَ اِنَّکَ حَمیدُ مَجید".))

تبصره : سپس حاکم نیشابورى که بناى او بر این است احادیثى را ذکر کند که در "صحیح بخارى" و "مسلم" نیست، مى گوید: " این حدیث را با همین سند و الفاظ، بخارى از موسى بن اسماعیل در کتاب خود نقل کرده و اگر من آن را در اینجا تکرار کردم، به خاطر آن است که معلوم شود 👈( انما خرجته لیعلم المستفید ان اهل البیت و الآل جمیعاً هُم ) اهل بیت(علیهم السلام) و آل محمد ، همه یکى هستند. 👉 (باید توجّه داشت که حاکم این حدیث را بعد از حدیث کساء که در آن تصریح شده اهل بیت من [پیامبر]، على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) هستند نقل کرده است . و این قابل تأمل است .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️امام محمد شافعی نیز آل محمد در صلوات را صرفاً اهل بیت رسول الله می داند فلذا اینگونه می سراید :

      یَا اَهلِ بَیتِ  رَسُولُ الله ، حُبُّکُم
      فَرضٌ مِنَ اللهِ فِی القُرآنٍ اَنزَلَه

     کَفَاکُم مِن عَظِیمَ القَدرِ اِنَّکُم
     مَن لَم یُصَلِّ عَلَیکُم لَا صَلاةَ لَهُ


تبصره :

اینکه شافعی در ابیات فوق ( اهل بیت رسول الله ) را مخاطب قرار داده و می گوید برای عظمت شأن و مرتبه شما همین بس که اگر کسی در ( تشهد نماز) به شما صلوات نفرستد ، نمازش باطل است . بخوبی استنباط می شود که او نیز آل محمد در صلوات را همان اهل بیت رسول الله (ص) می داند و بر همین اساس فتوای وجوب صلوات در تشهد نماز را داده است .

👈برای مشاهده سند ( اینحا  ) کلیک کنید . 👉


✔️اگر ( آل محمد ) شامل غیر معصومین مانند سلمان فارسی نیز می شد هرگز حکام بنی امیه و بنی عباس و اذنابشان ، آن همه زحمت برای حذف ( آل محمد ) از صلوات و جایگزین نمودن عبارت (صحبه) در آن را بر خود تحمیل نمی کردند ، و این بهترین شاهد است که حتی دشمنان اهل بیت (ع) نیز تلقّی واحدی از ( آل محمد ) در صلوات دارند و آن این است که ( آل محمد ) منحصر است در امیرالمومنین (ع) ، زهرای مرضیه (س) ، حسنین (ع) و نُه امام معصوم از نسل امام حسین (ع) .

✔️آیا اینکه وهابیون پلید ، کودک عربستانی بنام زکریا را بخاطر ذکرِ ( آلِ محمد) در صلوات ، جلوی چشمان مادرش بطرز وحشیانه ای سر می برند ، جز کینه و عناد نسبت به امیرالمومنین (ع) و اولاد طاهرینش دلیل دیگری می تواند داشته باشد .

نتیجه :

1) اجماع شیعه برآن است که مصداق منحصر بفرد ( آل محمد ) حضرت زهراء (س) و دوازده امام معصوم (ع) می باشند لیکن ادعای آقای وکیلی مبنی بر اینکه آل محمد شامل غیر معصومین نیز می گردد ، مغایر با اجماع شیعه بوده و حتی مخالف با نظریه برخی از علمای اهل سنت ( مانند حاکم نیشابوری ، امام محمد شافعی ، حسن السقاف ، صنعانی و ... ) می باشد .

2) با توجه باینکه ( آل محمد ) در صلوات ، فضیلت خاصی برای ائمه اطهار (ع) محسوب می شود فلذا در طول تاریخ جریان اموی و پس از آن بنی عباس با احادیث جعلی مانند : ( آل مُحمّدٍ هُم خواصّ الاولیاء ) و ( كل تقي و نقي آلي ) در جهت کم رنگ نمودن فضایل اهل بیت (ع) گام برداشته اند که همانطوریکه اشاره نمودیم عده ای از متصوفه نیز با این جریان همراه و هم داستان شده اند .

3) اگر ( آل محمد ) در صلوات ، مطابقِ نظریه آقای وکیلی ، عام و شامل غیر معصومین بشود ، در آن صورت هرگز صلوات را نمی توان بعنوان یک فضیلت خاص برای ائمه اطهار (ع) فرض نمود .


👈 برای دانلود فایل PDF کتاب ( ریسان محبت ) کلیک کنید . 👉


امضاي حکيم

اهانت محی الدین عربی به حضرت ابوطالب

سید رضا نوعی دوشنبه 18 فروردین 1399 تعداد بازدید : 4332 نظرات ( 0 )

🔴ابوطالب علیه السلام از نگاه ابن عربی

✍️ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه و فصوص الحکم ، به حضرت ابوطالب علیه السلام نسبتِ کفر و شرک داده که با توجه به صراحت بیان و سیاق و سباق عبارات موهنِ وی ، توجیه نظریه ( شیعه خالص ) بودنِ او را از سوی اشخاصی مانند ( محمد حسن وکیلی ) غیر قابل قبول و با چالش جدی مواجه نموده است .   

✔️حجت الاسلام محمد حسن وکیلی در کتاب ( محی الدین عربی شیعه خالص از ص 257 الی 273 ) تحت عنوان ( شبهه سوم : اعتقاد به کفر حضرت ابوطالب ) اقدام به توجیه سخنان ابن عربی نموده که ذیلاً به نقد و بررسی آن می پردازیم .

🔘تبصره : نظر به اینکه بخش مذکور از کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ، بصورت مقاله ای مجزا در سایت ( عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت ) و کانال های تلگرام منتسب به ایشان انتشار یافته لذا مطالعه آن را قبل از ورود به بحث و به منظور اشرافیت بیشتر خوانندگان محترم نسبت به مباحث مطروحه ، پیشنهاد می کنیم .

👈برای مطالعه مقاله آقای وکیلی ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️- آقای وکیلی ابتدا عبارت ابن عربی در فصوص الحکم ( فص لوطیه ) را اینگونه نقل نموده :

«و لو كان للهمة أثر و لا بد، لم يكن أحد أكمل من رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم و لا أعلى و لا أقوى همة منه، و ما أثَّرتْ في إسلام أبي طالب عمِّه، و فيه نزلت الآية التي ذكرناها: «إِنَّكَ‌ لا تَهْدِي‌ مَنْ أَحْبَبْتَ‌ وَ لكِنَّ اللَّهَ‌ يَهْدِي‌ مَنْ يَشاءُ»

 و سپس در توضیح آن می گوید :

(( اگر همت اثری داشت باید همت رسول خدا صلّی‌الله علیه وآله و سلم در اسلام حضرت أبوطالب علیه‌السلام اثر می‌گذاشت؛ چون کسی برتر از آن حضرت نیست، ولی همّت ایشان در اسلام آوردن أبوطالب اثر نگذاشت لذا آیۀ شریفه درباره این مطلب نازل شده است . 👈 این تمام مطلبی است که در این عبارت آمده است و در آن هیچ اثری از نسبت کفر و شرک به حضرت أبوطالب وجود ندارد. آنچه هست فقط اینست که همّت حضرت رسول أکرم در ایمان ایشان اثر نگذاشت ولی آیا چیز دیگری موجب ایمان آوردن ایشان شده است یا نه ؟ عبارت از آن ساکت است. 👉 )) .

🔵اینک به نقد و بررسی سخنان آقای وکیلی پرداخته و می گوییم :

نکته ی کلیدی در سخن ابن عربی که خط بطلانی بر همه ی توجیهات آقای وکیلی می کشد ، اشاره او به شأن نزول آیه ( 56 سوره قصص ) می باشد که به استناد دو روایت جعلی که سند آن نیز مرسل و آحاد است ( یکی از ابن عباس و دیگری از ابوهریره ) بعنوان قول مشهور در شأن نزول آیه مزبور پذیرفته شده و محی الدین عربی نیز به آن استناد نموده لذا با توجه به همین موضوع است که علامه حسن زاده آملی سخن ابن عربی را عقیده ی رایج اهل سنت و مستند به احادیث جعلی بنی امیه تلقی نموده و فرموده :

(( شیخ در این مطلب از عقیده رایج در اهل سنت تبعیت نموده که ناشی از جعلیات و تبلیغات بنی امیه است. ))

📚 (( ممد الهمم فص لوطیه پاورقی ص 325 ))

🔘جالب اینکه آقای وکیلی با تقطیع و مصادره سخن علامه سید جلال الدین آشتیانی (ره) ، عبارت ذیل را از قول ایشان و در توضیح آیه مورد بحث اینگونه نقل کرده :

(( و أما معنى الآية الكريمة- لو وردت في شأن عم رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم - أي، لمّا لم تكن للهمة أثر، ما أثرت همته، صلى اللَّه عليه و آله و سلم، في إسلام أبى طالب، عليه السلام، بل إسلامه من اللَّه، لكمال خلوصه و محبته لولده العزيز، كما قال اللَّه: «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ.» يعنى، إسلامه مِنّى، لا منك. فمراده ليس أن همته ما أثرت في إسلامه و بقي كافراً! العياذ باللَّه. هكذا ينبغي أن يفهم الآية المباركة.))

و سپس جناب آقای وکیلی با این عبارت مغالطه آمیز  ، حرف آخر را در تبرئه ابن عربی اینگونه مرقوم نموده :

(( با توجّه به این توضیح ساده معلوم میشود که در کلام محیی‌الدین هیچ اثری از انکار ایمان حضرت أبوطالب علیه‌السلام وجود ندارد. )) 😳


✔️حال آنکه  مرحوم آشتیانی قبل از توضیح آیه و تأکید به عدم دلالت آن بر کفر ابوطالب ( معاذ الله) ، استناد ابن عربی به قول مشهور اهل سنت در شأن نزول آیه ی مزبور را ، عداوت بنی امیه و جعل روایت درقبال پرداخت مبالغی هنگفت در مدح خلفاء و مذمت علی (ع) و اثبات کفر حضرت ابوطالب (ع) دانسته و تصریح فرموده :

( سبب اشتهار کفر أبى طالب، العیاذ باللَّه، و الاستناد بالآیة التی ذکرها الشیخ، إنما هو عداوة أبناء الأمیة، علیهم اللعنة و العذاب، لعلى و آله، سلام اللَّه علیهم. و جعل الروایات و وضع الأحادیث بإزاء الدراهم و الدنانیر فی ذم على، علیه السلام، و مدح الخلفاء، قد انجر إلى وضع الأحادیث فی کفر عم النبی و والد على، علیهم السلام .)

📚(( شرح فصوص الحكم قيصرى تحقیق و تصحیح سید جلال الدین آشتیانی ، ص 808 و 809 ))

✔️با توضیحات فوق کاملاً روش شد که مرحوم آشتیانی نیز همانند علامه حسن زاده آملی ، شأن نزول مورد استناد ابن عربی را از جعلیات بنی امیه می داند و بدیهی است این موضوع ، تکذیب و رد سخنان ابن عربی است ، نه تأیید اباطیل و هجویات او .

✔️شأن نزولی که مورد نظر محی الدین عربی است طبق قول مشهور اهل سنت ( که در ادامه به نقد و بررسی آن احادیث جعلی خواهیم پرداخت ) می باشد که تصریح دارد ، پیشنهاد اسلام آوردن به ابوطالب (ع) ، توسط پیامبر (ص) و در بستر احتضار و واپسین لحظات مرگ او بوده که وی آن را قبول نکرده و ( معاذ الله ) با همان حالت کفر از دنیا رفته لذا پیامبر (ص) از سوء عاقبت عموی بزرگوارش اندوهگین گردیده که در آن حال آیه «إِنَّكَ‌ لا تَهْدِي‌ مَنْ أَحْبَبْتَ‌ وَ لكِنَّ اللَّهَ‌ يَهْدِي‌ مَنْ يَشاءُ» در تسلی ایشان نازل شده .

👈بنابر با توجه به این عبارت (نزلت فِي أبي طَالب عِنْد مَوته ) که در احادیث جعلی شأن نزول آیه 56 سوره قصص آمده و مد نظر ابن عربی است ، حضرت ابوطالب (ص) پس از دعوت پیامبر (ص) ، بلافاصله درگذشته و این امر مشمول مرور ایام نبوده فلذا اینکه آقای وکیلی فرموده : ( همّت حضرت رسول أکرم در ایمان ایشان اثر نگذاشت ولی آیا چیز دیگری موجب ایمان آوردن ایشان شده است یا نه ؟ عبارت از آن ساکت است.) ، موضوعیت ندارد .

🔘اما اینکه آقای وکیلی می گوید :

( بلکه بر اساس کتب حدیث عامّه عبارتی آورده که در کتب حدیث شیعه نیز نقل شده و بزرگان شیعه نیز اشاره کرده‌اند که این عبارت دلیل بر انکار ایمان آن حضرت نیست . )

در پاسخ به آقای وکیلی می گویم :

اولاً : شما در ذیل روایتی که از تفسیر قمی نقل نمودید صراحتا به جعلی بودن این روایات اعتراف کرده و گفتید :

(البته پذیرش این حدیث مشکل است و قرائنی بر جعلی بودن آن به دست بنی‌امیه وجود دارد و برخی چون سید ابن طاووس به قرائن تاریخی اسناد آن را انکار کرده‌اند ) .

ثانیاً : بحث محتوایی پیرامون مفاد احادیثی که جعلی بودن آن به اثبات رسیده ، غیر معقول و بی معناست .

ثالثاً : در حدیث منقول از تفسیر قمی ، عبارت ( شَهِدَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم أَنَّهُ تَكَلَّمَ بِهَا بِأَعْلَى صَوْتِهِ عِنْدَ الْمَوْتِ ) مبیّن ایمان آوردن ابوطالب (ع) در واپسین لحظات عمر شریفش بوده و پیامبر (ص) نیز با عبارت ( أَرْجُو أَنْ تَنْفَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ) نه تنها بر گواهی عباس مبنی بر ایمان ابوطالب (ع) صحّه گذاشته بلکه با این جمله (  لَوْ قُمْتُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ- لَشَفَعْتُ فِي أَبِي وَ أُمِّي وَ عَمِّي ) وعده شفاعت از ایشان را نیز داده ،

👈 فلذا این حدیث اگر چه به قول شما جعلی است و قمی نیز آن را بدون سند و به تصریح محقق و مصحح کتاب ، از طریق اهل سنت نقل کرده ، از لحاظ محتوایی نیز جزو احادیثی است که ایمان ابوطالب را تأیید و اثبات می کند نه نفی و انکار ( و البته جای تعجب است که چرا آقای وکیلی به چنین حدیثی استناد نموده که خلاف ادعایش را اثبات می کند ) ، به هر حال مقایسه ی این حدیث با آنچه ابن عربی بعنوان شأن نزول آیه 56 سوره قصص منظور داشته ( که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد ) قیاس مع الفارق است . زیرا حدیث منقول از تفسیر قمی ،  ایمان ابوطالب را ولو در واپسین لحظات عمرش تایید می کند ،  ولی شأن نزولی که بعنوان قول مشهور اهل سنت مد نظر ابن عربی است می گوید : ابوطالب (ع) حتی در لحظات پایانی عمر نیز دعوت پیامبر (ص) را اجابت نکرده ( مات و هو مشرک ) .

رابعاً : در کتب تفاسیر شیعه ، احادیث مزبور بعنوان قول مخالفین نقل و رد شده ، چرا که اجماع شیعه بر ایمان ابوطالب و موحد بودن تمامی آباء و اجداد معصومین و پیامبران الهی می باشد .

بعنوان نمونه :

(1) - فرزند علامه حلی بنام : عبدالرحمان بن محمد حلی (۶۹۵ - ۷۹۳ ق)  که در سال ( ۷۶۷ ق  )تفسیر علی بن ابراهم قمی را تلخیص و تهذیب نموده ، پس از نقل روایت مورد نظر آقای وکیلی ، بلا فاصله می فرماید :


(( اقول  : الاجماع من الامامیه معتقد علی أن اباطالب أسلم و کان من الاولیاء .))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - آیت الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ( ج 16 ص 122 و 123 ) قول مشهور اهل سنت در شأن نزول آیه 56 سوره قصص را دو روایت جعلی که یکی از ابوهریره و دیگری از ابن عباس نقل شده ، بخوبی مورد نقد و بررسی قرار داده و می فرماید :

 ( مهمترين دليلى كه در ادعاى اجماع دارند این است كه ابو طالب، مشرك از دنيا رفته  ! در حالى كه چنين اجماعى دروغ محض است ، چنان كه مفسر معروف اهل سنت" آلوسى" در" روح المعانى" نیز تصريح كرده است كه اين مساله اجماعى نیست . دقت و بررسى نشان مى‌دهد كه اين ادعاى اجماع از اخبار آحادى سر چشمه مى‌گيرد كه هيچ اعتبارى به آن نيست، و در سند اين روايات افراد مشكوك يا كذابى هستند. )

( از جمله روايتى است كه" ابن مردويه" با سند خودش از" ابن عباس" نقل كرده كه آيه" إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ‌" در باره ابو طالب نازل شده است، پيامبر (ص) به او اصرار كرد اسلام بياورد اما او نپذيرفت ! در حالى كه در سند اين روايت" ابو سهل سرى" است كه بنا به تصريح بعضى از بزرگان علم رجال، او يكى از دروغ‌پردازان و جعل كنندگان و سارقان حديث بوده . )

 (و همچنين" عبد القدوس ابى سعيد است، او نيز از" كذابين" است! ظاهر تعبير حديث، چنين گواهى مى‌دهد كه ابن عباس بدون واسطه اين حديث را نقل كرده و خودش شاهد و ناظر بوده، در حالى كه مى‌دانيم ابن عباس، سه سال قبل از هجرت متولد شد، بنا بر اين هنگام وفات ابو طالب هنوز از پستان مادر شير مى‌خورد! و اين نشان مى‌دهد كه جاعلان حديث حتى در كار خود ناشى بوده‌اند.)

حديث ديگرى در اين زمينه از" ابو هريره" نقل كرده‌اند، مى‌گويد:

( هنگامى كه وفات ابو طالب فرا رسيد، پيامبر ص به او فرمود:" اى عمو بگو لا اله الا اللَّه تا من روز قيامت نزد خدا براى تو گواهى به توحيد دهم" ابو طالب گفت:" اگر نه به خاطر اين بود كه قريش مرا سرزنش مى‌كرد كه او به هنگام مرگ از روى ترس، اظهار ايمان نمود من شهادت به توحيد مى‌دادم، و چشم تو را روشن مى‌ساختم! در اين هنگام آيه" إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ‌" نازل شد"! ظاهر حديث اين است كه" ابو هريره" شخصا شاهد چنين مطلبى بوده است در حالى كه مى‌دانيم ابو هريره در سال فتح خيبر، يعنى هفت سال بعد از هجرت اظهار اسلام كرد، او كجا ، و وفات ابو طالب كه قبل از هجرت واقع شده كجا ؟! بنا بر اين  آثار جعلِ ناشيانه در اين حديث نيز نمايان است. )

👈( و اگر گفته شود ابن عباس و ابو هريره، خود شاهد اين ماجرا نبودند، و اين داستان را از ديگرى شنيده‌اند، سؤال مى‌كنيم از چه كسى ؟ شخصى كه اين روايت را براى اين دو نفر بيان كرده ناشناس و مجهول است، لذا چنين حديثى را مرسل مى‌نامند و همه مى‌دانند اعتبارى به احاديث مرسل نيست. )

( متاسفانه جمعى از مفسران و راويان اخبار بدون دقت و مطالعه اين گونه‌ احاديث جعلی را در كتابهاى خود از يكديگر گرفته و نقل كرده‌اند، و كم‌كم براى خودشان اجماعى درست كرده‌اند ، اما كدام اجماع ؟ و كدام حديث معتبر ؟ )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(3) - علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ( ج 16 ص 81 ) تحت عنوان ( روایت جعلى اهل سنت درباره کفر ابوطالب ) حدیث جعلی ابوهریره را از تفسیر الدرالمنثور بعنوان مصداق بارز آن نقل و سپس دیدگاه شیعه و اهل بیت (ع) را در این باره توضیح داده است .

👈برای مشاهده سند ( اینجاکلیک کنید . 👉


🔴آقای وکیلی که به گمان خود معمای بزرگی را حل نموده می گوید :

( با توجّه به این توضیح ساده معلوم میشود که در کلام محیی‌الدین هیچ اثری از انکار ایمان حضرت أبوطالب علیه‌السلام وجود ندارد. )

اما در پاسخ به ایشان باید گفت :

اینکه ابن عربی به شأن نزول آیه استناد نموده و می گوید : ( و فيه نزلت الآية التي ذكرناها ) ، جای هیچگونه تردید و ابهام باقی نمی گذارد که او بر این باور است که ابوطالب (ع) حتی در واپسین لحظات عمر شریفش ایمان نیاورده و عبارت ( مات و هو مشرک ) را که محی الدین در فتوحات مکیه بکار برده ( در ادامه بدان اشاره خواهیم کرد ) و نیز توضیحاتی که او در فص لوطیه بیان داشته ، و نیز جمله ( نزلت فِي أبي طَالب عِنْد مَوته ) در این احادیث ( که آدرس برای مشاهده متن آنها در ادامه تقدیم می گردد ) ، بهترین گواه بر صدق این مدعا می باشد .

🔘توضیح چند نکته مهم در فص لوطیه که صراحت در اثبات کفر ابوطالب (ع) دارد :

(1) - ( و فيه نزلت الآية التي ذكرناها ) این عبارت بخوبی بیانگر نگاه افراطی ابن عربی و پیروی او از قول مشهور اهل سنت می باشد و این موضوع آنقدر واضح است که همه ی شارحان فصوص اعم از شیعه و سنّی ،صراحتاً به آن اذعان و اعتراف نموده اند .

بعنوان نمونه : علامه حسن زاده آملی و سید جلال الدین آشتیانی که به نظرات آنان در بالا اشاره شد و همیچنین تاج الدین خوارزمی ،  علاء الدین المهائمی ( در خصوص النعم فى شرح فصوص الحکم‏، ص 373  ) ، ابن ترکه ، جامی و جندی  را نیز از علمای اهل سنت می توان ذکر نمود .

✔️اما دیدگاه رایج اهل سنت در شأن نزول آیه 56 سوره قصص که برگرفته از احادیث جعلی بنی امیه است مستند به دو حدیث جعلی ( یکی از ابوهریره و دیگری از ابن عباس ) می باشد که در مطالب فوق ترجمه و توضیح آن گذشت .

👈برای مشاهده سند حدیث ابوهریره ( اینجا ) و برای مشاهده سند حدیث ابن عباس ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

طبق این دو روایت ، در لحظات احتضار و واپسین لحظات عمر ابوطالب (ع) ، پیامبر (ص) بر بالین او حاضر شد و با اصرار از وی خواست تا ایمان بیاورد ولی طبق روایت اول ، ابوطالب به بهانه اینکه مبادا مردم بگویند که در لحظه جان کندن از روی ترس ایمان آورده و طبق روایت دیگر ، گفت : تا مبادا زنان قریش او را تمسخر کنند و این برای ایشان بعنوان یک ننگ محسوب شود ، ایمان نیاورد تا جان سپرد و پیامبر (ص) نیز که علیرغم میلش با این سرنوشت شوم عمویش مواجه شد لذا دچار اندوه فراوان گشت ، در این موقع بود که آیه ( إِنَّك لَا تهدي من أَحْبَبْ ) نازل شد .

🔘جالب است که مولوی نیز با ابن عربی در این موضوع ، هم داستان شده و ایمان نیاوردن ابوطالب (ع) بخاطر ترس از ننگ و عار  را در مثنوی که عده ای آن را ( اُصولُ اصولِ اصولِ الدّین ) می دانند اینگونه به نظم درآورده است :

   خود یکی بوطالب آن عمِّ رسول
   می‌نمودش شنعهٔ عربان مهول

   که چه گویندم عرب کز طفل خود
   او بگردانید دیدن معتمد

   گفتش ای عمّ ، یک شهادت تو بگو
   تا کنم با حقّ خصومت بهر تو

   گفت لیکن فاش گردد ازسماع
   کل سر جاوز الاثنین شاع

   من بمانم در زبان این عرب
   پیش ایشان خوار گردم زین سبب

   لیک گر بودیش لطفِ ما سبق
   کی بُدی این بد دلی با جذبِ حق


👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید. 👉

(2) - ابن عربی فقط به شأن نزول آیه که به درگذشت ابوطالب (ع) با حالت کفر اشاره دارد اکتفاء نکرده ، بلکه در ادامه منظور خود را از جهات مختلف بطور واضح توضیح داده تا اگر پس از هفت قرن شخصی مانند آقای وکیلی هم بخواهد سخن وی را توجیه و او را بعنوان شیعه خالص معرفی کند ، دُم خروس از عبارات دیگر محی الدین که بعنوان توضیحاتِ تکمیلی در همین فص لوطیه آورده ، نمایان شود . به عبارت دیگر می توان گفت که همه ی توجیهات جناب وکیلی در این خصوص ، مصداق بارز ( ما لا یَرضَی صاحِبُه  ) می باشد .

✔️محی الدین عربی در فص لوطیه توضیحاتی داده که جناب آقای وکیلی گویا اشاره ی به آن را مصلحت وقت ندیده ، اما ما ناگزیر هستیم برای تنویر اذهان ، این نکات را گوشزد نمائیم :

الف : ابن عربی از اینکه بزعم باطل او ، ابوطالب (ع) دچار سوء عاقبت شده و مبادا کسی گمان نماید که پیامبر (ص) در این زمینه قصوری داشته ، لذا ایشان را با این عبارت از چنین اتهامی تبرئه می کند : ( و كذلك قال في الرسول ما عليه إلا البلاغ، و قال- لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَ لكِنَّ الله يَهْدِي من يَشاءُ- و زاد في سورة القصص- وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ) .


ب : همچنین برای اینکه گمان نشود ( معاذ الله ) کفر و شقاوت جناب ابوطالب  (ع) بخاطر قضای حتمی خداوند بوده و او در این زمینه قصور و تقصیری نداشته ، دست بکار شده و برای تنزیه حضرت حق می گوید :

( وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ- أي ما قدرت عليهم الكفر الذي يشقيهم ، ثم طلبتهم بما ليس في وسعهم أن يأتوا به .في حال عدمهم بأعيانهم الثابتة فأثبت أن العلم تابع للمعلوم... لذلك قال- وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ- فما ظلمهم الله ... )

ترجمه : اینکه خداوند می فرماید ما نسبت به بندگان ظلم روا نمی داریم بدین معناست که ما برای اینها ( مانند ابوطالب ) کفری که موجب شقاوت آنان گردد را مقدّر نکردیم تا اختیار از آنها سلب شود و در آن صورت ایمان آوردنشان غیر ممکن و خارج از وسع آنان شود ، بلکه این حالِ آنها اقتصای عالم اعیان ثابته و سرّ قدر است و علم الهی نیز در عالم خارج ، تابع معلوم است بنابراین خداوند به آنها ظلم روا نداشته بلکه این خودشان هستند که نسبت بخویش ستم ورزیده اند . ( همانند ابوطالب ) .

✔️آیا با توضیحاتی که ابن عربی در توجیه سوء عاقبت ابوطالب (ع) داده ، جای کوچکترین تردیدی در اینکه او معتقد است حضرت ابوطالب (ع) با کفر از دنیا رفته باقی می ماند ، لیکن موجب شگفتی است که با وجود مستندات مطروحه فوق و حتی علیرغم اعتراف قاطبه ی شارحان فصوص الحکم بر آنچه ما بدان استدلال نمودیم ،گویا مرغ آفای وکیلی فقط یک پا دارد ، فلذا می گوید :

آنچه مهم است اینکه سندی بر اعتقاد محیی‌الدین به ایمان نیاوردن حضرت أبوطالب در فصوص وجود ندارد ) . ⁉️😳

 ✔️در مقابل این همه نادیده گرفتن حقایق ، فقط باید گفت :

     چشم باز و گوش باز و این عَما
     خیره‌ام در چشم‌بندی خدا


🔴آقای وکیلی در ادامه تحت عنوان ( نکته سوّم: ایمان حضرت أبی‌طالب در فتوحات ) می نویسد :

(( محیی‌الدین در فتوحات نیز عبارتی کوتاه و گذرا در یک مسأله فقهی دارد که از آن نیز عدم ایمان آن حضرت فهمیده می‌شود. وی گوید:

و القرابة قرابتان قرابة الدين و قرابة الطين فمن جمع بين القرابتين فهو أولى بالصلة و إن انفرد أحدهما بالدين و الآخر بالطين فتقدم قرابة الدين على قرابة الطين كما فعل الحق تعالى في الميراث فورث قرابة الدم و لم يورث قرابة الطين إذا اختلفا في الدين فكان الواحد مؤمنا بالله وحده و الأخ الآخر كافر بأحدية اللَّه و مات أحد الأخوين لم يجعل له نصيبا في ميراثه فقال لا يتوارث أهل ملتين و قد ذهب عقيل دون علي بن أبي طالب بمال أبيه لما مات أبو طالب‌ عم رسول اللَّه صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم . ))

✔️قابل تأمل و باعث شگفتی است از اینکه آقای وکیلی درباره توجیه عبارات فصوص با توجه به سیاق کلام ابن عربی و فراهم بودن میدان برای مغالطه و فرا فکنی ، داد سخن داده و ده ها سطر قلم فرسایی می کند ، اما هنگامیکه تصریح ابن عربی در فتوحات را مبنی بر ( معاذ الله ) کافر از دنیا رفتن  جناب ابوطالب (ع) می بیند ، از باب ( چون قلم رسید به اینجا ، سر بشکست ) ، فقط به یک جمله ی کوتاه بسنده نموده و می فرماید :

( با توجّه به مطالب گذشته این عبارت نیز یا از باب تقیّه است و یا به واسطه بی‌اطلاعی ایشان از واقعیت تاریخ . )

🔘تبصره :

الف : احتمال تقیه ابن عربی و نیز مستضعف بودن وی در مباحث پایانی مقاله مورد نقد و بررسی قرار گرفته است .

ب : در صورتی می توان عبارت فوق را از ابن عربی تقیه آمیز تلقّی نمود که فرض کنیم اگر او این مطلب را به این شکل نمی گفت ، در آن حال ، حقیقت شیعه ی خالص بودنش برای جریان متعصب حاکم افشاء و در نتیجه دچار مخاطره و آسیب جدی می شده ، حال آنکه در موضوع ما نحن فیه چنین ضرورتی مشاهده نمی شود .

💥توضیح اینکه : اگر محی الدین عربی فقط مسئله فقهی خود را با همان عبارات فوق مطرح می کرد و عبارت ( و قد ذهب عقيل دون علي بن أبي طالب بمال أبيه لما مات أبو طالب‌ عم رسول اللَّه صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم ) را نمی گفت ، چه مشکلی برایش پیش می آمد .❓

👈حال آنکه می بینیم ابن عربی بدون هیچ اجبار ، اکراه و یا ضرورتی ، پس از تبیین مسئله فقهی مذکور با اینکه نیاز به مثال و ذکر مصداق نبود ، تنها چیزی که به قلب سیاه و ذهن پلید و قلم منحوس او جریان می یابد ، این است که ایوطالب (ع) را مصداق کافری که با کفر از دنیا رفته مطرح نماید که ( معاذ الله ) به خاطر کفر او ، فقط فرزندش عقیل از او ارث برده . ⁉️😳


🔴 آقای وکیلی از کلیه مواردی که ابن عربی به حضرت ابوطالب (ع) نسبت کفر و بی ایمانی داده ، فقط یک مورد از فصوص الحکم و یک مورد نیز از فتوحات مکیه را گزینش نموده که بشرح فوق مورد نقد و بررسی قرار گرفت . لیکن برای تنویر اذهان ، نظر مخاطبان فهیم را به نمونه ای از سخنان محی الدین عربی از فتوحات مکیه که صراحتاً ابوطالب (ع) را مشرک خوانده ، جلب می کنیم :

✔️ابن عربی به بهانه تبیین مسئله فقهی جواز یا عدم جواز غسل دادن مشرک ، می گوید :

و أمر النبی (ص) بغسل عمه أبی طالب 👈‏ و هو مشرک❗️👉 (( یعنی : پیامبر (ص) به غسل دادن عمویش ابوطالب دستور داد 👈در حالی که وی مشرک بود .👉 ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔘اکنون از آقای وکیلی می پرسیم ، آیا درباره این سخن ابن عربی نیز می توانید بفرمائید : ( در کلام محی‌الدین هیچ اثری از انکار ایمان حضرت أبوطالب علیه‌السلام وجود ندارد ) ❓چگونه می توان باور کرد که شما عبارت فوق از محی الدین را نخوانده باشید  ❓اگر چه رویه ی شما برای ما کاملا مشخص است ، ابتدا انکار ، سپس توجیه عبارات و متمسک شدن به متشابهات کلام عرفا ( این عربی ) و نهایتا اگر از این ها نتیجه نگرفتید و یا صراحت بیان شیخ جایی برای ان قلت باقی نگذاشت ، آن وقت دو گزینه ی نهایی خود یعنی ( احتمال تقیه یا مستضعف بودن ) را مطرح خواهید کرد .

🔵آیا ابن عربی تقیه می نموده

آقای وکیلی تحت عنوان مقدمه ای کوتاه : از مرحوم قاضی اینگونه نقل قول می کند که ایشان فرموده :

( کلمات محی‌الدین در دفاع از عقائد اهل تسنّن از باب تقیه است، فقط بدین معنا نیست که وی از باب تقیه مطالب را خلاف حق بیان می‌کرده، بلکه گاهی تقیه سبب می شود انسان حق را با کنایه و ابهام بیان کند تا هم مخالفین خوشحال شوند و هم حق پایمال نشود . )

✔️ به سخن مرحوم قاضی با احترم به مقام ایشان ، نقدهای ذیل وارد است :

(1) - نظر مرحوم قاضی درباره ی تقیه ابن عربی ، صرفاً یک ادعاست و طرفداران این نظریه ابتدا می بایست تشیّع او را اثبات و در ثانی در مورد تقیه وی ارائه دلیل نمایند . ضمن اینکه حتی در بین عرفا و پیروان مکتب ابن عربی ( و مولانا ) درباره تقیه ی ابن عربی اتفاق نظر وجود ندارد . از جمله کسانیکه اعتقاد به تقیه محی الدین عربی ندارند مرحوم علامه سید جلال الدین آشتیانی و علامه ابوالحسن شعرانی و رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) می باشند .

(2) - تعریفی که مرحوم قاضی از تقیه ارائه فرمودند :  (( تقیه سبب می شود انسان حق را با کنایه و ابهام بیان کند 👈 تا هم مخالفین خوشحال شوند 👉 و هم حق پایمال شود نشود . )) قابل تأمل است ، چگونه ممکن است که آقای قاضی با آن بضاعت علمی چنین سخنی را فرموده باشد ، احتمالاً آقای وکیلی و یا ناقلین سهواً فرمایش مرحوم قاضی را با این الفاظ تعبیر کرده اند  .

💥زیرا هرگز تقیه برای 👈 خوشحال شدن مخالفان 👉 وضع نشده ، بلکه اقتضای فضای تقیه آن است که شخص حتی الامکان از ابراز نظر در مسائل اختلافی اجتناب نماید و تنها در صورتی که ضرورت ایجاب نمود و یا اجبار و اکراه وجود داشت ، صرفا مطابق نظرات مخالفان حاکم سخن گوید ( و یا عمل نماید ) ، و بدیهی است که می بایست به حداقل ممکن اکتفاء کند ، اما افراط در این کار برای جلب خوشحالی و خشنودی مخالفان جایز نیست .

(3) - البته شاید مرحوم قاضی ، تقیه را اینگونه تعریف کرده تا شامل امثال ابن عربی و مولانا بشود ، زیرا این دو نفر در تقیه ی مفروض ، نه به قدر ضرورت ، بلکه آن چنان برای مخالفان خوش رقصی کرده اند که قطعا باید آن ها را ( کاتولیک تر از پاپ ) دانست .

بعنوان مثال :

⚡️در موضوعات مطروحه فوق ابن عربی در مسئله ی فقهی ارث بردن از کافر و یا جواز غسل دادن مشرک ، می توانست صرفا به بیان مسئله اکتفاء نماید ، اما او در هر دو مورد ، ابوطالب (ع) را بعنوان مشرک و کافر و مصداق بارز مسئله فقهی مزبور قلمداد می کند و فقط به همین نیز بسنده نکرده و در چهار موضع دیگر نیز همین اهانت ها را نسبت به آن حضرت تکرار نموده است .

⚡️اقتضای تقیه آن است که بر حسب ضرورت  مطالبی را موافق خصم بیان نماید ، نه اینکه با نظراتی شاذ و افراطی خود گوی سبقت را از آنها برباید ، مانند : قائل شدن به عصمت عمر ، متوکل را از اولیاء و واجد خلافت ظاهری و باطنی و هم ردیف امیر المومنین (ع) دانستن ، بارها ابوطالب (ع) را مشرک و کافر خواندن ، ابوبکر را خلیفه ی برحق و از لحاظ مرتبه هم شأن و هم رتبه با پیامبر (ص) معرفی نمودن و بسیاری موارد دیگر که از مصادیق این خوش رقصی ها می باشد .


⚡️این سخن مرحوم قاضی :  (گاهی تقیه سبب می شود انسان حق را با کنایه و ابهام بیان کند ) نیز با رویه ابن عربی هم خوانی ندارد ، زیرا او در بسیاری از موارد صراحتاً و بدون ابهام سخن گفته ( مانند دو موردی که در بالا مبنی بر موضوع ارث از کافر و جواز غسل مشرک ، حضرت ابوطالب علیه السلام را صراحتاً مشرک خوانده ) .

🔘آقای وکیلی همواره در مواقعی که برای توجیه گاف های ابن عربی با تنگی قافیه مواجه می شود ، دو احتمال پارادوکسیکال 👈 تقیه 👉 و دیگری بی اطلاعی از حقایق تاریخی 👈 ( مستضعف بودن ) 👉 را مطرح می نماید که این موضوع نشانه ی استیصال و ناتوانی ایشان در اثبات ادعای شیعه ی خالص بودن محی الدین است . زیرا دو احتمال مزبور نسبت به یکدیگر و بطور هم زمان و در موضوع واحد ، غیر قابل جمع و کاملا متناقض و پارادوکسیکال می باشند ،

آقای وکیلی باید تکلیف را روشن نماید که بالآخره محی الدین تقیه می کرده و یا مستضعف بوده ❓اگر تقیه می کرده ، پس حقیقت را می دانسته و در آن صورت دیگر مستضعف نخواهد بود . همچنین با فرض مستضعف بودن او در این مسئله ، دیگر احتمال تقیه ی او ، سالبه به انتفاء موضوع و کاملا منتفی است .

🔴 آیا محی الدین عربی ، مستضعف است ⁉️

آقای وکیلی می گوید :

( عموم اهل سنّت که به ایمان نیاوردن حضرت أبوطالب علیه‌السلام معتقدند، به خاطر مجموعه روایاتی جعلی است که در میراث حدیثی ایشان نفوذ کرده است و لذا در این مسأله مستضعفند؛ چون واقعاً‌ تاریخ این چنین به دست ایشان رسیده است و گناه آن نیز بر عهده ی کسانی است که با شیطنت و خیانت این احادیث را جعل نموده اند. )

✔️ ادعای عجیب آقای وکیلی ما را بیاد سخن ایشان در توجیه ادعای عصمت عمر توسط ابن عربی می اندازد که در آنجا می گوید : ( اینکه فضیلت جدیدی برای عمر نیست زیرا ابن عربی  ، ابوحنیفه را نیز معصوم می داند . )😳

👈 برای مشاهده سخنان آقای وکیلی در این باره ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

این توجیه در حقیقت یک نوع فرافکنی و بعنوان عذر بدتر از گناه تلقی می شود . اگر عمر را معصوم می داند ، خیلی بیجا کرده و اما اینکه بعلاوه ی آن ابوحنیفه را نیز معصوم می داند نیز غلط  مضاعفی است که اشتباه مورد مناقشه را توجیه نمی کند . ( واقعاً نحوه ی استدلال و توجیه گری آقای وکیلی ، انسان را  شگفت زده می کند ) 😳

🔘این ادعا که ( عموم اهل سنت به ایمان نیاوردن ابوطالب علیه السلام معتقدند ) ، کذب محض و از باب انکار بدیهیات تاریخ می باشد . در پاسخ به این ادعای واهی ، ذیلاً توضیحاتی را همراه با مصادیق و مستنداتی متقن تقدیم می کنیم  :

✔️رویکرد علما و دانشمندان اهل سنت را در ارتباط با  ایمان ابوطالب (ع) ، به سه دسته می توان تقسیم نمود :

الف : گروه اول علمایی از اهل سنت هستند که ایمان ابوطالب علیه السلام را نه تنها قبول داشته اند بلکه در اثبات آن اقدام به تألیف کتاب مستقل نموده اند . بعنوان نمونه :

(1) - علامه محمد بن رسول البرزنجی المدنی ( متوفی 1103) که کتاب ( بغیة الطالب لإیمان ابی طالب ) را در اثبات ایمان حضرت ابوطالب (ع) تألیف نموده و کتاب مزبور بارها در مصر ، سوریه ، لبنان و کربلا تجدید چاپ شده است . علامه برزنجی در کتاب مزبور ضمن اثبات ایمان ابوطالب (ع) می نویسد : بسياري از علماء اهل سنت همچون قرطبي و عبدالوهاب شعراني و سُبکي ، قائل به ایمان حضرت ابوطالب (ع) هستند .

(2) - احمد زيني دحلان ، مُفتي شافعي مکه مکرمه ( متولد 1231در مکه ) و ( متوفی 1304 در مدینه ) که کتاب (  أسني المطالب في نجاة أبي طالب ) را در اثبات ایمان ابوطالب (ع) تألیف نموده و در عمان و مصر بارها به چاپ رسیده . محقق کتاب مزبور آقای ( السقاف ) نیز اثبات نموده که بسیاری از علمای اهل سنت از جمله ( علامه محمد بن رسول برزنجی ، اجهوری ، تلمسانی ، سیوطی، احمد بن حسین موصلی حنفی، محمد بن سلامة قضاعی، قرطبی، سبکی، شعرانی ) قائل به ایمان حضرت ابوطالب (ع) هستند .

(3) - عماد عبدالکریم سرور شافعی کتاب ( صحوة  الطالب فی رد الشبهات عن ابی طالب ) را تألیف و ایمان ابوطالب (ع) و اینکه ایشان سومین مسلمان می باشد را اثبات نموده . عماد سرور همچنین ثابت نموده علمای قدیم اهل سنت مانند ( شعرانی ، قرطبی ، سُبکی ، ابن وحشی ، علی اجهوری ، تلمسانی ، میر غنی ، حافظ خرکوشی شافعی ، حاکم الجشمی حنفی ، سلیمان بن عبدالقدیر حنبلی ، ابوالفداء شافعی) و از علمای جدید اهل سنت ( محمد سعید عرفی ، یوسف نبهانی و ابو الهدی صیادی ) به ایمان ابوطالب (ع) اعتقاد داشته و حتی از گروهی یاد می کند که در این خصوص رساله ی مستقل نیز نوشته اند .


(4)- ابن ابی الحدید شافعی معتزلی نیز در شرح نهج البلاغه و در بابی تحت عنوان ( اختلاف الرأي في إيمان أبي طالب ) تصریح نموده که بعضی از اساتید و مشایخ شافعی مذهب که از لحاظ کلامی گرایش معتزلی داشته اند ، همانند شیعه ، بر این باورند که ابوطالب (ع) مسلمان از دنیا رفته است .

 ( و اختلف الناس في إيمان أبي طالب فقالت الإمامية و أكثر الزيدية ما مات إلا مسلما . و قال بعض شيوخنا المعتزلة بذلك منهم الشيخ أبو القاسم البلخي و أبو جعفر الإسكافي و غيرهما . )

📚 (( شرح نهج البلاغه ( ج 14 ص 65 ))

ب : گروه دوم ، علمایی از اهل سنت می باشند که درباره ایمان ابوطالب (ع) اظهار بی طرفی کرده و باصطلاح در این خصوص توقف نموده اند :

ابن ابی الحدید شافعی معتزلی در شرح نهج البلاغه ( ج 14 ص 82 ) به برخی از علمای اهل سنت که در خصوص ایمان ابوطالب ، نفیاً و یا اثباتاً ابراز نظر ننموده اند اشاره نموده و خودش نیز همین موضع بی طرفی و توقف را اتخاذ نموده و می گوید :

( قلت فأما أنا فإن الحال ملتبسة عندي و الأخبار متعارضة و الله أعلم بحقيقة حاله كيف كانت‌ ) .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ج : گروه سوم نیز علمایی اهل سنت هستند که اعتقاد دارند ابوطالب (ع) ، کافر از دنیا رفته :

علی التحقیق این گروه از علمای اهل سنت که اعتقاد به کفر ابوطالب (ع) دارند ، عمدتاً از نواصب و دشمنان اهل بیت (ع) و ارادتمندان بنی امیه می باشند .  از جمله این افراد ابن تیمیه حرانی ، محمد بن عبدالوهاب ، بن باز ( مفتی وهابی و افراطی عربستان سعودی ) و محی الدین عربی ( یعنی همان کسی که آقای وکیلی او را شیعه خالص می داند ) می باشند .

تبصره :

(1) - با توضیحات فوق ناصحیح بودن ادعای آقای وکیلی که می گوید : ( عموم اهل سنّت که به ایمان نیاوردن حضرت أبوطالب علیه‌السلام معتقدند، به خاطر مجموعه روایاتی جعلی است که در میراث حدیثی ایشان نفوذ کرده است و لذا در این مسأله مستضعفند؛ چون واقعاً‌ تاریخ چنین به دست ایشان رسیده است و گناه آن بر عهده ی کسانی است که با شیطنت و خیانت این احادیث را جعل نموده اند. ) کاملاً روشن شد .

👈سخن آقای وکیلی که گناه کافر دانستن ابوطالب (ع) را توسط امثال ابن عربی به گردن تاریخ و جاعلین حدیث انداخته ، یک نوع فرافکنی است ،  زیرا علمایی از اهل سنت که در بالا به اسامی برخی از آنها و کتاب هایی که در اثبات ایمان ابوطالب (ع) نوشته اند ، اشاره شد ، همگی سنی مذهب بوده و  با همان منابع تاریخ و حدیث سر و کار داشته اند لیکن بر خلاف ابن عربی ، آنها هیچ گاه فریب اخبار جعلی را نخورده و با نقادی و تفکیکِ سِره از ناسره ، حکم به ایمان ابوطالب (ع) داده اند .

(2) - در این میان ابن عربی ، نه راه حق را مانند گروه اول اتخاذ نموده و نه طریق میانه و بی طرفی را همانند ابن ابی الحدید پیشه کرده ، بلکه علیرغم اینکه می توانست یکی از دو راه اول و دوم را بدون هیچ محذوری انتخاب نماید ( و در آن صورت برای تقیه ی او نیز مشکلی پیش نمی آمد همانطوریکه برای عالمان سنی مذکور نیز مخاطره ای پیش نیامده ) لیکن او عملا راه نواصب و دشمنان اهل بیت (ع) و بنی امیه را پیروی کرده و نه تنها یک بار بلکه چندین مرتبه نسبت شرک و کفر یه ابوطالب (ع) داده و نباید تعجب کرد که عین عبارات و سخنان وی از زبان ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب شنیده می شود :

الف : ابن تیمیه در کتاب ( منهاج السنه ج 4 ص 351 ) می گوید :

 ( فهم (الشيعة) يقدحون في العباس عمّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم الذي تواتر إيمانه ويمدحون أبا طالب الذي مات كافرا باتفاق أهل العلم. كما دلت عليه الأحاديث الصحيحة. )

یعنی : شيعيان به عباس عموى رسول خدا (ص) ايراد مى‌گيرند؛ در حالى كه ايمان او به صورت متواتر نقل شده است ، لیکن ( شیعیان ) ابوطالب را ستايش مى‌كنند؛ در حالى كه به اتفاق علماء ، او كافر مرده است ؛ و احاديث صحيح نیز بر اين مطلب دلالت مى‌كند.

👈برای مشاهده سند ( اینجا  ) کلیک کنید . 👉

ب : محمد بن عبدالوهاب نیز می گوید :

( و توفي أبو طالب كافراً لم يؤمن خشية العار رغم الحاح الرسول على ذلك. ) .

یعنی : ابوطالب كافر مُرد و علیرغم اصرار رسول خدا ( ص) به خاطر ترس از ننگ، ايمان نياورد .

📚(( محمد بن عبد الوهاب، مجموعة المؤلفات، ج4، ص62ـ63.))


🔴آقای وکیلی با جمله ای که در بالا از ایشان نقل کردیم ، قصد دارد اینگونه به مخاطبان القاء کند که در منابع حدیث و تاریخ اهل سنت فقط یک مشت احادیث جعلی که همگی دلالت بر ( معاذ الله ) کفر ابوطالب (ع) دارند ، وجود دارد فلذا امثال ابن عربی و ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب در اهانت هایی که به آن حضرت روا داشته اند مستضعف و قاصرند و نه مقصر زیرا به قول وی ( تاریخ اینگونه بدست آنها رسیده و گناه آن به گردن جاعلان حدیث است ) . 😳

✔️در بندهای فوق توضیح داده شد که بسیاری از علمای اهل سنت که در همان فضایی که آقای وکیلی توصیف کرده ، تحریف حقایق تاریخی و نیز اخبار جعلی ، رهزن آنان نشده و علیرغم آن معتقد به ایمان ابوطالب بوده و حتی در اثبات آن کتاب هم تألیف نموده اند . و این خود بهترین دلیل بر رد ادعای مطروحه توسط آقای وکیلی است .

🔘سخن آقای وکیلی دقیقا شبیه استدلال علامه سید محمد حسین طهرانی در توجیه خبط ابن عربی مبنی بر از اولیاء دانستن شخصیتی خبیث مانند ( متوکل ) است که طبق گزارش خودش در کتاب روح مجرد ( ص 436 پاورقی  ) :

علامه طباطبایی (ره) فرمودند : چطور می شود محی الدّین را اهل طریق دانست با وجودی که متوکّل را از اولیای خدا می داند ⁉️

علامه طهرانی می گوید : عرض کردم : شاید بتوان او را از زمره مستضعفین به شمار آوریم !

👈علامه طباطبایی (ره)  ( با شنیدن این سخن ) ، لبخند مُنکرانه ای زدند و فرمودند : آخر محی الدّین از مستضعفین است ⁉️

🔵بررسی برخی از دلایل و مستندات اثبات ایمان ابوطالب (ع) که در منابع اهل سنت ، خصوصا آثار ابن عساکر  ( استاد ابن عربی ) ذکر شده  :

 ابن عساکر در کتاب ( مدینه دمشق ج 66 ) به چند طریق حدیث ذیل را از فرزنده خلیفه ی دوم ( عبدالله بن عمر ) نقل کرده :

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْمَدِينِيِّ فُسْتُقَةُ، ثنا أَبُو عُمَرَ حَفْصُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحُلْوَانِيُّ، ثنا بُهْلُولُ بْنُ مُوَرِّقٍ الشَّامِيُّ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُبَيْدَةَ، عَنْ أَخِيهِ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُبَيْدَةَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ دِينَارٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: جَاءَ أَبُو بَكْرٍ رَضِي اللهُ عَنْهُ بِأَبِيهِ أَبِي قُحَافَةَ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُودُهُ، شَيْخٌ أَعْمَى يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَلَا تَرَكْتَ الشَّيْخَ حَتَّى نَأْتِيَهُ؟» قَالَ: أَرَدْتُ أَنْ يُؤْجَرَ، وَاللهِ لَأَنَا كُنْتُ بِإِسْلَامِ أَبِي طَالِبٍ أَشَدُّ فَرَحًا مِنِّي بِإِسْلَامِ أَبِي، أَلْتَمِسُ بِذَلِكَ قُرَّةَ عَيْنِكَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «صَدَقْتَ»

ترجمه : عبدالله بن عُمَر می گوید : ابوبکر در روز فتح مکه پدرش را که در آن ایام مرد نابینائى بود نزد رسول الله آورد. حضرت فرمود: چرا این پیر مرد را زحمت دادى ؟ به من مى گفتى من خود نزد او مى رفتم ؟ ابوبکر عرض کرد: خواستم تا خداوند اجر و ثواب به او مرحمت کند، به خدائى که تو را به حق مبعوث کرد 👈من آن روزى که ابو طالب اسلام آورد بیشتر خوشحال شدم تا امروز که پدرم اسلام مى آورد،👉 منظورم خوشحالى و خشنودى و روشنى چشم شما است ، حضرت فرمود : راست مى گوئى .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

تبصره :

الف ) - حدیث فوق که طبق آن ابوبکر به اسلام آوردن ابوطالب (ع) قبل از پدرش تصریح و اعتراف نموده ، در سایر منابع اهل سنت مانند ( معجم کبیر طبرانی ج 9 ص 40 حدیث 8323) ، (  الإصابة ابن حجر، ج7، ص200 ) و ( مجمع الزوائد هیثمی، ج۶، ص۲۵۴ ) نیز نقل شده است و همچنین علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به آن استناد نموده است .

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب ) - آقای وکیلی در توجیه اینکه چرا ابن عربی ، متوکل را از اولیاء و اقطاب محسوب نموده ، گناه این را نیز به گردن ابن عساکر انداخته و می گوید :

(محی الدین شاگر ابن عساکر و در مباحث تاریخی به شدت تحت تأثیر او  بوده و چون ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق از متوکل تعریف و تمجید کرده فلذا ابن عربی نیز متأثر از دیدگاه استادش ابن عساکر ، با دید مثبت به متوکل نگریسته و او را از اقطاب برشمرده است .)

👈برای مشاهده ی اظهارات آقای وکیلی درباره متوکل ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️برخلاف ادعای آقای وکیلی ، ابن عساکر به بهترین نحو پرده از چهره ی پلید و سفاک متوکل برداشته ، او در همین کتاب تاریخ مدینه دمشق ج 72 ص 167 ضمن اشاره به یکی از جنایات متوکل مبنی بر تخریب مرقد مطهر امام حسین (ع) می گوید :

«و في سنة ست و ثلاثين أمر بهدم قبر الحسين ، و هدم ما حوله من الدور و أن يعمل مزارع، و منع الناس من زيارته ، و خرّب ، و بقي صحراء . و كان المتوكل معروفا بالتعصب ، فتألم المسلمون من ذلك. و كتب أهل بغداد شتمه على الحيطان و المساجد، و هجاه الشعراء».

«در سال 236 دستور انهدام قبر حسين را صادر كرد. خانه‌هاي اطراف را تخريب كرده همه را تبديل به مزرعه نمود و مردم را از زيارت قبر آن حضرت منع كرده و آن‌جا را به بیابان تبدیل كرد». سپس مي افزايد «مسلمانان از اين كار ناراحت شده و مردمان بغداد روي ديوار منازل و مساجد او را دشنام دادند و شعرا او را هجو كردند ».

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

این درحالی است که آقای وکیلی در کتاب محی الدین عربی شیعه خالص هیچ اشاره ای به این موضوع ننموده و سعی دارد اینگونه به مخاطب القاء نماید که ابن عساکر فقط نکات مثبت متوکل را بیان نموده و ابن عربی نیز تحت تاثیر وی از متوکل تمجید نموده ، لیکن واقعیت این است که ابن عساکر با عبارت فوق بخوبی ، ابعاد منفی شخصیت متوکل را به صراحت بیان داشته است . اما با کمال تعجب ابن عربی بر خلاف ادعای آقای وکیلی ، نه تنها از استادش الهام نگرفته ، بلکه درست برعکس نگاه او ، متوکل را از اولیاء الله و کبار اقطاب و واجد ولایت ظاهر و باطن محسوب نموده است .

ممکن است این سئوال مطرح شود که ابن عربی بخاطر شرایط نامساعد زمانی و جوّ خفقان حاکم ، اینگونه موضعگیری نموده ، لیکن واقعیت آن است که ابن عساکر در همان زمان و مکانی که ابن عربی در آن می زیسته این سخنان را گفته و برای او هیچ مشکلی نیز پیش نیامده و چنانچه محی الدین نیز سخنان استادش که یکی از علمای بزرگ و متعصب اهل سنت می باشد را نقل می کرد ، برای او هیچ مشکلی پیش نمی آمد ، بنابر این با توضیحات فوق ، احتمال تقیه و نیز احتمال مستضعف بودن وی سالبه به انتفاء موضوع می باشد . فافهم و تأمل فیه جیداً .


✔️ اگر چه این توجیه آقای وکیلی نیز از مصادیق عذر بدتر از گناه است ، لیکن در بحث ما نحن فیه از آن در رد ادعای مستضعف بودن و یا تقیه ابن عربی در مشرک خواندن ابوطالب (ع)  استفاده نموده و می گوییم ، محی الدین قطعاً این احادیث و سایر ادله ای که در تاریخ مدینه دمشق و سایر منابع اهل سنت آمده را دیده که به همین دلیل دیگر نمی توان او را مستضعف تلقی کرد ، ضمن اینکه اگر بعنوان مثال همین حدیث عبدالله بن عمر را از قول استادش در اثبات ایمان ابوطالب (ع) ذکر می کرد ، هیچ مشکلی برای تقیه ی او پیش نمی آمد زیرا آقای وکیلی در توصیف ابن عساکر او را سنی متعصب و طرفدار سرسخت دولت اموی معرفی کرده و بدیهی است نقل حدیث از چنین شخصی هرگز ابن عربی را در مظان اتهام به شیعه بودن قرار نمی داد. ضمن اینکه ابن عساکر در همان مکان و زمان بدون هیچ محذوری این کار را کرده است . لازمه قبول ادعای آقای وکیلی این است که به پذیریم در یک زمان و مکان واحد ، در دمشق یک بام دو هوا بوده ؟!

✔️ابن عربی هیچکدام از احادیث ( منزلت ) ، ( غدیر ) و ( ثقلین ) را نیز در فتوحات و یا فصوص الحکم نیاورده ، درصورتیکه این احادیث مورد اتفاق فریقین بوده و بصورت متواتر در منابع حدیث اهل سنت و از جمله تاریخ مدینه دمشق آمده ، هرگز نمی توان گفت که او این حجم از احادیث را در منابع اهل سنت و خصوصا در تاریخ مدینه دمشق استادش ( ابن عساکر ) ندیده باشد ، بنابر این او مستضعف نیست ، از طرفی چطور می توان او را شیعه دانست که بدون هیچ عذری از کنار این احادیث به راحتی گذشته و از ذکر آنها در آثارش خودداری نموده ، همانطوریکه در بند بالا عرض کردیم علت این کار تقیه نیز نمی تواند باشد زیرا اگر از کتاب استادش ابن عساکر ( که به قول آقای وکیلی)  یک سنی متعصب است ، احادیث مورد اتفاق فریقین را نقل می کرد هرگز مشکلی برایش ایجاد نمی شد.

💥باعث تأسف است که ابن عربی در فتوحات و فصوص الحکم ، ده ها حدیث جعلی در مسائل گوناگون و از جمله مناقب خلفاء آورده و حتی عبارت ( لو کشف الغطاء لم ازدت یقینا ) را به عُمَر نسبت می دهد ، ولی حاضر نیست هیچکدام از احادیث متواتر مزبور را در تألیفاتش نقل کند . 😔

👈برای مشاهده حدیث منزلت در تاریخ مدینه دمشق ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
👈برای مشاهده حدیث غدیر در تاریخ مدینه دمشق ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️آقای وکیلی همواره زمان و مکان ابن عربی در شامات را از لحاظ خفقان و فضای تعصب آمیز به رخ می کشد ، حال آنکه در همان زمان و مکان ، استادش همین احادیث را به راحتی در کتابش ( تاریخ مدینه دمشق ) آورده و مشکلی هم برایش ایجاد نشده ، پس نه تقیه مطرح است و نه احتمال مستضعف بودن ، تنها دلیل ابن عربی برای اهانت به ابوطالب (ع) و نیز خودداری از ذکر احادیث مورد اتفاق فریقین ، تعصب و عناد او با اهل بیت (ع) می باشد .

✔️جالب است بدانیم که محی الدین نه تنها احادیث مزبور را نقل نکرده ، بلکه حدیث ثقلین را نیز تحریف نموده است :

توضیح اینکه :

حدیث ثقلین که متواتر و مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است در منابع حدیث هر دو فرقه با عبارت ( عترتی ) به شکل زیر نقل شده :

 قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ .

اما با کمال تأسف ابن عربی ، حدیث مزبور را در فتوحات مکیه ( ج 10 ص 215 ) بصورت تحریف شده و با حذف عبارت ( عترتی اهل بیتی ) و بصورت ذیل نقل کرده ⁉️😳

( قد تركت فيكم ما لن تضلوا بعده،إن اعتصمتم به : كتاب اللّٰه )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️ در صورتیکه حدیث ثقلین را استاد ابن عربی ( یعنی ابن عساکر ) در تاریخ مدینه دمشق بیش از هفت مورد با طُرُقِ مختلف و با ( عترتی اهل بیتی ) نقل کرده ، حتی محمد ناصر الدین آلبانی نیز که از علمای متعصب و گرایش ضد شیعه دارد این حدیث را در کتاب ( سلسة الاحادیث الصحیحه ) با همان عبارت ( عترتی اهل بیتی ) آورده ، حاکم نیشابوری نیز در المستدرک به همین شکل نقل کرده و در ذیل آن تصریح نموده ( هذا حدیث صحیح ) 👏👏

👈برای مشاهده حدیث ثقلین در تاریخ مدینه دمشق ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉
👈برای مشاهده حدیث ثقلین در کتاب سلسه الاحادیث صحیحه و المستدرک  ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉


🔘ابوالقاسم راغب اصفهانی که از علمای اهل سنت است در کتاب محاظرات الادباء ( ج2 ص 498 ) فرموده :

( و قال سفیان بن عیینة : 👈من ابغض ابیطالب فهو کافر 👉 فقیل لمه قال لان النبی کان یحبه ولذلک قال الله تعالی «انک لا تهدی من احببت» و من ابغض من یحبه رسول الله فهو کافر )

ترجمه : سفیان بن عیینه گفت : هرکس ابوطالب را دشمن بدارد ، کافر است. از او سؤال کردند دلیل این مطلب چیست ؟ در جواب گفت : زیرا رسول خدا او را دوست دارد و به همین خاطر خداوند فرموده است: «تو نمی‌توانی کسی را که دوست‌داری هدایت کنی‌» و کسی که دشمن بدارد فردی را که رسول خدا او را دوست دارد، کافر است.

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

👈 تبصره :

به نظر شما ابن عربی که حضرت ابوطالب (ع)  را مشرک و کافر خوانده و در این کار آن چنان افراط کرده که به یک بار هم اکتفاء ننموده بلکه بیش از هفت مورد در فتوحات مکیه و فصوص الحکم و سایر رسائلش ، این اهانت ها را وقیحانه تکرار کرده ، نمی تواند مصداق ( من ابغض ابی طالب فهو کافر ) باشد . ❓🔥 واقعاً اگر محی الدین عربی بجای هفت بار ، انصاف را رعایت می کرد و فقط یک مرتبه نسبت به ابوطالب (ع) از باب تقیه جسارت می کرد ، سنی بودنش مورد تردید قرار می گرفت ⁉️

🔵با توجه به اینکه آقای وکیلی عموم اهل سنت را مستضعف می داند ، دو نکته را هرچند مستقیماً با بحث ایمان ابوطالب (ع) مرتبط نیست لیکن  از باب تکمله متذکر می شویم  :

(1 ) - بر خلاف ادعای آقای وکیلی ، منابع حدیث و تاریخی اهل سنت آن چنان نیست که به گونه ای مشحون از تحریف و اخبار جعلی باشد که راه رسیدن به حقایق برای اهل سنت مصدود باشد . بلکه درست بر خلاف این ادعای واهی ، در منابع حدیث اهل سنت و نیز متون تاریخی آنها دلایل و شواهد و مستندات متقن دال بر حقانیت تشیع موجود است بنحوی که متکلمان شیعه در طول 14 قرن برای احتجاجات خود با مخالفین ، نوعاً بر اساس اخبار و مستندات مضبوط در کتب و منابع اهل سنت با آنها احتجاج نموده اند و این امر دلیل محکمی است بر حقانیت تشیع و از سوی دیگر  وجود مستندات کافی در منابع آنها .

👈 در نتیجه اگر عوام اهل سنت را با توجه به شرایط خاص محیط ، مستضعف و قاصر بدانیم ، قطعاً عموم علماء و دانشمندان اهل سنت را هرگز نمی توان مستضعف تلقی نمود .

(2) - در تأیید آنچه گفته شد ، وجود مستبصرانی از اهل سنت را می توان ذکر نمود که صرفاً با توجه به مستندات و حقایق موجود در منابع اهل سنت ، توفیق تشرّف به مذهب حقه تشیع یافته اند ، بعنوان نمونه :

الف :دکتر عصام العماد از جمله کسانی است که گرایش وهابیگری و ضد شیعی بسیار شدیدی داشته و با توجه به اینکه شاگرد مفتی عربستان بن باز بوده لذا تحت تأثیر افکار انحرافی او و نیز اندیشه های ابن تیمیه در کتاب ( منهاج السنه ) ، کتابی بر علیه شیعه بنام «الصلة بين الاثني عشريه و فرق الغلاة» تألیف نموده لیکن در اثر تأمل در صحاح سته و خصوصاَ تحت تأثیر حقایق مندرج در نامه ی محمد بن ابوبکر به معاویه ، به مذهب شیعه تشرف پیدا کرده و تاکنون علاوه بر مناظرات و سخنرانی های روشنگرانه او بر علیه وهابیت ، در اثبات حقانیت تشیع  نیز کتاب هایی تألیف نموده که کتاب «نقد شيخ محمد بن عبدالوهاب از درون» یکی از آن آثار می باشد .

ب :  يك خانم اردني بنام (بنت الهدی رفیق الموسوی) پس از تشرف به مذهب شیعه ، يك كتاب نوشته است به نام ( شیعتنی الصحاح السته) : یعنی كتب اهل سنت( خصوصا صحاح ستّه ) مرا شيعه كرد . دقت بفرمائید ایشان نمی گوید با تجرید الاعتقاد یا اصول کافی و بحارالانوار شیعه شدم بلکه می گوید :👈 ( شیعتنی الصحاح السته) ❗️👉

تبصره :

(1) - قابل تأمل اینکه هیچکدام از کسانی که توفیق تشرف به مذهب شیعه پیدا کرده اند ، نه مثل مولوی مدعی بودند که همانند پیامبران به آنها وحی می شده و نه مانند ابن عربی ، ادعای مکاشفه و چندین مرتبه رفتن به معراج را داشته اند .


(2) - قرآن کریم می فرماید : (  إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا  ) یعنی در صورتیکه تقوای الهی پیشه کنید خداوند برای شما قدرت تشخیص حق از باطل عنایت می فرماید ، لیکن عرفان این صوفیان مدعی گویا نتیجه ای جز گمراهی و تحیر در پی نداشته ، آن یکی مانند مولوی مثل نُقل و نبات سخنان رکیک و شرم آوری را به زبان می آورد و مریدانش با شنیدن آن الفاظ عرشی ، غرق وجد و شور و شعف می شوند و این یکی مانند ابن عربی ، هفت مرتبه با قصد قربت به ابوطالب (ع) نسبت شرک می دهد و به اندازه آن خانم اردنی ( بنت الهدی رفیق الموسوی ) نیز قدرت تشخیص حق از باطل را ندارد .

🔴نتیجه :

الف : ادعای مستضعف بودن اهل سنت و خصوصا ابن عربی در مسئله ایمان ابوطالب (ع) ، کذب و به دور از واقعیت است . در کنار اخبار جعلی دراین زمینه ، اخبار و شواهد و مستندات زیادی در منابع اهل سنت دال بر اثبات ایمان ابوطالب (ع) وجود دارد بنحویکه تعداد زیادی از علمای اهل سنت از این ادله برای اثبات ایمان ابوطالب (ع) بهره جسته اند ، لیکن ابن عربی با نادیده گرفتن این مستندات و اخبار صحیح که حتی در آثار استادش ابن عساکر ( کتاب مدینه دمشق ) آمده ، نه بصورت کنایه و عبارات دو پهلو ، بلکه صراحتاً با عباراتی مانند ( و أمر النبی (ص) بغسل عمه أبی طالب 👈‏ و هو مشرک❗️👉 ) ، نسبت به آن حضرت اهانت نموده است .

ب : احتمال تقیه نیز در این موضوع کاملا مردود است زیرا محی الدین عربی بدون هیچ ضرورتی این جسارت ها را روا داشته ، در صورتیکه اگر در کتاب هایش هیچ اسمی از ابوطالب (ع) به میان نمی آورد ، هرگز برایش مشکلی پیش نمی آمد . و یا اگر حدیث عبدالله بن عمر و یا اشعار ابوطالب (ع) را که استادش ابن عساکر در مدینه دمشق آورده را نقل می کرد نیز به هیچ عنوان در مظان اتهام به تشیع قرار نمی گرفت .

👈 کما اینکه استادش در همان زمان و مکان حدیث مزبور و اشعار ابوطالب (ع) و نیز احادیث ( منزلت ، غدیر و ثقلین )  را بدون هیچ مشکلی و محذوری نقل کرده است .👉

ج : آقای وکیلی تشیع ابن عربی را در ذهن خود امری قطعی و مسلم فرض نموده و سپس با توجه به این سابقه ذهنی ، تمام انحرافات ابن عربی را یا از باب تقیه و یا به حساب مستضعف بودن او می گذارد و بدیهی است با این استدلال ، به راحتی می توان حتی امثال ابن تیمیه ، محمد بن عبدالوهاب و بن باز را نیز شیعه معرفی نمود .

✔️علیرغم این همه عقاید فاسد و سخیف ابن عربی ، آقای وکیلی در مقدمه کتاب ( محی الدین عربی شیعه خالص ص 15 و 16) با کمال تأسف همه علمای شیعه را ریزه خوارُ سفره معارف محی الدین می داند ، عین عبارت ایشان این است :

باری ، محی یالدّین حق بزرگی بر گردن عالمان شیعی دارد و فقط به برکت آراء و آثار او بود که توفیق معرفت اجمالی آیات و روایات معارفی شیعی فراهم شد و مخالفان وی از علامه مجلسی ثانی و شیخ احمد احسائی و تا مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و ... نیز خواسته یا ناخواسته بر سر سفره او نشسته اند و اگر هم به گمان خویش مطلبی علمی در برابر وی آورده اند باز اساسش را از خود وی گرفته و با تغییراتی بر ضد خود او به کار بسته اند.


د : در مباحث بعدی ( ان شاء الله ) نقد و بررسی سایر فصل های کتاب ( محی الدین عربی شیعه خالص ) تقدیم خواهد شد.

    ای صوفی شهر ، از تو سَرشارتریم
    در وادی شُبهه از تو  بیدارتریم

    هرگز نخورم فریبِ افسانه ی تو
    انصاف بده ، کدام  هشیارتریم ؟

  sticker دروس نقد تصوف سید رضا نوعی ( حکیم )sticker

 

  👈برای مشاهده بخش اول نقد کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ، ( اینجا  ) کلیک کنید . 👉

👈برای مشاهده بخش سوم نقد کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ، ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

 


امضاي حکيم

اثبات تشیع مولوی با مکاشفه مرحوم قاضی

سید رضا نوعی پنجشنبه 22 اسفند 1398 تعداد بازدید : 3786 نظرات ( 0 )

stickerحجت الاسلام محمد حسن وکیلی مدعی است که در مثنوی هیچگونه دلیلی بر تشیع اثنی عشری بودن مولوی وجود ندارد ، اما بهترین دلیل بر شیعه دوازده امامی بودن مولانا ، غزلِ ( الله مولانا علی ) می باشد .

✔️ لازم بذکر است که ما ادعای ایشان را مورد نقد و بررسی قرار داده و جعلی و ساختگی بودن غزلِ مزبور را اثبات نمودیم .

👈برای مشاهده ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️آقای وکیلی که گویا دلایل قبلی خود مبنی بر اثبات تشیع مولوی را قابل دفاع نیافته با کمال تعجب و با موضعگیری منفعلانه ، در فایل صوتی که اخیراً در کانال های مرتبط با ایشان انتشار یافته صراحتا اذعان نموده که دلایل تاریخی ، ظنّی است . لیکن بهترین دلیل و خَیرُ شاهدٍ عَلَی التَّشَیُّع مولوی ، مکاشفه مرحوم قاضی می باشد ، زیرا ایشان در تشرّفاتی که به مزار مولوی در قونویه داشته ، در مکاشفات خود ، از در و دیوار آرامگاه مولانا انوار تشیع وی را  ، ملاحظه نموده است . 😳


فایل صوتی سخنان آقای وکیلی



🔘جناب وکیلی در فایل مزبور می گوید :

انسان های عادی هر چه به مزار اولیاء ( و بالاخص مولوی ) بروند چیزی احساس نمی کنند ، ولی اولیاء خدا ( از جمله مرحوم قاضی ) از راه دور بوی تشیع مولوی را استشمام می کنند و وقتی نزدیک مزار او بروند آن بو و انوار و جلوات را به وضوح مشاهده می نمایند . آقای وکیلی مکاشفه ی مرحوم قاضی را بهترین دلیل و گواهی صادق مبنی بر  شیعه خالص بودن مولانا می داند .

stickerاکنون به نقد و بررسی ادعای آقای وکیلی که از آن بعنوان خَیرُ شاهدٍ عَلَی التَّشَیُّع مولوی ، تعبیر نموده ، می پردازیم :

sticker - مکاشفه اگر ثبوتاً صحیح و منطبق با واقع باشد ، تنها برای شخص مُکاشِف حجت است نه برای دیگران . بنابر این هیچ گاه با ابزار مکاشفه نمی توان درباره ی حقایق تاریخی ، نفیاً و یا اثباتاً قضاوت نمود .


sticker - مکاشفه مرحوم قاضی با مکاشفات عارف معاصر شیخ رجبعلی خیاط و آیت الله العظمی بروجردی (ره) نه تنها سازگار نیست بلکه با تناقض و تضاد جدی و غیر قابل جمعی مواجه می باشد .

الف ) : در کتاب کیمیای محبت و نیز کتاب در محضر لاهوتیان از قول مرحوم شیخ رجبعلی خیاط  نقل شده :

✔️ایشان حافظ را از اولیاء می دانست لیکن درباره مولوی حرف داشت و می فرمود : 👈او در برزخ گرفتار است . 🔥👉

✔️شیخ رجبعلی خیاط در پاسخ به این سئوال که جلال الدین مولوی و کتاب مثنوی او را چگونه می بینید ، می فرماید :

او در برزخ گرفتار است ، خواستم کتاب مثنوی را بخوانم ، در عالم معنا دو نفر را دیدم که با یکدیگر می گویند : نگذارید بخوابد . من با خود گفتم : چرا موقع قرائت قرآن نمی گویند : نگذارید بخوابد ؟ لذا مثنوی را زمین گذاشته و هرگز سراغ آن نرفتم .

👈برای مشاهده اسناد ( اینجا ) و ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ب ) : آیت الله محمدی ری شهری در کتاب کیمیای محبت پس از نقل مکاشفه رجبعلی خیاط درباره ی مولوی ، از قول آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله موسی شبیری زنجانی ، مکاشفه و الهام غیبی آیت الله العظمی بروجردی (ره ) را  اینگونه گزارش نموده :

(( در ایامی که در بروجرد بودم ، گاه الهاماتی از غیب داشتم ، یک وقت مشغول مطالعه کتاب مثنوی ( مولوی ) بودم که ناگاه صدایی شنیدم که می گوید : 👈 این شخص راه را گم کرده ⁉️😳👉 به محض شنیدن این صدا کتاب را بستم و گذاشتم به زمین و پس از آن دیگر مثنوی را مطالعه نکردم . ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️سید حسن فاطمی موحد  نیز در کتاب سینای فقاهت ، موضوع فوق را نقل کرده و  پایان تأکید فرموده است که :

(( این را خودم بدون واسطه از ایشان شنیدم ، اگر با واسطه می شنیدم باور آن برایم مشکل بود . ))

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

sticker - محی الدین عربی در ( فصّ داوودی فصوص الحکم ) ادعا نموده است که :

پیامبر (ص ) هیچ کس را بعنوان خلیفه ی پس از خود تعیین نفرموده . 😳

✔️علامه حسن زاده آملی در شرح و توضیح سخن ابن عربی تصریح فرموده :

(( شیخ صاحب عصمت نبود و چون صاحب عصمت نیست لذا کشف او را به حسب مُعتقَد و سوابق انس و الفت ، اشتباهی روی آورد . ))

✔️حال که بنا به تصریح علامه حسن زاده آملی ، مقتدای صوفیان و پدر عرفان نظری در مکاشفه ی خود ، بر حسب مألوفات و مُعتقَداتش به چنین لغزش مفتضحانه و ضلالت باری دچار شده ، دیگر حال و روز و حساب سایر عرفا  که به قول جناب وکیلی ( ریزه خوار کمالات و معارف او می باشند ) ، کاملاً معلوم و مشخص می گردد . فلذا همواره امکان خطاء در مکاشفات عرفا متصور است .

📚(( کتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحکم حسن زاده آملی ، ص 410 ))

sticker- مولوی مدعی است که بالاتر از الهامات غیبی ، از همان وحی اختصاصی انبیاء بهره مند بوده لیکن برای اینکه عوام الناس به او آسیب نرسانند ، از آن به عنوان ( وحی دل ) یاد می کند :

      نه نجومست و نه رملست و نه خواب
     وحی حق والله اعلم بالصواب

     از پی روپوش عامه در بیان
     وحی دل گویند آن را صوفیان

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️وقتی از امثال آقای وکیلی که از طرفداران سینه چاک مولوی و ابن عربی و دراویش هستند ، می پرسیم  :

 مولوی که مدعی است همانند انبیاء به او نیز وحی می شده اما علیرغم این ادعا ، چگونه فرشته وحی او را از حقایقی مانند ایمان ابوطالب(ع) و نیز بسیاری از احادیث جعلی ، بی خبر گذاشته ، به گونه ای که مثنوی او در اثر این بی خبری به کلکسیونی از احادیث جعلی مبدل شده و حقایق تاریخی نیز از او پوشیده مانده تا جائیکه با کمال گستاخی ، حضرت ابوطالب ( ع ) را مشرک می داند ⁉️

👈پاسخ می دهند که : مکاشفه برای اینگونه موارد کاربرد ندارد .

sticker اما اکنون با کمال تعجب شاهد هستیم که جناب وکیلی که در اثبات شیعه خالص بودن مولوی با چالش جدی مواجه گردیده ، به ناچار و به اقتضای تنگی قافیه و در اقدامی پارادوکسیکال ، برای اثبات مدعای خود ( تشیع مولوی ) ، به مکاشفه مرحوم قاضی تشبّث نموده و آنرا بعنوان خَیرُ شاهدٍ عَلَی التَّشَیُّع مولوی و بهترین دلیل برای اثبات آن مطرح می نماید . ⁉️😳

✔️براستی اگر اثبات شیعه بودن و نیز تشخیص صالح و یا طالح بودن اشخاص برای یک عارف ( مانند مرحوم قاضی ) براحتی و از راه مکاشفه امکان پذیر است پس چرا مقتدای او یعنی ابن عربی که مدعی است بارها به معراج رفته ، همانند مرحوم قاضی نتوانسته فاسد بودن متوکل و ایمان جناب ابوطالب (ع) را از راه مکاشفه ، تحصیل نماید . ⁉️

👈 حال آنکه نامبرده شخصیتی پلید و ظالم همانند متوکل را از اقطاب شمرده و او را دارای خلافت باطنی و ظاهری و هم ردیف امیرالمومنین (ع) می داند . ⁉️ و آقای وکیلی نیز گناه آن را به گردن استادش ابن عساکر انداخته که او متوکل را فردی خوب جلوه داده و ابن عربی نیز در مسائل تاریخی تحت تأثیر استادش بوده .

👈برای مشاهده توجیهات آقای وکیلی ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

✔️در صورتیکه می بینیم ابن عربی هیچگونه تأثیر پذیری در مسائل تاریخی از استادش ( ابن عساکر ) نداشته ، بعنوان نمونه ابن عساکر جلد هفتاد تاریخ مدینه دمشق را به فضائل حضرت زهراء (س) اختصاص داده و در آنجا با نقل احادیث زیادی از پیامبر (ص) ، اثبات نموده که برترین زنان چهار نفرند : ( خدیجه ، فاطمه ، مریم و آسیه ) و حضرت فاطمه (س) از آن سه زن دیگر عالم تر می باشد.

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

اما ابن عربی درست برخلاف استادش در فتوحات مکیه ، فقط ( مریم و آسیه ) را از کاملین می داند . آقای وکیلی بهانه ی تقیه را نیز نمی تواند مطرح کند زیرا اگر از استادش که به اذعان جناب وکیلی از سنی های متعصب و علاقمند به بنی امیه بوده ، فضیلت زهرای مرضیه (س) را نقل می کرد ، هیچگاه تقیه ی مفروض ابن عربی خدشه دار نمی گشت .

✔️مضافا اینکه محی الدین عربی می توانست با استفاده از نیروی مکاشفه ( همانند مرحوم قاضی ) ، به شخصیت حقیقی متوکل پی برده و اشتباه نظرات استادش ( ابن عساکر ) را نیز مشخص نماید .

sticker سخن پایانی ما به کسانی که با تمام توان خویش ، اقطاب صوفیه و دراویش را شیعه خالص اثنی عشری معرفی کرده و سعی بلیغی در شیعه تراشی مبذول می دارند ، این است که :

     گر چه بر صوفی شهر این سخن آسان نشود
     تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

     گوهر پاک بباید که شود قابلِ فیض
     ور نه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرجان نشود

     اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
     که به تلبیس و حِیَل ، دیو  مسلمان نشود

stickerبرگرفته از دروس نقد تصوف ، سید رضا نوعی ( حکیم )sticker

 


امضاي حکيم

محی الدین عربی شیعه خالص یا سنی متعصب

سید رضا نوعی دوشنبه 05 اسفند 1398 تعداد بازدید : 3319 نظرات ( 0 )

sticker محيى الدّين در « فَصّ داودى از کتاب فُصوص الحكم» ، ادعای واهی خود مبنی بر عدم تنصيصِ رسول الله (ص) به خلافتِ أحدى بعد از ایشان را اینگونه بیان نموده :

( وَ لِهَذا ماتَ رَسولُ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ ( وَ ءَالِهِ ) وَ سَلَّمَ وَ ما نَصَّ بِخِلافَتِهِ عَنهُ إلَى أحَدٍ وَ لا عَيَّنَهُ  ...)

رسول خدا صلّى الله عليه ( و آله ) و سلّم از دنيا رفت و نصّى از خود براى خلافتِ پس از خودش براى كسى بجاى نگذاشت ، و خليفه‏ اى را تعيين نكرد ... 😳

✅تمامی شارحان فصوص الحکم که عمدتاً از ارادتمندان ابن عربی نیز بوده اند ، عبارات فوق را منطبق با مرام اهل سنت می دانند ، بعنوان مثال : علامه سید حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرد  تصریح نموده که ابن عربی در فص داودی بر اساس مرام اهل سنت سخن گفته و علامه حسن زاده آملی نیز در کتاب ممد الهمم ، فرموده :

شیخ چون معصوم نیست ، لذا کشف او را بحسب معتقَد و سوابق انس و الفت ، اشتباهی روی آورده است .

📚(( کتاب روح مجرد ، ص 338)) و (( ممدالهمم در شرح فصوص الحکم ص 409 - 410))

🔴اما حجت الاسلام محمد حسن وکیلی در نظریه ای  شاذ و شگفت انگیز مدعی شده 👈(( نکته چهارم : حق اینست که اصلاً این عبارت دلالتی بر سنی بودن ابن عربی ندارد تا حمل بر تقیه و امثال آن شود ؛ بلکه اشاره‌ای به مکتب تشیع است ))😳

👈برای مشاهده متن کامل عبارات و توجیهات آقای وکیلی ، ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

اینک برای تنویر اذهان ، ذیلاً به نقد و بررسی توجیهات مغالطه آمیز آقای وکیلی می پردازیم :

(1) - آقای وکیلی می گوید : (( مقدمه اول : از دید محیی‌الدین دو نوع خلیفه وجود دارد: خلیفة الله و خلیفة رسول الله )) ، (( مقدمه دوم: اهل تسنن در اعتقاد مشهور خود می‌گویند خلفاء راشدین ، خلفای رسول الله هستند ... و خلاصه ، اهل تسنن هیچگاه نمی‌گویند که عمر و ابوبکر خلیفه الله می باشند ، ولی شیعه معتقد است که پس از حضرت رسول اکرم  (ص) باید به اهل بیت علیهم السلام مراجعه نمود که ایشان خلیفة‌الله هستند ... ))

🔘وکیلی با عبارات مغالطه آمیز خود سعی دارد به مخاطب القاء نماید که از نظر شیعه ، جانشین پیامبر (ص) فقط بعنوان خلیفة الله ، تلقی می گردد و اهل سنت نیز جانشینان پیامبر (ص) را صرفاً خلیفة الرسول می دانند . حال آنکه چنین تقسیم و تخصیصی هرگز مورد وفاق و قبول فریقین نمی باشد ، زیرا لقب خلیفة الله و خلیفة الرسول در بین هر دو طایفه ی شیعه و سنی به یک نسبت بکار رفته است .

✔️توضیح اینکه :

(الف ) - در مکتب تشیع ، امامان معصوم و جانشینان برحق پیامبر (ص) ، هم بعنوان (خلیفة الله) و هم با لقب(خلیفه رسول الله) معرفی شده اند که بعنوان نمونه بذکر جند روایت بسنده می نمائیم :

⚡️عن اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : ... إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللهِ وَخِلَافَةُ الرَّسُولِ (ص)  ...

⚡️قالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : ... أَنَا خَلِيفَةُ رَسُولِ اَللَّهِ وَ وَزِيرُهُ وَ وَارِثُهُ ....

⚡️امیرالمؤمنین (ع) قال : أَنَا خَلِيفَةُ رَسُولِ اَللَّهِ فِيكُمْ ....

⚡️و عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ:  عَلِيٌّ وَلِيُّ اَللَّهِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اَللَّهِ ...

⚡️عنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَلِيفَةُ اَللَّهِ وَ خَلِيفَتِي ...

👈 برای مشاهده ی ( سند 1 ) ، ( سند 2 ) ، ( سند 3 ) ، ( سند 4 ) ، ( سند 5 ) ، ( سند 6 ) ، ( سند 7 ) و ( سند 8 ) کلیک کنید . 👉

💥تبصره : با توجه به احادیث فوق ، روشن شد که در مکتب تشیع ، هر دو واژه ی ( خلیفة الله ) و ( خلیفة الرسول ) هیچ گاه از یکدیگر جدا و منفک نبوده و ادعای آقای وکیلی مبنی بر اینکه شیعه فقط قائل به خلیفة الله است ، سخنی نادرست و مغایر با آموزه های اهل بیت (ع) می باشد .

( ب ) : همچنین برخلاف ادعای آقای وکیلی که می گوید : (( اهل سنت صرفاً قائل به (خلیفة الرسول ) است و ابوبکر و عمر را خلیفة الله نمی دانند )). 😳

👈باید دانست که بر اساس شواهد مستند ذیل ، اهل سنت قائل به ( خلیفة الله ) نیز بوده و این مقام و لقب را از صدر اسلام تا کنون به خلفاء راشدین و حتی خلفای اموی و عباسی نیز نسبت داده و می دهند ، بعنوان نمونه :

🔘عن عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: « وَلِيّنَا أَبُو بَكْرٍ فَكَانَ خَيْرَ خَلِيفَةِ اللَّهِ، وَأَرْحَمَهُ بِنَا، وَأَحْنَاهُ عَلَيْنَا»

یعنی : عبدالله بن جعفر می گوید : مولای ما ابوبکر بهترین خلیفة الله است ...

⚡️حاکم نیشابوری در المستدرک ( ج 3 ص 84 ) ذیل روایت فوق می گوید : هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ الْإِسْنَادِ ، ذهبی نیز در تعلیقه ی خود ، به صحیح بودن روایت تصریح نموده  .

⚡️ضمناً أبو إبراهيم المزنی در السنن المأثوره همین روایت را با سند دیگر آورده است .

👈برای مشاهده ( سند 1 ) و ( سند 2 کلیک کنید . 👉

🔘ابوبکر در نخستین خطبه‌اى که پس از احراز کرسى خلافت ایراد کرد، خودش را خلیفة الله برگزیده نامید و چنین گفت :

«و قد استخلف الله علیکم خلیفة لیجمع به الفتکم ... ».

 یعنی : همانا من خلیفة اللهی برگزیده هستم تا شما را متفق نمایم ...

👈برای مشاهده ( سند 1  ) و ( سند 2 ) کلیک کنید . 👉

🔴آقای وکیلی به روایتی استناد نموده که طبق آن گروهی ، ابوبکر را خلیفة الله خواندند ، اما ابوبکر گفت من خلیفة الرسول هستم . در صورتیکه :

 اولاً : محدثان اهل سنت روایت مزبور را غیر معتبر و ضعیف می دانند بعنوان مثال در مسند احمد بن حنبل در ذیل آن آمده : إسناده ضعيف لانقطاعه، , فانها من رواية إبن أبي مُلَيْكَة و هو لم يُدرك الصديق قطعاً .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

ثانیاً : چنین روایتی ، درست بر خلاف مدعای آقای وکیلی است زیرا بخوبی بیانگر آن است که همواره  در بین قاطبه ی اهل سنت دیدگاه خلیفة اللهی نسبت به ابوبکر وجود داشته است .

ثالثاً : ابن اثیر در ( النهایه فی غریب الحدیث ) مشابه روایت آقای وکیلی را نقل کرده که طبق آن در پاسخ به اینکه آیا او خلیفة رسول الله (ص) است گفته :  فقال لَا. قَالَ فَمَا أنتَ؟ قَالَ: أَنَا الْخَالِفَةُ بَعْدَه ( یعنی من جامانده ای بیش نیستم ) .

⚡️ابن اثیر در ادامه و بعنوان توجیهی بر سخن ابوبکر گفته : ( إِنَّمَا قَالَ ذَلِكَ تَواضُعاً وهَضْماً مِنْ نَفْسِهِ حِينَ قَالَ لَهُ أَنْتَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ )

یعنی : ابوبکر حرف دلش را نزده بلکه این سخن را از روی تواضع و فروتنی بیان نموده .

🔘تبصره : تضاد و پارادوکسی آشکار در سخنان ریاکارانه ی ابوبکر کاملا مشهود است ، زیرا او در ابتدای خلافت ، خود را خلیفة الله نامید و از سوی دیگر طبق آن روایت ضعیف و غیر معتبر آقای وکیلی ، می گوید به من خلیفة الرسول بگوئید و سپس در جایی دیگر و طبق خبر ابن اثیر می گوید : بمن خلیفة الرسول نیز نگوئید زیرا من پس مانده ای بیش نیستم .⁉️ 😳

👈این روش مُزوّرانه ی ابوبکر آنجایی به اوج می رسد که علیرغم تظاهر به عدم تمایل به خلافت ، می گوید : اقیلونی و لست بخیرکم و علیٌّ فیکم ، در صورتیکه همین شخص با کمک عمر بن خطاب ، با زور و تزویر و خیانت ، خلافت را که حق مسلّم علی (ع) می باشد ، غصب نمود .

🔘 اما علیرغم همه ی این مسائل ، دیدگاه عموم اهل سنت به خلافت ، بعنوان ( خلیفة الله ) بود نه خلیفة الرسول ، چنانکه مردم  پس از این‌که از بیمارى ابوبکر اطلاع یافتند، باز هم او را خلیفة الله نامیده و می گفتند :

(( فقالوا : إنا لنخاف أن يكون خليفة الله قد مات و ولي بعده عُمَر ))

یعنی : ما مى‌ترسیم که خلیفه  ی خدا (ابوبکر ) از دنیا برود و پس از او عمر خلافت را بر عهده گیرد . ( زیرا عمر فردی تند خو و بسیار خشن بود )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(2) - عمر نیز هرگز در دوران خلافتش خود را بعنوان خلیفة الرسول نخواند بلکه ابتدا لقب خلیفه ی خلیفة الرسول را برگزید و پس از اندکی به بهانه ی طولانی بودن آن ، لقبِ امیرالمومنین را رسماً انتخاب نمود و علیرغم این ، مردم از او نیز بعنوان خلیفة الله یاد می کردند ،بعنوان نمونه طبق روایت ابن عساکر ، عوف بن مالک درباره او می گوید :

 قال لأنه خليفة مِن خلفاء الله تعالى في الأرض وأنه لا يخاف في الله لومة لائم ...

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(3) - عثمان نیز طبق نقل ( مِنقری ) از سوی عمرو عاص بعنوان (خلیفة الله علی تبیان ) یاد می شد و  بُسْر بن أرطاة ( فرمانده سپاه شام ) در شبیخونی که به مدینه زد ، عثمان را خلیفه الله خواند و سایر مورخان نیز اطلاق لقب ( خلیفة الله ) برای عثمان را از سوی مردم تایید نموده اند .

📚( طبقات کبری ، محمد بن سعد ج 3 ص 66) ( الغارات ثقفی کوفی ص 603) و ( تاریخ طبری ج 3 ص 176) .

(4) - معاویه نیز صراحتاً خود را خلیفة الله لقب داده و این جمله ی معروفش را همه مورخان نقل کرده اند که می گفت :

( الأَرْضُ للَّهِ وَ أَنَا خَلِيفَةُ اللَّهِ فَمَا أَخَذْتُ فَلِي ، وَمَا تَرَكْتُهُ لِلنَّاسِ فَبِالْفَضْلِ مِنِّي ...)

⚡️یعنی : زمین از آن خداست و من خلیفه ی خدا هستم ...

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

📚سایر منابع ( تاریخ طبرى، طبرى، ج4، ص 283) ( مروج  الذهب مسعودی ج 3 ص53) ( الغدیر ج 8 ص 349)

(5) - اهل سنت حتی یزید علیه العنه را نیز خلیفة الله می دانند نه خلیفة الرسول و طبق نقل مورخانِ اهل سنت و از جمله مسعودی ، در آغاز خلافتش به او گفتند :

السّلام عليك يا اميرالمؤمنين ... اَصْبحتَ قد رزئتَ خليفةاللّه و اَعْطيتَ خلافةاللّه ...

⚡️و همچنین عبد الملک بن مروان را نه تنها خلیفة الله بلکه برتر از همه ی پیامبران دانسته و به او می گفتند :  إن عَبْد الْمَلِكِ خليفة اللَّه و هو أكرم عَلَى اللَّه من رسله .

📚 ( مسعودى  ج 3 ص 75) ( انساب الاشراف بلاذری ج 7 ص 397)

👈برای مشاهده ی سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

(6) - خلفای عباسی نیز همانند خلفای اموی ، خود را خلیفة الله می دانستند نه خلیفة الرسول ، بعنوان نمونه :

معتضد در توجیه قتل احمد بن طیب سرخسی گفت : من با توجه باینکه پسر عموی پیامبر (ص) و خلیفة الله بر روی زمین هستم چنین فرمانی را صادر کردم ، منصور عباسی نیز خطاب به محمد بن ابی ذئب خودش را خلیفة الله می خواند .

📚( زركلى، الاعلام، ج1: ص145 ) (  المنتظم فى تاريخ الأمم والملوك ابن جوزی ، ج8 : 233 و 234.)

🔴آقای وکیلی در اواخر مقدمه دوم می گوید : ( سخن در آنست که در عامه اعتقاد به خلیفه الله نبوده و آنانکه این اعتقاد را داشته اند فاجر محسوب می شدند ... )

👈بخش اندکی از روایات مستند اهل سنت که در بالا نقل شد ، برای اثبات واهی بودن ادعای  آقای وکیلی کافی است ، مضافاً اینکه اهل سنت هیچ گاه کسانی مانند عبدالله بن جعفر ، ابوبکر و معاویه و نیز مردمانی که در ماجرای اعتراض به انتصاب عمر ، ابوبکر را خلیفة الله خواندند و نیز سایر خلفای اموی و عباسی که صراحتاً خود را خلیفة الله می دانستند را نه تنها فاجر نمی دانند بلکه نسبت به آنها نهایت تعظیم و تکریم نیز دارند .

🔘ابن عربی در موضوع ما نحن فیه می گوید :  فنقول فيه بلسان الكشف خليفة اللَّه و بلسان الظاهر خليفة رسول اللَّه ....

 از این سخن کاملا مشخص می شود که محی الدین عربی ، خلیفة الله را همان خلیفة رسول الله می داند و تفکیکی که آقای وکیلی بین این دو قائل شده از باب توجیه ما لا یرضی صاحبه می باشد زیرا ابن عربی به وضوح می گوید :

👈 خلیفه کسی است که ما از نظر کشف و عرفان به او خلیفة الله می گوئیم و اهل ظاهر از همان شخص با لفظ خلیفة الرسول یاد می کنند .

🔘آقای وکیلی در توضیح سخن ابن عربی بیانی دارد که عین عبارت او  این است :

⚡️(  محیی‌الدین می‌گوید علت معین نکردن خلیفه آن نبود که مردم با شوری مسأله را حل و فصل کنند بلکه آن بود که خلیفةاللهی در امت وجود داشت که باید همه به دنبال وی می‌رفتند و آن را شناخته و از او تبعیت می‌نمودند .... )

⚡️سپس تحت عنوان نکته ششم می گوید :

( از مجموع این عبارات مسلم می‌شود که محیی‌الدین معتقد است پس از حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ، خلیفةاللهی در امت هست ... که مردم باید آن خلیفةالله را پیدا کرده و از وی تبعیت کنند ... )

✔️اگر سخنان فوق را ابن عربی به زبان می آورد جای هیچ تعجب و استبعادی نبود لیکن صادر شدن چنین عباراتی آنهم از قلم یک روحانی شیعه ، موجب شگفتی و عذری بدتر از گناه محسوب می گردد .

💥زیرا ادعای آقای وکیلی مبنی بر اینکه پیامبر (ص) صرفاً به همین اندازه که می داند در جامعه خلیفة الله وجود دارد ، اکتفاء نموده و آنگاه از مردم انتظار داشته باشد که : 👈 ( خودشان بدنبال خلیفة الله رفته و آن را شناخته و از وی تبعیت کنند ) 👉  هم مخالف نص قرآن کریم و هم مغایر با سیره و سنت رسول اکرم ( ص ) می باشد :

⚡️اولاً مخالف سنت و سیره است زیرا :

پیامبر (ص) در طول بیست و سه سال دوره ی رسالت ، به روش های گوناگون و فرصت های مناسب ، اقدام به معرفی امیر المومنین (ع) بعنوان ولی ّ ، وصی و خلیفه ی بعد از خود در میان امت نموده است که احادیث متواتر و مورد اتفاق فریقین مانند : ( حدیث وصایت ، احادیث مواخات ، حدیث منزلت ، حدیث غدیر و ... ) شاهدی صادق بر آن می باشد .

⚡️ثانیاً مخالف قرآن است به این دلیل که :

قرآن کریم در آیه 67 سوره مبارکه مائده که بعنوان ( آیه تبلیغ ) شهرت دارد ، صراحتاً به پیامبر اکرم (ص) در واقعه ی غدیر دستور مؤکّد داده و می فرماید :

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ

یعنی : ای رسول من اگر علی (ع) را برای مردم به عنوان امام و خلیفة الله ، معرفی نکنی ، چنان است که اصلاً رسالتِ مرا  بجای نیاورده ای .

🔘لذا با توجه به چنین حقیقتی است که رهبر فقید انقلاب امام خمینی رحمة الله علیه در تعلیقه بر فصوص ، سخنان ابن عربی در فص داودی را برنتابیده و در رد آن می فرماید :

فَكَذا الْخِلافَةُ الظّاهِرَةُ؛ وَ المَنْصَبُ الإلَهىُّ أمْرٌ خَفىٌّ عَلَى الْخَلْقِ لابُدَّ مِن إظْهارِهِ بالتَّنْصيصِ وَ لَعَمْرُ الْحَبيبِ يكونُ التَّنْصيصُ عَلَى الْخِلافَةِ مِن أعْظَمِ الْفَرآئِضِ عَلَى رَسولِ اللَهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ. فَإنَّ تَضْييعَ هذا الامْرِ الْخَطيرِ الَّذى بِتَضْييعِهِ يَتَشَتَّتُ أمْرُ الامَّةِ وَ يَخْتَلُّ أساسُ النُّبُوَّةِ وَ يَضْمَحِلُّ ءَاثارُ الشَّريعَةِ، مِن أقْبَحِ الْقَبآئِحِ الَّتى لا يَرْضَى أحَدٌ أنْ يَنْسِبَها إلَى أوْسَطِ النّاسِ فَضْلًا عَن نَبىٍّ مُكَرَّمٍ وَ رَسولٍ مُعَظَّمٍ.

 👈خلافت ظاهريّه. و منصب الهى امرى است پنهان از افكار و انديشه مردم، و چاره ای نيست مگر آنكه با تصريح و تنصيص آنرا اظهار و تعريف نمود .

💥و سوگند به جان دوست كه تنصيصِ بر خلافت از عظيم‏ترين فرائض و واجبات است بر رسول اكرم (ص) ، و تضييع و إهمال در آن ، امر امّت را متشتّت و متفرّق نموده و اساس نبوّت و شریعت را مختل و مضمحلّ نموده و از زشت‏ترين أعمال زشتى است كه هيچكس راضى نيست آنرا به يكى از مردمان عامّى و متوسّط الدِّراية نسبت دهد، تا چه رسد آنرا به پيامبر عظیم الشأن اسلام (ص) نسبت داد .

👈 برای مشاهده ( سند 1 ) و ( سند 2 ) کلیک کنید . 👉

🔴 آقای وکیلی در همان نکته ششم می گوید :

آن خلیفة اللهی را که باید مردم او را پیدا کرده و از وی تبعیت کنند .... دارای مقام امامت حقیقی و بی‌واسطه است و اشرف مردم است و آن کس ابوبکر و عمر نیستند 👈و هر کس که هست یا از اهل بیت است یا از موالیان خاص ایشان که در جرگه اقطاب سلمانیین داخل شده و به برکت اهل بیت علیهم السلام به منبع احکام راه یافته است👉  ، 👈 و آن کس همان خاتم الاولیاء است  که مصداق این خاتم الاولیاء در آخر الزمان حضرت مهدی سلام الله علیه می‌باشد 👉

✔️از نظر شیعه مصداق منحصر بفردِ خلیفة الله و امام حقیقی فقط امیر المومنین و سایر امامان از اهل بیت (ع) می باشند که آن هم منوط به تعیین و تنصیص الهی و ابلاغ نبوی (ص) می باشد و هرگز سلمان و اقطاب سلمانیین را در آن جایگاه منیع ، محلی از اعراب نخواهد بود .

✔️اما اینکه می گوید : (  آن شخص همان خاتم الاولیاء است .. ) ، هرگز مورد قبول ابن عربی نیست زیرا او امیر المومنین (ع) و سایر امامان معصوم (ع) و حتی امام زمان (عج) را مصداق خاتم الاولیاء نمی داند بلکه تصریح نموده که ( عیسی خاتم الاولیاء مطلقه و خودش نیز ختم الاولیاء می باشد ) .

توضیح اینکه :

سید حیدر آملی که از اکابر عرفای شیعه و از پیروان و مروجان مکتب ابن عربی است ، در کتاب مقدمات شرح خود بر فصوص الحکم ( المقدمات من نص النصوص ص 182) می گوید :

و ذهب الشیخ ابن العربی الی 👈 انّ خاتم الأولیاء مطلقاً هو عیسی بن مریم علیه السلام، و خاتم الأولیاء مقیّدا هو نفسه. 👉و قد وجدنا هذا القول و الرأی، به‌اتفاق اکثر المشایخ و العلماء –  بعد الأنبیاء و الأولیاء – انّه خلاف العقل و النقل و الکشف.

یعنی : محیی الدین عربی اعتقاد دارد که حضرت عیسی بن مریم علیه السلام خاتم الاولیاء مطلقه است و خودش را خاتم الاولیاء مقید می‌داند .

⚡️سید حیدر نیز این بی ادبی و گستاخی محی الدین عربی را برنتابیده و مردانه و غیورانه خطاب به او می گوید :
 
( لیکون حاله فی ذلک کحال من قال یداک أوکتا و فُوک نَفَخَ ) بعنی : خیلی دستت را بالا گرفته و حرف بزرگتر از دهانت می زنی ! ؟

آنگاه سید حیدر در رد نظریه ابن عربی می فرماید : ما و مشهور مشایخ و علماء بعد از پیامبران و اولیاء این سخن ابن عربی را مخالف عقل و نقل و کشف می دانیم .

سید حیدر آملی در ادامه می گوید : الکمّل ایضاً ذهبوا الی انّ خاتم الأولیاء مطلقاً هو علیّ بن ابی طالب علیه السلام، و خاتم الأولیاء مقیّدا هو المهدی علیه السلام الذی هو سبطه و ذریته من اهل بیته.

یعنی : کُمَّلین معتقدند که علی بن ابیطالب علیه السلام خاتم الاولیاء مطلقه است و حضرت مهدی علیه السلام خاتم الاولیاء مقید و از اهل بیت و نیز فرزندان امام علی (علیه السلام) می باشد .

📚( المقدمات من نص النصوص ص 182)

👈 برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔘ابن عربی خود را خاتم الولایه می داند و می گوید : (  أنا ختم الولایه دون شک ) و در جای دیگر نیز می گوید :  «عسی أن أکون ممن ختم الله الولایة بی و ما ذلک علی الله بعزیز»

👈برای مشاهده ( سند 1 ) و  ( سند 2 ) کلیک کنید . 👉

🔘محی الدین ،  ابوبکر را صاحب سرّ پیامبر (ص ) و در رتبه و مقام ، با ایشان برابر دانسته و می گوید :

فلیس بین ابی بکر و رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم رجل لانه صاحبُ صدّیقیّه و صاحبُ سرّ . فهو من کونه صاحِبَ سرٍّ ، بین الصدّیقیّه و نبوّه التّشریع و یُشارکُ فیه ، فلا یَفضُلُ علیه مَن یشارکُهُ فیه بل هو مساوٍ له فی حقیقته فافهم ذلک .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

⚡️همچنین او ابوبکر را از همه ی خلق برتر و شایسته احراز مقام امامت می داند و می گوید : ( و عرف الناس حینئذ فضل ابی بکر علی الجماعة فاستحق الامامة والتقدیم )

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔘محی الدین عربی در توضیح صفات و ویژگی های قطب می گوید :

( در هر زمان فقط یک قطب وجود دارد و او از مقربین و برترین مردمان عصر خود می باشد ) و در ادامه می گوید :

( و منهم من يكون ظاهر الحكم، و يجوز الخلافة الظاهرة كما حاز الخلافة الباطنة من جهة المقام : كأبي بكر ، و عمر ، و عثمان ...)

یعنی : برخی از این اقطاب بطور هم زمان و توأماً از خلافت ظاهری و باطنی برخوردار می باشند مانند ابوبکر ، عمر و عثمان ...

👈برای مشاهده ی سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

⚡️تبصره : آقای وکیلی در نکته پنجم خود ، ابن عبارت را از فص هارونی نقل کرده ( و مثل ما قيل في حق ابى بكر انه خليفة رسول اللَّه صل الله علیه و آله ) و سپس درباره ی فلسفه ی بکار بردن لفظ ( قیل ) در عبارت مزبور توسط ابن عربی می گوید : ( محی الدین نسبت خلافت از رسول الله را هم درباره ابوبکر با قیل بیان می‌کند تا بطلان آن را هم اشاره کرده باشد)

💥جای سئوال است که آقای وکیلی چگونه محکمات سخنان ابن عربی که در بالا تنها به گوشه ای از آنها درباره ی فضائل ابوبکر و عمر و عثمان و شایسته خلافت ظاهری و باطنی بودن آنان اشاره نمودیم را نادیده می گیرد اما با کمال شگفتی و تعجب ، لفظ ( قیل ) را در سخن محی الدین قرینه ای محکم دال بر شیعه بودن او  می داند .  

💥 آیا با تشبث به چنین دلایل سست و أَوْهَنَ مِن بَيْتِ الْعَنْكَبُوت می توان یک سنی متعصب را بعنوان یک شیعه ی اثنی عشری ،  معرفی نمود . ⁉️

💥روش آقای وکیلی در شیعه تراشی به زبان عامیانه آن چنان است که اگر بفرض ابن عربی زنده شود و بگوید ( به پیر و پیغمیر سوگند که من سنی مذهب هستم ) ، جناب وکیلی طبق مبانی خود ، آنرا رد نموده و لابد خواهد گفت : اتفاقاً از همین نحوه ی بیان وی کاملاً واضح است که او شیعه ی خالص می باشد . ⁉️😳😄

💥و اگر از ایشان سئوال کنیم که حالا شیعه بودنش هیچ ، چگونه خالص بودنش را استنباط کردید ، لابد پای مکاشفات عرشی خود را به میان می آورد .

👈 پناه بر خدا از این جریان فکری و تبعات سوء آن . 🙏

🔘 از نظر ابن عربی ( برخلاف ادعای آقای وکیلی ) ، خاتم اولیاء در آخر الزمان ؛ شخص دیگری غیر از امام زمان (عج) می باشد ، کما اینکه در توضیح مقام خاتم الاولیاء و تقابل آن با مقامِ مهدی (عج) می گوید :

 و أما ختم الولایه المحمدیه فهو أعلم الخلق بالله لا یکون فی زمانه ولا بعد زمانه أعلم بالله وبمواقع الحکم منه فهو و القرآن إخوان کما أن المهدی و السیف .

یعنی : و اما ختم کننده ولایت محمدی (خاتم الاولیاء) داناترین مردم به خداست و احدی نه در زمان او و نه بعد از او داناتر از او به خداوند و جایگاه احکام الهی نخواهد بود. و خاتم الاولیاء برادر قرآن است همانطوری که مهدی و شمشیر با هم برادرند .

⚡️توضیح اینکه : محی الدین عربی در عبارات فوق بین خاتم اولیاء و مهدی (عج) ، قائل به تقابل بوده و آن دو را ، دو شخصِ متمایز معرفی کرده و تصریح می کند : ( خاتم الاولیاء برادر قرآن است ، اما مهدی (عج) و شمشیر با هم برادرند . ) 😳

⚡️در مطالب بالا متذکر شدیم که ابن عربی ، عیسی (ع) را خاتم الاولیاء مطلقه و خودش را خاتم الاولیاء مقید می داند .

👈برای مشاهده سند ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد بهشتی در مقاله ای تحت عنوان وحیانیت و عقلانیت عرفان از نظر امام خمینی (ره) ، انحرافات فکری ابن عربی را مورد نقد قرار داده که اصل مقاله در پرتال رهبر فقید انقلاب امام خمینی (ره) موجود است ، ایشان سخن محی الدین در فص داودی مبنی بر عدم تنصیص به خلافت و تقسیم خلیفة الله و خلیفة الرسول او را بسیار محققانه و  عالمانه به چالش کشیده و مورد نقد قرار داده که بعنوان حسن ختام ، فرازی از فرمایشات ایشان را نقل نموده و مطالعه اصل مقاله را به عزیزان توصیه می نمایم :

📝ایشان در مقاله مزبور می نویسد :

ابن عربی که خود را کشّاف حقایق می شناسد و به کشّافیت خود بسیار مغرور است ، معتقد است که عارف کامل، به جز در مسألۀ زیادت و نقصان، فرقی با پیامبر ندارد ، از این رو به زبان کشف ، باید او را «خلیفة الله » و به زبان ظاهر ، «خلیفۀ پیامبر خدا» نامید.

نتیجۀ سخن این است که تمام خلفای ظاهری ، خلفای خدایند و فرقی میان علی بن ابی طالب علیه السلام و معاویه بن یزید و هارون و مأمون و حتی متوکل نیست ! زبان کشف ، آن ها را خلفاء الله  و زبان ظاهر، آن ها را خلفای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می نامد.

از نظر او پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله نیازی نداشت که خلیفه تعیین کند و به همین جهت، کسی را تعیین نکرد و به نصّ خویش، مقام خلافت را به کسی نسپرد؛ چرا که او می دانست که در میان امت کسانی هستند که مقام خلافت را بدون واسطه از خداوند می گیرند و نیازی به پا در میانی آن حضرت ندارند ! و اگر کسی را تعیین می کرد ، افراد دیگر را از آن محروم می نمود ؛ ولی چنین نکرد تا سفرۀ خلافت برای همگان گسترده  باشد.

💥بسیار دشوار است که مسلمان منصف چنین مطلبی را پذیرا گردد ؛ تا چه رسد به عارف وارسته ای که مراحلی از سیر و سلوک را پشت سر گذاشته باشد .

👈برای مشاهده اصل مقاله ( اینجا ) کلیک کنید . 👉

🔴جمع بندی و نتیجه :

🔘روش پسندیده در توجیه سخنان اشخاص ، ارجاع متشابهات به محکماتِ آراء و نظرات آنهاست ، حال آنکه آقای وکیلی که از طرفی شیعه ی خالص بودن محی الدین را بعنوان یک پیش فرض ذهنی پذیرفته  و از سوی دیگر با تناقضات و نصوصی مغایر با مدعای خود در کلام او مواجه است ناگزیر برای رهایی خود از تنگی قافیه ، معمولا محکمات سخنان ابن عربی که عند التحقیق دال بر سنی بودن او است را با تشبث به مغالطه لفظی و معنوی و بالاخص تمسک به سخنان متشابه و دو پهلوی وی ، توجیه می کند .

🔘اینجانب به حکم ( الباطل یموت بترکه ) ، بنای پاسخ به اظهارات آقای وکیلی را نداشتم لیکن پس از چاپ کتاب ایشان تحت عنوان ( محی الدین عربی شیعه خالص ) ، بنابه تقاضای برخی دوستان برآن شدم که موضوع فوق را که از بزنگاه های عرفان است نقد نمایم ، تا ان شاء الله موجب تنویر اذهان و تسلی قلوب ارادتمندان اهل بیت (ع) باشد .

🔘اما سخن پایانی ما خطاب به آقای وکیلی این است که :

     در بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست

     یا سخن دانسته گو ای مرد دانا یا خموش

sticker برگرفته از دروس نقد تصوف ، سید رضا نوعی ( حکیم )sticker

 

👈برای مشاهده بخش دوم نقد کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ( اینجا ) کلیک کنید .👉

👈برای مشاهده بخش سوم نقد کتاب محی الدین عربی شیعه خالص ( اینجا ) کلیک کنید .👉

 


امضاي حکيم

تعداد صفحات : 5

درباره ما
سيد رضا نوعی حکیم
با سلام
سایت پیام شیعه برای تبیین معارف شیعه اثنی عشری و رساندن پیام حقانیت آن به گوش جهانیان می باشدکه مطالب آن در قالب مباحث تفسیری ، شرح احادیث ، شرح و نقد متون ادبی ، دروس معرفتی (عرفان نظری و عملی ) ، بررسی تطبیقی احادیث ، تقاسیر و مباحث کلام شیعه و پاسخ به شبهات دینی ، ارائه خواهد شد.
روح پدرم شاد که می گفت به استاد
فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ
سید رضا نوعی ( حکیم ) کانال تلگرام پیام شیعه ( حکیم )
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 292
  • کل نظرات : 96
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 38
  • آی پی امروز : 290
  • آی پی دیروز : 427
  • بازدید امروز : 1,570
  • باردید دیروز : 1,000
  • گوگل امروز : 136
  • گوگل دیروز : 112
  • بازدید هفته : 10,542
  • بازدید ماه : 34,530
  • بازدید سال : 340,779
  • بازدید کلی : 2,322,528